ماشهی امپریالیسمِ نئولیبرال بر شقیقهی بنیادگرایی شیعی(۲)

شيلان سقزی
در بخش دوم گفتوگوی ما با دکتر ماندگار، بحث از چارچوبهای صرفاً حقوقی و فنی «مکانیسم ماشه» عبور میکند و به لایههای پنهانتر و ژرفتر سیاست جهانی میرسد. اگر در بخش نخست تلاش شد منطق درونی این سازوکار از منظر حقوق بینالملل و تعهدات برجامی بررسی شود، در این بخش، نگاه به بعد پنهان و بهاصطلاح «واقعی» آن معطوف است: جاییکه قانون، دیگر صرفاً متن نیست، بلکه ابزار مهندسی سلطه است.
دکتر ماندگار در این گفتوگو با نگاهی تحلیلی و انتقادی، از چگونگی تبدیل یک سازوکار حقوقی به ابزار امپریالیستی سخن میگوید؛ از روندی که در آن مفاهیم حقوقی چون «نقض تعهد»، «بازگشت خودکار تحریمها» و «مسئولیت بینالمللی» در خدمت بازتولید نظم سیاسی و اقتصادی قدرتهای بزرگ قرار میگیرند. او تأکید میکند که ماجرای مکانیسم ماشه را نمیتوان تنها در چارچوب منازعه ایران و غرب فهمید، بلکه باید آن را در بستر گستردهتری از رقابت ژئوپولیتیک، امنیت انرژی، و اقتصاد تحریمها تحلیل کرد.
در این بخش، دکتر ماندگار اثرات بازگشت تحریمها را بر نظم انرژی و مالی جهانی بررسی میکند؛ از پیامدهای احتمالی آن بر بازار نفت و مسیرهای انتقال انرژی گرفته تا تأثیرش بر ساختارهای بانکی، جریان سرمایه و روابط اقتصادی میان شرق و غرب. به باور او، تحریم دیگر تنها ابزار فشار نیست، بلکه بخشی از سازوکار بازتوزیع قدرت در نظام بینالملل است.
همچنین، او به بازتعریف موازنه قدرت میان ایران، اسرائیل، ترکیه و عربستان میپردازد و نشان میدهد که چگونه مکانیسم ماشه میتواند بهانهای برای تنظیم دوباره نقشها و ائتلافها در خاورمیانه باشد؛ منطقهای که بیش از هر زمان دیگری، صحنه تلاقی سیاست امنیت، انرژی و ایدئولوژی است.
آیا مکانیسم ماشه پیامدهای ژئوپولیتیک هم دارد؟
ماندگار: قطعا، مکانیسم ماشه پیامدهای ژئوپولیتیک جدی و ساختاری دارد، این سازوکار صرفاً یک ابزار حقوقی نیست، بلکه ابزاری برای تنظیم توازن قدرت منطقهای و بینالمللی به نفع بلوکهای هژمونیک(غرب، بهویژه آمریکا و اروپا) است. مکانیسم ماشه، به کشورهای غربی این امکان را میدهد که در پوشش نهادهای بینالمللی، فشار اقتصادی و سیاسی سنگینی بر کشورهایی مثل ایران به بهانه حاکمیت موجود وارد کنند. بازگشت خودکار تحریمها، بهنوعی ابزار تحمیل اراده سیاسی است، نه صرفاً پاسخ به نقض فنی یک توافق. مکانیسم ماشه بخشی از پروژهای بزرگتر است که در آن قدرتهای غربی تلاش میکنند با استفاده از ساختارهای بینالمللی، جهان را در چهارچوب نظم دلخواه خود بازتنظیم کنند. در این نظم، تخلف نه بهمعنای فنی، بلکه براساس تفسیر سیاسی تعریف میشود، پیامد ژئوپلیتیکیش افزایش شکاف بین غرب و دیگر بلوکهای قدرت (مثل چین، روسیه، ایران) و تعمیق قطببندی جهانی است. در مورد ایران، فعالسازی مکانیسم ماشه نهفقط ابزار فشار اقتصادی است، بلکه هدف آن مهار قدرت منطقهای ایران در خاورمیانه پسا هفت اکتبر است. تحریمها، نفوذ ایران در عراق، لبنان و یمن را هدف میگیرند که پیامد ژئوپلیتیکیش تغییر موازنه قدرت منطقهای به سود بازیگران مورد حمایت غرب (اسرائیل، عربستان، امارات)، و افزایش رقابت منطقهای. در رابطه با پیوند تحریم با ژئوپولیتیک انرژی میتوان گفت با بازگشت تحریمها، دسترسی ایران به بازار انرژی جهانی محدود میشود که به نفع رقبای ایران در صادرات گاز و نفت (مثل قطر، عربستان، روسیه) تمام