زن کورد از حافظ نسل تا نظریه‌پرداز رهایی

شیلان سقزی

تاریخ زنان کورد در روژهلات، نه صرفاً روایت‌هایی شبانه زندگی روستایی، بلکه سنگ‌نوشته‌ای از مقاومت خاموش و قیام مستمر است، یعنی آن‌جا که واژه‌ها در پچ‌پچ‌های مادران حک می‌شوند، بذر آگاهی کاشته می‌شود. زن کورد پیش از سیاست و سلاح، در دل سنت و سکوت، مبارزه را زندگی کرده است و با طلوع دولت‌داری در کوردستان(جمهوری مهاباد)، زنان نه در حاشیه، بلکه در سایه‌ها با آمادگی‌های نمادین، شعله‌ی رهایی را روشن نگاه داشتند. پس از آن، حضور در صفوف احزاب سیاسی چون پیشمرگه و گریلا، نه فقط ورود به میدان سیاست، بلکه تبدیل روح و بدن زنانه به میدان نبرد علیه پدرسالاری، استبداد و استعمار بود. خیزش رادیکال زنانه‌ی «ژن، ژیان، آزادی» از دل تاریخی از دهه‌ها سرکوب و ساختن، سکوت و فریاد، تولد و خون برآمد و از «ابژه سنت» و «نماد ملت» به «سوژه رهایی» و «کنشگر تاریخ» بدل شد.



        

زن کورد دیگر فقط حافظ هویت نیست، بلکه زندانی سیاسی، مبارز خیابان، رهبر میدان و حتی نظریه‌پرداز تحول است. زن کورد، با عبور از لایه‌های درهم‌تنیده‌ی ستم ملی، جنسیتی و طبقاتی روایت خود را بازنویسی کرده، روایتی که در آن نه صرفاً از بقا، بلکه از رهایی سخن می‌رود. نظریه «ژن، ژیان، آزادی» فریادی علیه هر شکل سلطه، و تثبیت زن به‌مثابه سوژه‌ی رهایی‌بخش ملت‌هاست. انقلابی که از کوردستان آغاز شد، اما افق آن، مرز نمی‌شناسد.

این متن، با عبور از لایه‌های درهم‌تنیده بازتولید ملی، جنسیتی و استعمار، می‌کوشد نشان دهد که زن کورد چگونه مسیری دشوار، دور و گاه متناقض را پیموده است؛ مسیری که از مادر و حافظ نسل آغاز شده و به زندانی سیاسی مقاوم، رهبر میدانی خیابان و حتی نظریه‌پرداز انقلابی رسیده است، بر همین اساس، خیزش «ژن، ژیان، آزادی» رخدادی ناگهانی و منفصل نیست؛ بلکه برآمد تاریخی همین روند است، یعنی انقلابی زنانه که پیکر زن کورد را از اسارت نظام‌های مردسالار رها کرده و او را به پرچمدار رهایی جمعی، ملی و حتی جهانی تبدیل کرده است.

 


        

جایگاه زن كورد در دوره پیش از جمهوری كوردستان

زنان کورد در روژهلات، پیش از تشکیل جمهوری کوردستان در سال ۱۹۴۶ با مرکزیت مهاباد، در بستر سنت‌ها و فرهنگ محلی و در دل روابط روستایی زندگی می‌کردند. با وجود محدودیت‌های ساختاری، در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی نقش‌آفرین بودند. هرچند این نقش‌ها شکل سازمان‌یافته و رسمی به خود نگرفته بود، اما در لایه‌های درونی جامعه و از رهگذر شبکه‌های غیررسمی، ظرفیت و آمادگی نیرومندی شکل گرفت که گاه به همبستگی و کنش جمعی می‌انجامید.

در واقع، زنان کورد ستون خاموش و پنهان جامعه بودند؛ کسانی که بقا و استمرار فرهنگ، اقتصاد و هویت ملی کورد را ممکن ساختند. آنان هم روایتگر بودند، هم حافظ سنت و هم آموزگار مقاومت. در همین چارچوب، می‌توان آنان را نخستین و مهم‌ترین نیروی مقابله با آسیمیلاسیون زبانی دانست؛ نیرویی که با وجود محدودیت‌ها، هنوز هم در برخی مناطق روژهلات نقش بنیادین خود را ادامه می‌دهد.

