زنان دانشجو؛ سنگر مقاومت مدنی و پیشگامان آزادیخواهی
زنان دانشجو، با سهم ۶۲ درصدی از جمعیت دانشجویان ایران، در طول دههها نقشی کلیدی در مبارزات اجتماعی و مدنی ایفا کردهاند، اما این مقاومت با سرکوب، محرومیت از تحصیل و فشارهای امنیتی مواجه شده است.
مهتاب شریفی
اورمیه- روز دانشجو در تاریخ معاصر ایران، بهویژه در سالهای اخیر، دیگر تنها یادآور مبارزات عمومی دانشجویان نیست، بلکه به عرصهای برای بازتاب نقش گسترده زنان دانشجو در تحولات اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. زنان با سهم ۶۲ درصدی از جمعیت دانشجویی ایران، دانشگاه به سنگری برای مقاومت مدنی و بستری برای مبارزه در راستای عدالت، برابری جنسیتی و آزادیخواهی بدل شده است.
جامعهشناختی زنان دانشجو؛ نسل جوان و پیشرو در تحولات
در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲، جمعیت دانشجویان ایران بیش از ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر گزارش شده است که ۶۲ درصد از این جمعیت را زنان تشکیل میدهند. این آمار، نه تنها نشاندهنده پیشی گرفتن زنان در عرصه تحصیلات عالی است، بلکه از تحولی عمیق در نقش اجتماعی آنان حکایت دارد. جمعیت دانشجویی در ایران، که عمدتاً در بازه سنی ۱۸ تا ۳۰ سال قرار دارد، نماینده نسل جوانی است که در مهمترین سالهای شکلگیری هویت و اندیشههای خود به سر میبرد. زنان دانشجو، با چنین حضور گستردهای، نه تنها در حال تغییر چهره دانشگاهها هستند، بلکه نقشی کلیدی در تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایفا میکنند. این تغییرات، بهویژه در جامعهای که هنجارهای سنتی همچنان قوی است، بیانگر گسترش آگاهی و مبارزه برای برابری جنسیتی است. این روند همچنین نشاندهنده اهمیت دانشگاهها بهعنوان بستری برای توانمندسازی زنان و تبدیل آنان به نیروی محرکه تحول در جامعه است.
۱۶ آذر ۱۳۳۲؛ آغاز مبارزات دانشجویی در ایران
شکلگیری روز دانشجو ریشه در اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به سفر ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور وقت آمریکا، به ایران دارد. این سفر، تنها چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازگشت حکومت پهلوی به قدرت، بود.
دانشگاهها در دهههای پیش از انقلاب
در سالهای پیش از انقلاب ۵۷، دانشگاهها به عنوان مراکز اصلی فعالیتهای سیاسی و فرهنگی نقشآفرینی کردند. گروههای دانشجویی در حمایت از جریانهای سیاسی مختلف، از جمله گروههای چپ، فعالیتهای گستردهای داشتند. در این دوره، دانشجویان از طریق تحصن، انتشار نشریات و اعتراضات خیابانی، پیامآور تغییرات اجتماعی بودند.
دانشگاهها پس از انقلاب ۵۷
با قبضه کردن قدرت توسط مذهبیها بعد از انقلاب ۱۳۵۷، دانشگاهها به یکی از کانونهای اصلی نزاع قدرت تبدیل شدند. حکومت جدید به سرعت متوجه شد که دانشگاهها همچنان بستری برای تولید اندیشههای دگراندیشانه و آزادیخواهانه باقی ماندهاند. از اینرو، در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۶۰، طرح «انقلاب فرهنگی» اجرا شد که طی آن، بسیاری از اساتید و دانشجویان منتقد یا اخراج شدند یا به زندان افتادند. با وجود این سرکوب، دانشگاهها به تدریج جایگاه خود را به عنوان یکی از مراکز مقاومت مدنی بازپس گرفتند.