میشود، پیامد ژئوپلیتیکیش بازتوزیع بازار انرژی جهانی و تضعیف موقعیت ایران بهعنوان یک بازیگر مهم در نظم انرژی. از سوی دیگر تحریمها باعث تشدید امنیتیسازی در منطقه میشوند، چون کشورهای تحریمشده برای حفظ بقای خود، سیاستهای تهاجمیتر و امنیتمحورتر اتخاذ میکنند. این بهانهای برای فروش بیشتر تسلیحات توسط غرب و استمرار حضور نظامی در منطقه است. پیامد ژئوپلیتیکیش، چرخهی خشونت، بیثباتی و وابستگی امنیتی کشورهای منطقه به قدرتهای خارجی. در کل به نظرم مکانیسم ماشه نه بهمعنای پیشگیری از بحران، بلکه تبدیل بحران به ابزار سیاست ژئوپولیتیکی است.
موضع بازیگران یعنی سه کشور اروپایی، چین، ایران در مورد مکانیسم ماشه چطور بوده؟
ماندگار: شما از سه بازیگر متفاوت با موضع متفاوت نام بردید، در واقع در عرصه بینالمللی، موضع بازیگران کلیدی نسبت به مکانیسم ماشه، بازتابی از تضاد منافع، مشروعیت حقوقی و رقابت ژئوپولیتیک است. سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا ایران را به نقض آشکار تعهدات هستهای، یعنی افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده و محدودسازی نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی متهم و در بیانیهها تأکید کردهاند که قصدشان نه تنش و فشار بیپایان، بلکه بازگرداندن ایران به میز مذاکره و تعامل هستهای است، اما آنها آگاه بودند که مسئله اصلی نه صرفاً ابزار حقوقی «ماشه»، بلکه توان اجرایی و مشروعیت سیاسی بازگشت تحریمهاست، اروپا مدعی حفظ حقوق بینالملل است، اما در عمل، با فعال کردن ماشه، در نقش فشارگر نظامی-اقتصادی ظاهر میشود. برتری اروپاییها در فعالسازی ماشه این واقعیت را نشان میدهد که آنها نه فقط شریک توافق، بلکه نگهبان اجرای آن و بازیگران قدرتاند، نقشی که اگر نامشروع نگردد، ایران و قدرتهایی مانند چین و روسیه آن را بهعنوان فشار هژمونیک تلقی میکنند. و اما کشور چین موضعی انتقادی نسبت به فعالسازی ماشه توسط اروپا اتخاذ کرده است و آن را اقدامی میداند که مشروعیت آن محل تردید است، چین به همراه روسیه تلاش کرده است، در قطعنامههای شورای امنیت، تعویق یا مخالفت با بازگشت تحریمها را مطرح کند، چون چین منافع اقتصادی زیادی با ایران دارد، سرمایهگذاری در پروژههای انرژی، تجارت نفت و زیرساخت. فعال شدن ماشه میتواند منافعش را مختل کند، بهویژه اگر تحریمها جریان مالی و انرژی را مختل سازند، بنابراین چین علاقهمنده که مکانیسم ماشه را محدود کند یا مشروعیت آن را زیر سؤال ببرد تا بتواند با ایران همکاری ادامه دهد، همچنین از منظر هژمونیک، تمایل دارد نظم بینالمللی چندقطبی را حفظ کند. در عمل، چین همواره بین منافع اقتصادی و اصول ژئوپولیتیکیاش دچار تناقض است، از یک سو خواهان ثبات توافق است، از سوی دیگر نمیخواهد نظم غربی تحریمها را تعمیق نماید. اما دیدگاه ایران نسبت به ایران فعالسازی ماشه رادیکال است، چون آن را «غیرقانونی»، «بدون پایه حقوقی» و «ابزاری برای فشار و سلطه غربی» خوانده و ادعا میکند که کشورهای اروپایی خود در پروژههای هستهای و نظارتی کوتاهی کردهاند و لذا نمیتوانند ادعای صلاحیت کنند. تهران همچنین تلاش کرده با همپیمانانش مثل روسیه و چین جبههای مشترک برای مخالفت با مشروعیت ماشه شکل دهد. در سطح داخلی، ایران پیام میدهد که هر تحریمی که بازگردد، بر مقاومت و خودکفایی ایران تأثیر نمیگذارد و کشور قادر به ایستادگی است که این فقط ادعایی توخالییست.