زنان سالخورده در ساختار طایفه و عشیره جایگاه معتبری داشتند و گاه قدرت تصمیم‌گیری نیز در اختیارشان بود. آنان در موضوعات مربوط به ازدواج و همچنین در میانجی‌گری برای آشتی میان خانواده‌ها نقش اساسی ایفا می‌کردند. نمونه‌های بسیاری از زنان «ریش‌سفید» ثبت شده که در روند حل‌وفصل اختلافات و نزاع‌های خونین میانجیگری می‌کردند و سخنشان تأثیرگذار بود.

اگرچه حضور نظامی زنان به‌عنوان یک ساختار سازمان‌یافته پیش از جمهوری کوردستان وجود نداشت، اما در مقاومت‌ها یا هنگام یورش نیروهای بیگانه، همراه مردان ایستادگی می‌کردند و از مبارزان کورد در برابر یورش قزاق‌ها و نیروهای حکومتی رضاشاه حمایت می‌کردند.

به بیان دیگر، پیش از شکل‌گیری آموزش عمومی، مادران کورد نخستین نهادهای آموزشی بودند. آنان حافظان اصلی فرهنگ محلی و سنت‌های روستایی بودند؛ داستان‌نویس، ترانه‌خوان، روایتگر، نوازنده و حافظ میراث فرهنگی (فولکلور). داستان‌هایی چون «مم و زین» و هزاران روایت فولکلوریک داستانی و شورشی، در قالب «ده‌نگ‌بیژی» و «مور» از زبان زنان روایت می‌شد و در آن‌ها زن نماد فداکاری، عشق، خودآگاهی و حکمت بود. این آمادگی ادبی و فرهنگی، نشانگر نفوذ و اقتدار اجتماعی زنان در حافظه‌ی جمعی جامعه کورد به شمار می‌آید.

 

نقش زن كورد در جمهوری كوردستان سال ۱۹۴۶

جمهوری کوردستان نخستین تجربه‌ای بود که رسماً زنان کورد را به مشارکت در پروژه مدرن‌سازی ملی فراخواند، تشکیل «اتحاد زنان دمکرات کوردستان» به‌عنوان بازوی فرهنگی حزب دمکرات، بستر حضور سازمان‌یافته زنان را در عرصه‌هایی چون آموزش، پرورش فرهنگی و فعالیت‌های اجتماعی فراهم کرد. هرچند دامنه این اتحاد محدود به مهاباد و پیرامون آن بود، اما با گذر زمان به یکی از نقاط شاخص در تاریخ جنبش زنان کورد بدل شد.

با این حال، مشارکت زنان در جمهوری بیشتر در سطحی فرهنگی و نمادین باقی ماند. آنان به ساختارهای اصلی قدرت، همچون پارلمان و کابینه، راه نیافتند و نقش‌شان عمدتاً به بازنمایی ملی در قالب «مادر ملت»، «حافظ سنت» و «نماد مقاومت» شکل گرفت؛ نقشی که ریشه در سنت‌های مردسالارانه داشت.

تمرکز بر جمهوری کوردستان، در حقیقت، بازتاب تجربه‌ای سیاسی و متفاوت برای زنان بود؛ چرا که در دیگر نقاط روژهلات نیز زنانی حضور داشتند که حتی در چارچوب‌های عشیره‌ای از جایگاه و احترام ویژه‌ای برخوردار بودند. با وجود این محدودیت‌ها، جمهوری کوردستان کوشید به نوعی «سوژه زن کورد» را بنیان‌گذاری کند؛ هرچند هنوز در لایه‌های سنتی نمایندگی پنهان بود، اما بنیانی تازه برای نسل‌های آینده گذاشت.

برای نخستین بار در تاریخ معاصر کوردستان، زنان از دایره‌ی سنتی خود پا فراتر نهادند و وارد عرصه عمومی و سیاسی شدند. این گذار هرچند ناقص، محدود و کنترل‌شده بود، اما نقطه آغاز جنبشی شد که در ادامه زنان را نه به‌عنوان نماد، بلکه به‌مثابه «سوژه مبارزه» و «تاریخ‌ساز» به رسمیت شناخت.

 


        

نقش زن كورد پس از جمهوری كوردستان و ورود به احزاب سیاسی

تجربه پیشرو جمهوری کوردستان پایان یک تجربه سیاسی نبود، بلکه آغاز گذار طولانی و پرچالشی بود، یعنی گذار زنان کورد از «عرصه‌ی خانه» به «عرصه‌ی عمومی»؛ گذاری که همزمان زیر فشار دو نیروی متناقض شکل گرفت: از یک‌سو «سرکوب» و از سوی دیگر «بازتولید ساختارهای مردسالارانه».

