نقد اجتماعی و فرهنگی ١۴٠١
افسون افشاری
قتل حکومتی ژینا امینی در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی بە دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری در شهریور ١۴٠١، جرقەای برای اعتراضات گستردە در ایران شد. این حادثە نماد ظلم و ستم و سرکوب سیستماتیک علیە زنان در ایران شد و باعث گشت تا مردم بە خیابان ها بیایند و خواستار تغییرات اساسی شوند. زنان ایران بە مدت طولانی با تبعیضهای جنسیتی مواجە بودەاند. این تبعیض ها شامل محدودیت های قانونی و اجتماعی در زمینەهای مختلف از جملە، آموزش، اشتغال و حقوق مدنی بودە است. انقلاب فرهنگی «ژن، ژیان، آزادی» بە دنبال پایان دادن بە این تبعیض ها و برقراری برابری جنسیتی بود. حکومت جمهوری اسلامی ایران بە مدت بیش از چهار دهە با سرکوب، تبعیض و نقض حقوق بشر مواجە بودە و این سرکوب ها شامل محدودیت های شدید بە آزادی فردی و اجتماعی بە ویژە برای زنان بودە است.
دو سال از اعتراضات ١۴٠١ میگذرد و در این دو سال اثرات وضعیتی را کە این انقلاب بر جامعە گذاشت میتوانیم بە وضوح بهتری ببینیم و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی کنیم، و با تحلیل و بررسی دقیق تر پی ببریم کە چرا این اعتراضات غیر از اندی موارد رە بە جایی نبرد و حکومت جمهوری اسلامی ایران خشونتش را علیە زنان ( چە بر سر مسئلەی حجاب اجباری یا زندانی کردن وحکم اعدام) برای زنان شدیدتر و بیشتر کرد و ما تنها شاهد تغییرات فرهنگی در سطح جامعە بودیم.
اول از هرچیزی باید این را قبول داشتە باشیم کە جمهوری اسلامی نیز همانند بسیاری از کشورها با توجە بە ساز و کار و اقتصادش سرمایەداری است. سرمایەداری کە در شکل جدید جهانیاش وابستە بە دولت_ملت است. زمانی کە این تعریف را برای حکومت ایران در نظر میگیریم پس میدانیم کە تمامی دولت_ملتها بدنەای بە نام جامعەی مدنی دارند کە خواستهای دموکراسی خواهانەای خواهند داشت. این خواستها چیزی کلی و در برگیرندەی همەی اقشار است، هرچند کە برای طبقات خاصی دغدغەی اصلی نباشد ولی در اصل ریشەاش از طبقەی متوسط و اینگونە از طرف جامعەی مدنی مطرح میشود کە در برگیرندەی کل جامعە در دولت_ملتها است. مسئلەای کە سالها دربارەی حجاب اجباری در ایران زنان بە دنبال حل آن بودند، جامعەی مدنی آن را در قالب شعار «ژن، ژیان، آزادی» مطرح کرد. حجاب در ایران مقولەای تاریخی و اجتماعی است و برای جمهوری اسلامی مبارزە برای حجاب اجباری بە معنای نفی ونابودی حکومت است، بە همین دلیل بە شدیدترین شکل ممکن با تمام جریاناتی کە در این شورش بودند برخورد کرد. اعتراضات ١۴٠١ میتوانست در قالب انقلاب اثر گذار باشد اما متاسفانە وضعیت بە گونەای دیگر پیش رفت. این اعتراضات برخلاف اعتراضات سالها پیش پتانسیل انقلاب اجتماعی از آن گرفتە شد. در قالب یک خواست مدنی خود را بازیابی کرد و اما با ورود جریانات متمایز متعدد هرکدام تاثیرات خاص خود را بر آن گذاشتند. ما در این متن بە بررسی آسیب شناسانە این انقلاب می پردازیم.
شورش ١۴٠١ با مرگ غم انگیز ژینا امینی جرقە زدە شد. انقلابی کە شکل گرفت عمدتا مردمی بود و توسط زنان وجوانان هدایت می شد. مشخصە این تظاهرات مشارکت مردمی بود و مردم از طبقات مختلف بە همبستگی علیە قوانین حجاب اجباری و مسائل گستردەتر نابرابری جنسیتی پیوستند. خواستهای کلیدی کە مردم در اعتراضات داشتند شامل: مخالفت با قوانین حجاب اجباری و خواستار حق انتخاب حجاب بودند، حقوق برابر برای زنان در تمام جنبەهای زندگی از جملە حوزەهای حقوقی، اجتماعی و اقتصادی، لغو پلیس امنیت اخلاقی وگشت ارشاد، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان.