چطور مکانیسم ماشه، مکانیزم حقوقی رو به ابزار سلطه و فشار اقتصادی بدل میکند؟ آیا یک ابزار امپریالیستی دولتی است؟ یا تنها حقوقیست؟
ماندگار: پرسش شما نگاهی ژرف به مکانیسم ماشه دارد، بله همانطور که اشاره شد مکانیسم ماشه در قطعنامه ۲۲۳۱ طوری طراحی شد که حق وتو را بیاثر کند؛ یعنی اگر یکی از اعضای مشارکتکننده ایران را به نقض اساسی متهم کند، تحریمها بهطور خودکار بازمیگردند مگر آنکه شورای امنیت رأی به ادامه لغو تحریمها بدهد (که با یک وتو هم از بین میرود)، که این یعنی حتی مخالفت اکثریت اعضا هم جلوی تحریم را نمیگیرد. این سازوکار، ساختاری مهندسیشده برای تضمین ابزار فشار غرب علیه ایران است. میتوان گفت تحریمها ابزار «خشونت اقتصادی»اند؛ مکانیسم ماشه آنها را نه بر اساس عدالت، بلکه بر اساس تشخیص سیاسی فعال میکند که در همون راستا فشارهای اقتصادی ناشی از بازگشت تحریمها باعث فروپاشی پول ملی، محدودیت دارویی و غذایی،کاهش سطح زندگی شهروندان عادی، در اینجا، ابزار حقوقی به ابزار اقتصادی سلطه تبدیل میشود، بیآنکه مشروعیت انسانی یا اخلاقی آن سنجیده شود. جالب اینجاست طبق منشور ملل متحد، همه دولتها از حقوق مساوی برخوردارند. اما مکانیسم ماشه به دولتهای غربی (و نه همه کشورها) این امکان را میدهد که یکطرفه تحریم را بازگردانند، این سازوکار از درون شورای امنیت، ولی به نفع چند قدرت خاص عمل میکند؛ درحالیکه کشورهای دیگر مانند چین، روسیه یا حتی ایران فاقد امکان اعمال متقابل چنین مکانیسمهایی هستند.
یعنی از دیدگاه شما مکانیسم ماشه یک ابزار امپریالیستی است؟
ماندگار: اگر امپریالیسم را تسلط یک یا چند دولت از طریق سازوکارهای اقتصادی، نظامی یا حقوقی بر کشورهای دیگر تعریف کنیم، بله، ماشه میتواند بهعنوان یک ابزار امپریالیستی تعبیر شود، مشروعیتزدایی از ایران، انزوای اقتصادی، فشار بر جامعه مدنی، بازداشتن شرکتها از همکاری با ایران، همه از پیامدهای «بازگشت تحریم» به دست چند دولت خاص است.
این یعنی حقوق بینالملل، بهجای ابزاری برای عدالت جهانی، به «ماشین حقوقی امپریالیسم» بدل میشود. مکانیسم ماشه، ظاهراً یک سازوکار فنی و حقوقی برای تضمین اجرای توافق است، اما در عمل، بیشتر به ابزاری برای بازتولید سلطه غرب، مهار یکجانبه دولتهای ناسازگار و تحمیل نظم اقتصادی و ژئوپلیتیکی تبدیل شده است. این مکانیسم نشان میدهد که «قانون» در نظام بینالملل همواره خنثی نیست؛ بلکه شکل حقوقی منافع قدرت است. در اینجا، حقوق نه سپر ملتها، بلکه شمشیر قدرت است.