هرچند جمهوری کوردستان عمر کوتاهی داشت و جغرافیای محدودی را دربر می‌گرفت، اما همان فرصت‌های کوچک آموزشی و تربیتی همچون مدرسه، کلاس‌های سوادآموزی، برنامه‌های فرهنگی و انتشار روزنامه کوردی، سطحی از امکان را پدید آورد که زنان را از حافظان فرهنگ به کنشگران سیاسی بدل می‌ساخت.

در دهه‌های بعد، ورود زنان به احزاب سیاسی کوردی در روژهلات را نمی‌توان یک خط مستقیم و آزاد برای رهایی دانست. در واقع، دو روند همزمان و گاه متضاد وجود داشت نخست احزاب چپ چون «کومله» که زنان را زودتر و گسترده‌تر در ساختارهای ایدئولوژیک و نظامی جذب کردند و آنان را نه فقط به‌عنوان نماد، بلکه به‌عنوان فعالان میدانی به میدان آوردند و دوم جناح‌های ملی‌گرا و محافظه‌کار که نقش زنان در آن‌ها محدودتر بود و بیشتر در عرصه‌های فرهنگی یا نمادین اجازه فعالیت می‌یافتند.

مطالعات میدانی و پژوهش‌های ویژه، بر تداوم نقش زنان در کومله و سپس در ساختارهای مرتبط با پژاک/پ‌ک‌ک تمرکز دارند، اما هشدار می‌دهند که گفتمان رسمی برابری جنسیتی در سازمان‌های مسلح همواره با هزینه‌های انسانی و ساختاری همراه بوده است.

ظهور تشکیلاتی چون پژاک و سازوکارهای ویژه برای «آزادی زنان»، از جمله همسان‌سازی جنسیتی، درجات نظامی و کمیته‌های آموزشی زنان نیازمند بررسی در دو سطح‌اند: در سطح گفتمانی، تغییر موقعیت زن از «ابژه» به «سوژه فعال» و در سطح عملی، میزان تحقق این گفتمان در میدان واقعی.

اگرچه در متون سازمانی و بیانیه‌های رسمی، این برنامه‌ها نشان داده می‌شوند، اما شواهد نشان می‌دهد که در کنار سرمایه‌ای بزرگ و نمادین، پرسش‌های جدی اخلاقی و ساختاری نیز پدید آمده است؛ به‌ویژه در جغرافیای ایران که آشنایی محدودی با جنبش‌های کوردی و به‌ویژه تجربه خودگردانی سیاسی- حزبی زنان کورد وجود دارد.

از همین‌جاست که سوء‌تفاهم‌ها یا ناآگاهی‌ها می‌توانند پرسش‌هایی بنیادین برانگیزند: آیا سیاست مسلحانه زنان تحت عنوان «رهایی زن» خود به بازتولید شکلی تازه از دولت مردسالارانه می‌انجامد؟ با این‌حال، گسترش شبکه‌های سازمانی زنان و حضور تمام‌عیار آنان در عرصه‌های گوناگون مبارزه جمعی به‌ویژه در دوران خیزش انقلابی «ژن، ژیان، آزادی»،  نشان می‌دهد که مبارزه مسلحانه در جنبش کوردی نه هدف نهایی، بلکه پاسخی به فشارها و سازوکارهای کنترلی دولت‌های مرکزی بوده است.

 


       

نقش زنان روژهلات در جنبش‌های دوران معاصر و مقاومت در زندان‌ها

در دهه‌های اخیر، زنان کورد در روژهلات  مرز «فعالیت مدنی» و «آمادگی نمادین» را پشت سر گذاشته و به یکی از پیشتازان سیاسی و فرهنگی مقاومت تبدیل شده‌اند. آنان نه تنها در سازمان‌های حقوق بشری، محیط زیست و آموزشی فعال‌اند، بلکه در شاخه‌های احزاب سیاسی، جنبش‌های خیابانی و شبکه‌های مقاومت زیرزمینی نیز نقش رهبری ایفا کرده‌اند.