دهه ۷۰؛ سرکوب خونین کوی دانشگاه
دهه ۷۰ را میتوان دوران شکوفایی فعالیتهای دانشجویی دانست. فضای سیاسی و اجتماعی اندکی باز شد، انجمنها و تشکلهای دانشجویی دوباره جان گرفتند. در این دوران، اعتراضات ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حمله به کوی دانشگاه تهران، یکی از بزرگترین رخدادهای سیاسی ایران بود که بار دیگر نقش پررنگ دانشجویان در اعتراض به سرکوب و استبداد را نشان داد.
فرشته علیزاده؛ نماد خاموششدهای از مقاومت دانشجویی
فرشته علیزاده، فعال دانشجویی دانشگاه الزهرا و مسئول برد انجمن این دانشگاه است که سرنوشت او به نمادی از ناپدیدسازی قهری شهروندان توسط جمهوری اسلامی تبدیل شده است. در جریان وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حمله نیروهای امنیتی به کوی دانشگاه تهران، فرشته به دست مأموران ربوده شد و از آن پس هیچ نشانی از او بهطور رسمی منتشر نشد. روایتها حاکی از آن است که او تحت شکنجه جان سپرده و بهصورت مخفیانه در گورستان خاوران دفن شده است. این اتفاق، همچون لکهای تاریک در تاریخ مبارزات دانشجویی، یادآور هزینههای سنگینی است که دانشجویان، بهویژه زنان، برای آزادیخواهی پرداختهاند. خانواده فرشته، از جمله مادرش که بر اثر فشارهای روحی سکته کرد و درگذشت، همچنان در بیخبری و عذاب زندگی کردند.
دهه ۸۰ و ۹۰؛ سرکوب شدیدتر و مقاومت مدنی مستمر
در دهه ۸۰، با روی کار آمدن دولتاصولگرا، فشارها بر دانشگاهها افزایش یافت. سیاستهای امنیتی و گسترش فعالیتهای بسیج دانشجویی به عنوان ابزار حکومتی برای کنترل فضا، باعث محدودیت بیشتر فعالیتهای دانشجویی شد. با این حال، اعتراضات سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ نشان داد که دانشگاه همچنان یکی از کانونهای اصلی جنبشهای مدنی در ایران است. در این دوران، دانشجویان بسیاری بازداشت، اخراج و حتی به دلیل فعالیتهایشان به احکام سنگین قضایی محکوم شدند.
خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» و نقش دانشجویان در تحولات ۱۴۰۱
با آغاز خیزش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی» در سال ۱۴۰۱، دانشگاهها بار دیگر به میدان اصلی اعتراضات مدنی تبدیل شدند. این اعتراضات که با قتل حکومتی ژینا امینی آغاز شد، نهتنها در خیابانها، بلکه در دانشگاهها نیز موجی از اعتراضات را به دنبال داشت. دانشجویان، بهویژه زنان دانشجو، در این خیزش نقش کلیدی ایفا کردند. نمادهایی چون کنار گذاشتن حجاب اجباری و مقاومت در برابر تفکیک جنسیتی در دانشگاهها، بازتابدهنده خواست آزادی و برابری در نسل جدید دانشجویان بود.
تلاش حکومت برای سرکوب جنبش دانشجویی
جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با اتخاذ سیاستهای مختلف، بهدنبال کنترل و سرکوب جنبش دانشجویی بهعنوان یکی از مهمترین کانونهای مقاومت مدنی و سیاسی بوده است. این سرکوب نه تنها از طریق اعمال فشار مستقیم بر فعالیتهای دانشجویی، بلکه با ابزارهایی چون دستکاری محتوای آموزشی، افزودن واحدهای اجباری ایدئولوژیک و تولید انتشارات همسو با حکومت انجام شده است که هدف اصلی آنها، تأثیرگذاری بر تفکر و نگرش دانشجویان در راستای اهداف ایدئولوژیک نظام است. این اقدامات، دانشگاهها را از نقش اصلی خود بهعنوان بستری برای تفکر انتقادی و آزاداندیشی دور کرده است.