تأثیر بازگشت تحریمهای حاصل از مکانیسم ماشه بر اقتصاد داخلی ایران، بازار جهانی انرژی و نظم مالی جهانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ماندگار: فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران پیامدهای گستردهای دارد، نه فقط اقتصادی در داخل کشور، بلکه در بازار جهانی انرژی و نظم مالی بینالمللی. تحریمهای جدید شامل بخشهایی مانند بیمه، کشتیرانی، مالی و بانکی خواهد بود که پیشتر تعلیق شده بودند. این یعنی واردکنندگان، صادرکنندگان و واسطهها مجبور به استفاده از مسیرهای پیچیدهتر، واسطههای غیررسمی و هزینههای بالاتر شوند. گزارشها حاکی است که هزینههای واسطهگری و پیچیدگیهای لجستیکی رشد خواهند کرد و با افزایش هزینه واردات کالاهای واسطهای، رشد قیمت نهادهها و کالاهای مصرفی دور از انتظار نیست. به ویژه وقتی که نرخ ارز نیز تحت تأثیر تحریمها و بیثباتی بازار ارز تقویت میشود. یک کار تحقیقاتی نشان داده که تحریمهای پیشین اثر مهمی بر نرخ ارز، تورم و رشد اقتصادی ایران داشتهاند؛ در غیاب تحریم، رشد میتوانست بالاتر باشد که یکی از موتورهای اصلی بودجه دولت ایران، فروش نفت و گاز است. محدود شدن دسترسی به بازارهای رسمی انرژی و تحریمهای بانکی موجب کاهش درآمد دلاری دولت میشود. افزون بر آن، سرمایهگذاری خارجی در پروژههای نفتی و گازی کاهش خواهد یافت و پروژههای توسعهای معطل میمانند. در نتیجه محدودیتهای رسمی، هنر «دور زدن تحریم» و شکلگیری شبکههای غیررسمی و قاچاق تشدید میشود. این روند نه تنها نابرابری را عمیقتر میکند، بلکه مشروعیت دولت را نیز کمتر میکند، زیرا قدرت رسمی نمیتواند تقاضاها را پاسخ دهد. از سوی دیگر نهادهایی مانند شرکتهای وابسته به سپاه یا بخشهایی از اقتصاد موازی که به بازارهای برونمرزی متکیاند، تحت فشار مستقیم قرار میگیرند. بازگشت تحریمها، گزینههای تامین مالی و فعالیتهای بینالمللی آنها را محدود میکند.
تأثیر بر بازار جهانی انرژی رو چگونه ارزیابی میکنید؟
ماندگار: با بازگشت تحریمهای سازمان ملل، کشورهایی که پیشتر نفت ایران را خریداری میکردند ممکن است تحت فشار قرار گیرند تا وارداتشان را کاهش دهند. برخی گزارشها حاکی است که محدودیتها در بخشهای حملونقل، بیمه، کشتیرانی اعمال خواهد شد که تأثیر ضمنی بر جریان نفت ایران دارد، با این حال، نفت خام مستقیماً هدف تحریم قرار نمیگیرد، بلکه زنجیرهی حمایت (مالی، بیمه، حملونقل) تحت فشار قرار میگیرد. در این میان چین ممکن است بتواند نفت ایران را با تخفیف دریافت کند، بهویژه اگر تحریمها روی جریان رسمی تأثیر نگذارد یا چین از اجرای کامل تحریمها خودداری کند. در واقع، برخی تحلیلها میگویند فعال شدن ماشه میتواند برای پالایشگران چینی فرصتی برای نفت ارزانتر ایجاد کند. نباید فراموش کنیم که بازگشت تحریمهای ایران به بازار نفت جهانی ترس عرضه محدود را تقویت خواهد کرد و ممکن است باعث نوسان قیمتی شود، هرچند تأثیر آن به میزان جایگزینی تولید دیگر کشورها بستگی دارد. برخی تحلیلها میگویند تأثیر کوتاهمدت دیده خواهد شد، اما فشار بلندمدت بازار انرژی افزونتر خواهد بود. کشورهای خریدار ممکن است از منابع جایگزین یا مسیرهای پنهان استفاده کنند، که به نوعی بازی دوگانه در بازار انرژی ایجاد میکند، یعنی دستهای از کشورها مطیع تحریمها و دستهای دیگر در تعامل غیررسمی باقی میمانند. این روند باعث قطببندی و پیچیدگی بیشتر بازار انرژی میشود.