این رهبری محصول تجربه‌ای تاریخی و دوگانه است؛ تجربه‌ای که هم به عنوان زن در جامعه‌ای مردسالار و هم به عنوان کورد در ساختار سرکوبگر دولت ایران شکل گرفته است. زندان‌های سنه(سنندج)، اورمیه، دیزل‌آباد کرماشان و اوین(تهران) به میدان مبارزه‌ی سیاسی زنان کورد بدل شده‌اند. «شیرین علم‌هولی»، که پیش از صدور حکم اعدام شعار «ژن، ژیان، آزادی» را بر دیوار سلول خود نوشت، نشان داد که حتی زندان می‌تواند زایشگاه روحیه‌ای انقلابی باشد.

«زینب جلالیان» پس از سال‌ها زندان و شکنجه به «حافظ زنده اراده جمعی» بدل شد. «وریشه مرادی» و «پخشان عزیزی» نیز پس از صدور حکم اعدام، نه قربانی ستم، بلکه فرماندهان آینده مبارزه هستند؛ زنانی که حتی در زندان استقلال خود را حفظ کرده و به‌عنوان سوژه‌ای فعال و سیاسی به مقاومت ادامه دادند.

این حوادث نشان می‌دهد که زنان کورد در دوران معاصر هیچگاه منفعل نبوده‌اند، بلکه در مسیر شکل‌گیری گفتمان مقاومت فعالانه حرکت کرده‌اند. شیرین، زینب، پخشان، وریشه، ژینا مدرس‌گورجی، سروه پورمحمدی و رفقایشان، منبع دانش و شورشی‌اند که زنان را پشتیبانی کرده و به ادامه مبارزه ترغیب می‌کنند. بی‌شک زینب جلالیان در هجدهمین سال زندان خود نقشی بی‌همتا در تاریخ مبارزات زنان داشته است و تصویر برجسته‌ای از راهی است که هنوز در پیش است.



        

با کشته شدن «ژینا امینی» توسط حکومت در شهریور ۱۴۰۱ (۲۰۲۲ میلادی)، سرکوبی خشونت‌آمیز به انفجاری فراگیر و سراسری بدل شد. قیامی که از بطن کوردستان آغاز شد و در خیابان‌ها و کوچه‌ها شعله‌ور گردید، سپس به‌طور کامل در جغرافیای ایران و جهان گسترش یافت و توجه جهانیان را جلب کرد.

گفتمان «ژن، ژیان، آزادی» که ریشه در مبارزات زنان کورد در قندیل و روژآوا داشت، در این مرحله به زبان جهانی آزادی تبدیل شد. این قیام زنانه است؛ نه به معنای کوچک یا محدود بودن، بلکه به این معنا که زنان کورد به جایگاه تأثیرگذار تاریخی خود رسیده‌اند؛ جایگاهی که سیاست را تعریف می‌کند، مرزهای دولت- ملت را به چالش می‌کشد و پایه‌ای نو برای رهایی جمعی فراهم می‌آورد. نقش «مادران صلح» و «مادران دادخواه » کورد نیز در این فرآیند بی‌بدیل است، آنان از سوگ‌واری گذر کرده‌اند و فقدان عزیز خود  را به سیاست جمعی تبدیل کرده‌اند. مادران شهدا، جان‌باختگان، زندانیان و... اکنون حافظ یاد و خاطره جمعی و صدای وجدان جامعه‌اند. این مادران در برابر انکار و تهدیدهای دولت ایستاده‌اند و اندوه خود را به سیاستی اخلاقی و رادیکال تبدیل کرده‌اند؛ سیاستی که علیه فراموشی عمل می‌کند و عدالت تاریخی را زنده نگه می‌دارد. زنان کورد امروز دیگر تنها «مادر مبارز» یا «خواهر شهید» نیستند؛ آنان فرمانده نظامی، نظریه‌پرداز سیاسی، فعال حقوق بشر، ایده‌پرداز مقاومت و حافظ یاد جمعی‌اند.

خیزش «ژن، ژیان، آزادی» نقطه پیوند تمام این مسیرهاست؛ از مبارزات سازمان‌یافته و محیطی گرفته تا مقاومت در زندان‌ها و خیابان‌ها. این خیزش جهانی نشان می‌دهد که انقلاب در روژهلات اساساً زنانه است؛ انقلابی که جسم زن کورد را از ابژه‌ای تحت سلطه به عاملی برای رهایی بدل کرده و سیاست را به زبان زندگی دوباره بازنویسی کرده است.