در کنار این، گسترش نهادهای امنیتی در دانشگاهها، بهویژه «حراست» که عملاً بازوی امنیتی حکومت در دانشگاهها محسوب میشوند، فشار مضاعفی را بر دانشجویان وارد کرده است. کوچکترین فعالیت دانشجویان، از برگزاری تجمعات تا فعالیتهای فرهنگی و علمی، تحت نظارت و کنترل دقیق این نهادها قرار دارد. علاوه بر این، توسعه و تقویت بسیج دانشجویی یکی دیگر از ابزارهای حکومت برای کنترل فضای دانشگاههاست. بسیج نه تنها بهعنوان یک نهاد تبلیغاتی و ایدئولوژیک عمل میکند، بلکه با ترویج جاسوسی و مخبری در میان دانشجویان، سعی در ایجاد شکاف و بیاعتمادی در جامعه دانشجویی دارد.
سرکوب دانشجویان کورد در دانشگاهها
دانشجویان کورد در سالهای اخیر، همواره یکی از مهمترین صداهای اعتراض و مقاومت در برابر بیعدالتی و نقض حقوق بشر بودهاند، اما این نقش برجسته با سرکوب شدید و سیستماتیک حکومت مواجه شده است. یکی از نمونههای بارز این سرکوبها، بازداشت پخشان عزیزی، دانشجوی دانشگاه تهران، در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۸ بود. او در تجمع اعتراضی دانشجویان کورد که بهمنظور محکومیت اعدامهای سیاسی در کوردستان و اعتراض به وضعیت حقوق بشر در مناطق کوردنشین برگزار شد، دستگیر و بهشدت تحت فشارهای امنیتی قرار گرفت. امروز نیز، پخشان به دلیل فعالیتهای بشردوستانه و مددکاری اجتماعی، همچنان در زندان اوین محبوس است و با حکم سنگین اعدام روبهرو شده است.
علاوه بر این، در زمان حملات داعش به شنگال و کوبانی، دانشجویان کورد با برگزاری تجمعات حمایتی در دانشگاهها تلاش کردند صدای مظلومیت و مقاومت مردم این مناطق را به گوش جهانیان برسانند. اما این تجمعات نیز با واکنش سرکوبگرانه حکومت همراه شد و دانشجویان شرکتکننده با بازداشت، تهدید و محرومیت از تحصیل مواجه شدند. سرکوب دانشجویان کورد، نمادی از برخورد حکومت با هر گونه صدای اعتراض و عدالتخواهی است، اما این دانشجویان همچنان برای حقوق بشر، آزادی و کرامت انسانی ایستادگی کردهاند.
برای درک بهتر فضای دانشگاهها و سرکوب جنبش دانشجویی، با تعدادی از دانشجویانی که در سالهای گذشته در دانشگاهها حضور داشتند، به گفتوگو نشستیم.
مریم.ش، فعال حقوق زنان، درباره تاثیر اجتماعی دانشگاه بر زنان دانشجو، گفت: «در سالهای گذشته، زنان جوان برای ادامه تحصیل با مشکلات زیادی مواجه بودند. بسیاری از خانوادهها بر این باور بودند که دخترشان باید حداکثر تا پایان دوره دبیرستان تحصیل کند و پس از آن ازدواج کند. اما به مرور زمان، این نگرش تا حدی تغییر کرد. زنان جوان توانستند به شهرهای دیگر بروند و به تحصیل ادامه دهند. این امر به آنها فرصت داد تا از نظر فرهنگی و اجتماعی آزادتر و مستقلتر شوند. بسیاری از این دختران، پس از تحصیل، شغل پیدا کردند و توانستند استقلال مالی به دست آورند. این روند تغییرات مثبتی در جامعه ایجاد کرد و به بهبود جایگاه زنان کمک کرد. دانشجویان زن، به دلیل قرار گرفتن در محیطهای آموزشی پویا، با مسائل اجتماعی آشنا میشوند، حقوق خود را بهتر درک میکنند و به نابرابریهای جنسیتی آگاهی پیدا میکنند. این آگاهی نقش مهمی در تقویت نقش زنان در جامعه و تغییر ساختارهای سنتی ایفا کرده است.»
