هیران جارو؛ عشق گوزلخان و خیانت هیران
هر سرگذشتی آینهای از وضعیت سرزمین ماست؛ سرزمینی که در نبود آزادی، همواره طعم ستم، فشار و خیانت را چشیده است. ترانه «هیران جارو» که از دل گوزلخان جاری میشود، روایتگر عشقی است که در محاصره کشتار و خیانت قرار گرفته است.

ویان جزیر
مرکز خبر- تاریخ ملت کورد تا به امروز به صورت مکتوب ثبت نشده است. آنچه از سرگذشتها، مقاومتها، قیامها و خیانتهای تاریخی میدانیم، میراثی است که از طریق دنگبِژیها، لوریکها، هیرانوکها و پاییزوکها (انواع سبکهای آوازخوانی کوردی)با صدای آوازخوانان کورد به نسل امروز رسیده است. در پژوهشی که انجام دادیم، کوشیدیم داستان ترانه «هیران جارو» را که سالهاست زبانزد هنرمندان کورد است، به شکلی واقعی روایت کنیم. اگرچه این داستان به روایتهای مختلف نقل شده اما در قالب تحقیقی گسترده به دنبال کشف حقیقت آن بودیم.
داستانی آمیخته با خیانت
این روایت به صدای هنرمندان متعدد و در سبکهای گوناگون خوانده شده است. شنیدن دنگبِژی هیران جارو چنان تأثیرگذار است که شنونده گویی با گوزلخان همزیستی میکند و در درد او شریک میشود. این دنگبِژیها ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به آثار هنری همچون فیلم و نمایش دارند.
سرگذشتهای مردمان کورد چه تلخ و چه شیرین، چه قهرمانانه و چه خائنانه؛ بخشی جداییناپذیر از هویت تاریخی ماست که نباید فراموش شود. این میراث، گنجینهای از درسهای ارزشمند برای آموختن است. داستانی که اینجا میآورم، حاصل پژوهشی عمیق است که نتایج آن را با شما به اشتراک میگذارم.
ریشههای متفاوت؛ گوزلخان و هیران
هیران جارو در منطقه بوتان در ناحیه جزیره روی داده است. در گذشته، روستاها محل برگزاری گردهماییهایی چون شبنشینیها، شبهای قصهگویی و سَرهیرک (آسیاب جمعی پاییزی) بود. در این دورهمیها، روستاییان با شادمانی دور هم جمع میشدند و به شکل جمعی، روزشان را جشن میگرفتند و کارهای یکدیگر را به انجام میرساندند. در این محافل، پیوندهای دوستی و عاشقانه بسیاری شکل میگرفت.
ابراهیم که با نام هیران شناخته میشود و فاطمه مشهور به گوزل خان قهرمانان این داستان هستند. هر دو از خانوادههای عشایری بودند و برای حفظ هویت خود، نامهای مستعار برگزیده بودند. گوزلخان اهل روستای گیوروژ شکیر در پشت روستای شرفیه بود، و هیران از روستای مندی کرا نزدیک دیرگولای شرناخ میآمد هر دو از طایفه باتویان.
در منطقه عشایری بوتان، به دلیل محدودیتهای فرهنگی و سنتهای قبیلهای، استفاده از نامهای مستعار در روابط عاشقانه امری رایج بود.
دیدار در مراسم سَرهیرک
روستای گوزلخان و هیران به یکدیگر نزدیک است. روزی هیران به روستای پدر گوزلخان میرود، جایی که بستگانش نیز حضور دارند. در آن زمان، مراسم سَرهیرک در روستا برپاست. این گردهمایی پاییزی که در آن روستاییان برای آسیاب کردن جمعی محصولاتشان دور هم جمع میشوند، فرصتی است برای شادی و تفریح در کنار کار گروهی. در این مراسم سنتی، مردم با شادی و سرود، به آسیاب کردن دانهها و بلغور میپردازند. این فعالیت جمعی تا نزدیک صبح ادامه مییابد، زمانی که به اصطلاح «خروس خانه پدرزن بانگ میزند» و داماد خانه پدرزن را ترک میکند. پیش از پراکنده شدن، همگی شام میخورند.