با این توضیحات شما تأثیر بر نظم مالی جهانی چگونه خواهد بود؟
ماندگار: یکی از تأثیرات بزرگ تحریمها محدودیت در دسترسی به سیستمهای مالی بینالمللی است. بازگشت تحریمها به این معناست که بانکهای اروپایی، آسیایی یا دیگر بانکها ممکن است از تعامل با بانکهای ایرانی پرهیز کنند، یا تحت فشار دولتهایشان قرار گیرند. تحریمهای جدید باعث خواهد شد که تراکنشهای مالی غیررسمی یا معلق عادیتر شود، واسطهها و صرافیهای متعددی وارد شوند که هزینه تبدیل ارز، انتقال پول یا ضمانتهای مالی بسیار گرانتر میشود، از سوی دیگر شرکتهای بینالمللی نسبت به سرمایهگذاری در ایران محتاطتر خواهند شد، پروژههای آینده معطل میمانند و سرمایههای کلان وارد کشور نمیشوند. سرمایهگذاران موجود نیز ممکن است سرمایههایشان را به کشورهای امنتر منتقل کنند و حتی تحریمها ممکن است شرکتهای بیمه را از پوشش نفتکشها یا کشتیهای حامل کالاهای ایرانی باز دارند، که نقل و انتقال کالا را مخاطرهآمیزتر میکند.
دیدگاه شما در رابطه با ارتباط ماشه با بازتعریف موازنه قوا در خاورمیانه( ایران، اسرائیل، عربستان، ترکیه و اروپا) از ابزار حقوقی به سلاح ژئوپولیتیک چیست؟
ماندگار: درست اشاره کردید مکانیسم ماشه نقطهای است که آن را نمیتوان از موازنه قوا در خاورمیانه جدا کرد. فعال شدن ماشه، پیامدهای ساختاری در رقابت قدرت میان ایران، اسرائیل، عربستان، ترکیه و اروپا ایجاد میکند. مثلا در ایران کاهش میدان مانور منطقهای، فشار بیشتر، انتخاب دشوار بین مقاومت یا تسلیم روبه رو هستیم. مثلا بازگشت تحریمها، به کاهش ظرفیت مالی و ارزی ایران میانجامد. این تنگنا منابعی را که تهران برای حمایت از نیابتیها و محور مقاومت در عراق، لبنان، یمن، سوریه بهکار میبرد، محدود میکند و وقتی ایران مجبور شود بخش بیشتری از منابعش را صرف مدیریت داخلی برای مهار نارضایتیها تأمین کند، دستش در پروژههای منطقهای خالیتر میشود و موقعیت ایران در معادلات هستهای و فناوری موشکی نیز آسیب میبیند؛ در این وضعیت، ایران ممکن است مجبور شود بین گزینههای نظامی محدود یا مصالحه دیپلماتیک یکی را انتخاب کند، که هرکدام هزینه بالایی دارد در زمینه مشروعیت داخلی و منطقهای دارد. برای اسرائیل مسئله متفاوت است بهگونه ای که فرصتی برای فشار بیشتر و مشروعیت در صحنه جهانی پیدا میکند، پس از بازگشت تحریمها استقبال کرده است و آن را «عامل بازدارنده» در مقابل برنامه هستهای ایران میداند، درنهایت با ضعیفتر شدن ایران، اسرائیل میتواند فضای بیشتری برای عملیاتهای سایه و حملات هوایی علیه تاسیسات اتمی یا موشکی ایران پیدا کند، بدون نگرانی فراوان از بازتاب گسترده منطقهای. همچنین بازگشت تحریمها به تقویت ائتلافسازی اسرائیل با کشورهای عرب منطقه کمک میکند؛ اینکه تهران تحت فشار مالی باشد، معادله همگرایی ضدایرانی را تسهیل میکند. در مورد عربستان و کشورهای خلیجی بازنگری در اتحاد ضدایرانی و نقش