رها کردن نوزادان در ادلب؛ پدیدهای نگرانکننده با دلایل پیچیده
خانوادههای فقیر که از تأمین نیازهای اولیه کودکان خود ناتواناند، گاه ترجیح میدهند فرزندشان را رها کنند تا شاید دیگری او را یافته و زندگی بهتری برایش رقم بزند.
هدیل العمر
ادلب -پدیدهای نگرانکننده در خیابانهای جنگزده ادلب و حومه آن سر برآورده است و آن رها کردن نوزادان است. گزارشهای متعددی از کودکانی که در مساجد، بیمارستانها و اماکن عمومی رها میشوند، منتشر شده و پرسشهای بسیاری درباره علل و پیامدهای انسانی و اجتماعی این پدیده مطرح کرده است.
جنگ چندین ساله و شرایط دشوار اقتصادی، خانوادهها را به رها کردن فرزندانشان وامیدارد. ویرانی زیرساختها، نبود کار و کاهش درآمدها، وضعیت مالی خانوادهها را به شدت متزلزل کرده است.
برای شناخت بهتر این پدیده دردناک، با زنانی که این تجربه تلخ را از سر گذراندهاند گفتگو کردیم.
سلام المحمد (نام مستعار) یکی از این مادران است که ناچار شد فرزندش را جلوی مسجدی در شهر سرمدا رها کند. او پس از مدتی تردید و گریه گفت: «راه دیگری نداشتم.»
سلام المحمد ادامه داد: «تصمیم آسانی نبود. من سه فرزند دیگر دارم و شوهرم وقتی باردار فرزند چهارم بودم، در یک ایست بازرسی دستگیر شد. بدون درآمد، حتی کمکهای دریافتی کفاف غذای ما را نمیدهد. با تولد آخرین فرزندم، میدانستم نمیتوانم زندگی خوبی برایش بسازم. شبهای زیادی را با گریه و نگرانی گذراندم تا سرانجام تصمیم گرفتم او را رها کنم، به این امید که کسی بهتر از من او را پیدا کند و سرپرستیاش را بپذیرد.»
او با اندوه افزود: «هنوز با شنیدن گریه هر کودکی، کابوس رها کردن فرزندم تکرار میشود. یادش میافتم، اما نمیتوانستم تحمل کنم که در آغوشم از گرسنگی جان دهد.»
هیام السوید یکی دیگر از زنانی است که سرپرستی کودکی رها شده را پذیرفته است. او میگوید همسرش نوزادی کمتر از یکماهه را کنار جاده یافت و پس از آنکه نتوانست خانوادهاش را پیدا کند، او را به خانه آورد. هیام این کودک را همچون پنج فرزند دیگرش دوست دارد و او را عضوی از خانواده میداند.
هیام السوید به جای سرزنش والدین، ریشه این پدیده را در بحرانی میداند که خانوادهها را از هم پاشیده و به کشتار، بازداشت و آوارگیهای پی در پی انجامیده است. نبود پدر یا مادر، کودکان بسیاری را بیسرپرست کرده است. بسیاری از زنان در تنهایی، توان نگهداری از کودک تازهای را ندارند و شمار کودکان یتیم، که یک یا هر دو والد خود را در جنگ از دست دادهاند هر روز بیشتر میشود.
او همچنین به افزایش روابط خارج از ازدواج اشاره میکند که در پی تجاوز یا روابط نامشروع در آشفتگی اجتماعی ناشی از بحران رخ میدهد. برخی زنان از ترس انگ اجتماعی، ناچار میشوند پنهانی فرزندان خود را رها کنند.
امل الرحمون که داوطلبانه از کودکان رهاشده نگهداری میکند، میگوید: «شمار این کودکان هر روز بیشتر میشود. بعضی روزها سه تا چهار کودک را میپذیریم. بیشترشان در مکانهای عمومی مثل مسجد یا بیمارستان رها میشوند. چون ظرفیت مراکز نگهداری محدود است، میکوشیم آنها را به خانوادههای جایگزین بسپاریم.»
او میافزاید: «فقر دلیل اصلی است. برخی خانوادهها مستقیم پیش ما میآیند و میگویند نمیتوانند به بچههایشان غذا بدهند و میخواهند ما آنها را نگه داریم. البته مشکلات پیچیده اجتماعی مثل وضعیت مادران مجردی که از جامعه میترسند را هم نمیتوان نادیده گرفت.»
به باور او، حل این مسئله نیازمند درک عمیقتر ابعاد روانی و اجتماعی آن است: «بسیاری از این زنان در شرایط روحی پیچیدهای به سر میبرند و سخت نیازمند حمایت روانی هستند. جامعه بیرحم است و با سرزنش مادر، فشار بیشتری بر او وارد میکند. ما به برنامههای آگاهیبخشی نیاز داریم تا از زنان حمایت کند و راههایی برای نگهداری از فرزندانشان پیش پایشان بگذارد.»
امل الرحمون میگوید: «حمایت روانی تنها برای مادران نیست، همه خانوادهها به آن نیاز دارند. جنگ زخمهای عمیقی بر روان همه زده است. باید اعتماد را در جامعه بازسازی کنیم و فضایی امن بدون ترس و شرم از رسوایی برای گفتگو درباره این مسائل فراهم کنیم.»
او تأکید میکند رها کردن نوزادان، نشانهای از تراژدی بزرگتر وخامت اوضاع اجتماعی و اقتصادی منطقه است؛ پیامد طبیعی سالها جنگی که نهادها را ویران و مردم را فقیر کرده است.
او از جامعه جهانی و سازمانهای بشردوستانه میخواهد به ریشههای این مسئله بپردازند و از خانوادههای نیازمند حمایت کنند. برخی خانوادهها پس از مدتی دریافت کمک، ناگهان بیحمایت میمانند و چون از پس مسئولیتها برنمیآیند، ناچار فرزندانشان را رها میکنند.