در همین سَرهیرک است که هیران و گوزلخان یکدیگر را میبینند و با وجود آنکه گوزلخان ۴ سال از هیران بزرگتر است دلباخته هم میشوند. طبق رسم، در بخشی از شب چراغها برای ۵ دقیقه خاموش میشود تا دلدادگان فرصت گفتوگو و آشنایی بیابند. در این فرصت کوتاه، هیران و گوزلخان نام یکدیگر را میپرسند و برای دیدارهای بعدی قرار میگذارند.
هفت سال عاشقی و خیانتی تلخ
با آمدن بهار، دختران روستا راهی کوه و چمنزارها میشوند تا گیاهان وحشی و سبزیجات محلی جمع کنند. هیران از این فرصت استفاده میکند و به بهانه شکار، گوزلخان را ملاقات میکند. این دیدارها ادامه مییابد و پیوندی عمیق میان آنها شکل میگیرد. عشق گوزلخان روز به روز عمیقتر میشود، تا جایی که روزی به هیران میگوید: «دیدارهای ما برایم چنان ارزشمند است که آن را همچون زیارت حج میدانم.»
هفت سال عشق و دلدادگی بین آنها ادامه مییابد، اما سرانجام، هیران مسیری را برمیگزیند که در بسیاری از روایتهای تاریخی و داستانهای عاشقانه دیدهایم. او پس از هفت سال به گوزلخان خیانت میکند و به خواستگاری دختری دیگر میرود. این سرنوشت تلخ، بازتابی از الگوهای تکرارشونده در بسیاری از داستانهای عاشقانه است.
غم پنهان در دل
گوزلخان از عشق خیانتدیدهاش رنج و خشمی عمیق را تجربه میکند. او احساسات دردناکش را در قالب دنگبِژی (آواز سنتی) بیان میکند و روایت "هیران جارو" از زبان او در سراسر منطقه بوتان گسترش مییابد. گوزلخان با ظرافتی هنرمندانه، اشکهای خود را به گونهای توصیف میکند که گویی هنگام پختن نان، دود آتش به چشمانش رسیده است، اما در حقیقت، این اشکها از سوز دل شکستهاش جاری میشوند.
درس زندگی صادقانه
اگر تاکنون «هیران جارو» را نشنیدهاید، توصیه میکنم به آن گوش فرا دهید. در این روایت، عشق پایدار زنان کورد را خواهید دید که تا پایان عمر به زندگی صادقانه پایبند میمانند، و همچنین خیانت مردی را که میکوشد عشقی راستین را نابود کند.
در کتاب احمد خانی و روایت «مم و زین» نیز میتوانیم سرگذشت مردم کورد را به روشنی مشاهده کنیم. این روایتها پرسشهای مهمی را پیش روی ما میگذارند: عشق واقعی چگونه باید تجربه شود؟ جستجوی عشق راستین چه ویژگیهایی دارد؟ برای زیستن عشق حقیقی، چه شخصیتی لازم است؟ و یک فرد چگونه باید مفهوم عشق و زندگی عاشقانه را درک کند؟
داستان درویش و عدوله الگویی از چگونگی زیستن عشق به ما ارائه میدهد. عشقهای ماندگاری که پس از هزاران سال همچنان در یادها ماندهاند، نمونههای راستین عشق هستند که میتوانیم از آنها بیاموزیم. همچنین عشقی که زیلان و بریتان تجسم بخشیدند چنان قدرتمند بود که امروز هزاران نفر راه آنان را دنبال میکنند.
در کوهستانهای آزاد، بسیاری با عشق به وطن خود به نماد تاریخی بدل شدهاند. داستانهای بسیاری از زنان و جوانان کورد وجود دارد که شایسته شناخت و ارجگذاری است. ما نیز باید پیرو عاشقان راستین باشیم تا عشق در سرزمینی آزاد به شکلی شایسته زیسته شود و خود پیشگامان این مسیر باشیم.