لاله. ن، یکی از دانشجویان فعال در سال ۱۳۸۸ که در اعتراضات به نتایج انتخابات ریاستجمهوری مشارکت داشت، از تجربیات فعالیت های دانشجویی گفت: «در بین دانشجویان آن دوره، اعتماد چندانی به کاندیدها نداشتیم، اعتراض ما فراتر از حمایت از کاندیداها بود. هدف اصلی ما مخالفت با اصل حکومت و نشان دادن نارضایتی عمیقمان از استبداد بود. در روزهای اعتراض، دانشجوهایی را دیدیم که از جمعیت ربوده شدند و ماهها در زندانها و سلولهای انفرادی نگهداری شدند. سرنوشت بسیاری از آنها تا مدتها نامعلوم بود.»
لاله همچنین به نقش محوری دانشگاهها در آن اعتراضات اشاره میکند و میگوید: «دانشگاه همیشه مرکز مبارزات بود، محلی برای آغاز اعتراضات و جرقهزدن حرکتهای اجتماعی. اما ما برای این مبارزه هزینههای زیادی دادیم؛ از اخراج و محرومیت از تحصیل گرفته تا بازداشتهای بیدلیل و شکنجههای روحی و جسمی در زندانها. حاکمیت تلاش میکرد با این سرکوب، دانشگاه را به سکوت وادارد، اما روح مبارزه در میان دانشجویان خاموش نمیشد.»
پریسا.م، دانشجوی سابق دانشگاه اورمیه، درباره فشارها بر فعالین دانشجویانی، گفت: «در جمعهای دانشجویی، وقتی روی موضوعات مشترک به تفاهم میرسیدیم، تلاش میکردیم اقداماتی مانند انتشار مجلات یا برگزاری برنامههای فرهنگی را پیش ببریم. اما حراست دانشگاه یا از همان مراحل اولیه شروع به ایجاد مشکل میکرد، یا وقتی کوچکترین موضوعی را میدیدند که با دیدگاههای فرهنگی یا سیاسی حکومت همراستا نیست، فعالیتهای ما را متوقف میکردند. به همین دلیل، ادامه کار برای ما بسیار دشوار بود.»
نرگس.ع، فعال دانشجویی، درباره تأثیر خیزش انقلابی««ژن، ژیان، ئازادی» بر دانشجویان گفت: «در سال ۱۴۰۱، زمانی که قتل حکومتی ژینا امینی اتفاق افتاد و همزمان دانشگاهها باز شدند، تجمعات دانشجویی بهسرعت آغاز شد. واقعاً کمتر روزی بود که بهنوعی اعتراض مدنی در دانشگاهها انجام نشود. شعارهایی که در دانشگاه سر میدادیم، تبدیل به نقشه راه برای خیابانها میشد؛ شعارهایی مانند «ژن، ژیان، ئازادی»، «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر جمهوری اعدامی»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر». همچنین قبل از تجمعها، در خوابگاهها روی پارچههایی شعارهایی مینوشتیم و آنها را به دانشجویان میدادیم. همین روبانها و شعارها تأثیر زیادی روی روحیه جمعی ما داشت و به ما انگیزه بیشتری برای ادامه مبارزه میداد.»
نرگس همچنین درباره سرکوب دانشجویان افزود: «تعداد زیادی از دانشجویان به حراست فراخوانده شدند و برایشان پروندهسازی شد. برخی از آنها از تحصیل محروم شدند و تحت فشارهای شدید امنیتی قرار گرفتند، اما سرکوبها باعث نشد صدای اعتراض ما خاموش شود، بلکه انگیزهای برای ادامه مقاومت در برابر ظلم و نابرابری بود.»