مالی موضع دیگریست. عربستان و متحدان خلیج فارس مدتها است ایران را رقیب منطقهای به حساب میآورند. تحریمها موجب تضعیف ایران میشوند و این برای آنها فرصت است تا سهم منطقهای خود را بازتعریف کنند. آنها میتوانند در عرصه انرژی، بازارها و سرمایهگذاری با فاصله گرفتن از ایران نقش برجستهتری ایفا کنند؛ ایران تحت فشار نمیتواند حضور مؤثری در بازار انرژی منطقهای داشته باشد. همچنین، عربستان ممکن است فشارها را بر ایران از طریق مالی و دیپلماتیک تشدید کند، با پشتوانه تحریمهای بینالمللی. و اما ترکیه، ترکیه در معادلات منطقهای بهدنبال تقویت حضور خود بهویژه در عراق، سوریه و مناطق کوردها است. تضعیف ایران از طریق ماشه ممکن است به فرصتهایی برای افزایش نفوذ ترکیه در آن مناطق منجر شود. از آنجا که ایران یکی از رقبای مهم ترکیه در معادلات کوردها و نفوذ در شمال عراق(باشور) است، کاهش توان تهران میتواند شانس ترکیه را برای فشار بر حضور نیروهای ایرانی یا نیروهای موافق ایران در مناطق مرزی افزایش دهد، اما ترکیه باید با موازنه میان روابط با غرب، ایران و کشورهای خلیج حرکت کند؛ اگر تعرض ترکی به ایران دیده شود، ممکن است واکنش تلافیجویانه ایران یا متحدانش را بر انگیزد. در رابطه با اروپا دیدگاه متفاوت است، اروپا با فعال کردن ماشه نه تنها میکوشد ایران را تحت فشار قرار دهد، بلکه در نقش «ضامن نظم جهانی» ظاهر شود. آنان میخواهند نشان دهند که به اجرای کنوانسیونهای بینالمللی متعهدند و قدرت اعمال فشار حقوقی را دارند، فعالسازی ماشه به اروپا اهرم دیپلماتیک بازگشتی میدهد، آنها اکنون میتوانند بین فشار و مذاکره انتخاب کنند و دست بالا را در معادله ایران- غرب داشته باشند، اما این گام اروپاییها هم ممکن است خطراتی داشته باشد، اگر فشارها منجر به فروپاشی مصالحه شوند، اروپاییها باید مسئول پیامدهای امنیتی منطقهای باشند. در نهایت اینکه فعال شدن مکانیسم ماشه، موازنه قدرت را نه فقط بین ایران و غرب، بلکه در کل خاورمیانه تشدید میکند، ایران در موقع ضعف، اسرائیل فشار بیشتری پیدا میکند، عربها فرصت بیشتری اسکن میکنند، ترکیه میکوشد برای خود جای بیشتری بگیرد و اروپا میخواهد نقش بزرگتری ایفا کند. همچنین، بازگرداندن تحریمها موجب فساد دیپلماتیک و رقابت پنهان میان بازیگران منطقهای میشود که هرکدام تلاش میکنند در خلاء کمبود ایران، نفوذ خود را افزایش دهند. بنابراین مکانیسم ماشه عرصهی پسحقوقیِ موازنه قوا در خاورمیانه را تنظیم میکند. آنچه از ابتدا بهظاهر یک سازوکار فنی حقوقی بود، با فعال شدنش به سلاحی ژئوپولیتیک تبدیل شد که توان بازدارندگی ایران را تضعیف میکند و فضای بیشتری برای مانور اسرائیل، عربستان، ترکیه و اروپا فراهم میآورد که این وضعیت نه نتیجهی طبیعی تعامل قدرت، بلکه حاصل طراحی حقوقیِ قدرتِ غربی در دل یک توافق بینالمللی است که قانونی بودنش مشروعیت سیاسیاش را هر لحظه زیر سوال میبرد.