اما با ورود جریانات و تاثیرات عوامل مختلف انقلاب سمت و سوهای دیگری بە خود گرفت و از خواستهایی کە داشت فراتر رفت و تمام توان خود را برای نابودی و تغییر رژیم بە کار انداخت اما چە تغییری؟! تغییری کە بە نفع کاپیتالیسم باشد یا زنان و مردم ستم دیدە! همین عوامل باعث شد کە این جریان کم کم دچار افول شود. یکی از اصلی ترین علتهای آن سرکوب شدید توسط نیروهای امنیتی بود. حکومت ایران با استفادە از نیروهای امنیتی و نظامی بە شدت معترضان را سرکوب کرد. این امر باعث کشتە شدن بیش از ۵٠٠ نفر و بازداشت ٢٢هزار نفر شد. دومین علت این بود کە انقلاب بە دلیل نداشتن رهبری متمرکز و نبود سازماندهی مشخص نتوانست بە طور مٶثر اهداف خود را پیگیری کند. اتکای مردم نیز بە اپوزسیون خارج از کشور بە دلیل نبود اپوزسیون سیاسی متشکل واحدی در داخل از نقاط ضعف دیگر بود. اختلاف و تفرقەهای داخلی بین گروەهای مختلف معترضین و عدم توافق بر سر راهبردها و اهداف مشترک توان انقلاب را کاهش داد. بسیاری از مردم بە دلیل نیازهای روزمرە قادر بە شرکت مداوم در اعتراضات نبودند. اگر چە برخی از کشورها وسازمانهای بینالمللی از انقلاب حمایت کردند، اما این حمایت کافی نبود و نتوانست فشار مٶثری بر حکومت ایران وارد کند.
همچنین حکومت با استفادە از رسانەهای دولتی و پروپاگاندا تلاش کرد تا تصویر منفی از معترضان بە نمایش بگذارد و با قطع اینترنت و محدود کردن ارتباطات توانست از هماهنگی و گسترش اعتراضات جلوگیری کند.
هرچقدر سرکوبها از طرف حکومت ایران شدیدتر میشد تفرقەهای ایدئولوژیکی نیز در بین معترضان بیشتر میشد. این تفرقەها بە چندین عوامل بستگی داشتند:
1_تفاوت در اهداف و روش ها: برخی از اعضای انقلاب بە تغییرات تدریجی و اصلاحات تاکید داشتند در حالی کە دیگران خواستار تغییرات رادیکال وسریع بودند.
2_تفاوت نسلی: نسلهای مختلف شرکت کنندە در انقلاب دیدگاەها و تجربیات متفاوتی داشتند نسلهای جوان بیشتر بە دنبال تغییرات سریع و گستردە بودند درحالی کە نسلهای قدیمی تر بیشتر بە دنبال تغییرات تدریجی و محتاطانە تر تمایل داشتند.
3_تفاوتهای طبقاتی واجتماعی: شرکت کنندگان در جنبش از طبقات اجتماعی و اقتصادی مختلفی میآمدند کە این تفاوت بە اختلاف ایدئولوژیک منجر میشد. برای مثال برخی از گروەها برسر مسائل ایدئولوژیک تمرکز داشتند در حالی کە دیگران بە حقوق زنان و آزادیهای اجتماعی تاکید داشتند.
4_ایران کشوری با تنوع فرهنگی و اتنیکی بالاست و این تفاوتها باعث تفاوتهای ایدئولوژیک درانقلاب شد. برخی از گروەها ممکن بود بر حقوق اتنیکهای خلقی و حتی مذهبی تاکید کنند، در حالی کە دیگری ممکن بود بر سر مسائل ملی و یکپارچگی کشور تمرکز کند.
5_تفاوت مذهبی: ایران دارای تنوع مذهبی بالایی است و این تفاوت میتوانست باعث اختلاف فرهنگی در جنبش شود. برخی از گروەها بر حقوق اقلیتهای مذهبی تاکید داشتند. در حالی کە افراد دیگر بر مسائل سکولار جدایی دین از سیاست تمرکز میکردند.
جنبشی کە از اول با نام زن و اتحاد و برابری شکل گرفت حال تحت فشار جریانات گوناگون و سرکوبهای حکومتی از اهداف اصلی خود دور میشد. هرچقدر بە سمت براندازی حرکت میکرد، گروەهای سیاسی و مذهبی خاصی برای در دست گرفتن قدرت سردرمدارش میشدند، در حالی کە هیچ باوری بە آزادی زنان و برابری جنسیتی نداشتند. این اختلاف نظرها باعث شد، هماهنگی و انسجام انقلاب کاهش یابد. هر گروە برای بالا بردن پرچم خود این انقلاب را کە می توانست بسیار مترقی و پیروزمند باشد آن را همانند کاری کە سالیان سال است کە کاپیتالیسم با زنان می کند بە سان گوشتی بە سلاخی کشیدند و باعث شدند این انقلاب با شعار مترقی «ژن، ژیان، آزادی» بە سمت اهنگ «برای اقتصاد دستوری» شروین کە خواست کاپیتالیسم بود برود.
فشار اپوزسیون زن ستیزِ تحت سیطرەی کاپیتالیسم تا حدی بود کە این صدا را با خواست تحریمهای بیشتر بە جوامع بین المللی رساند کە دولت ایران را بیشتر تحت فشار بگذراند در حالی کە این فشار بیشتر بر دوش مردم سنگینی میکرد نە دولت سرمایەداری ایران. همین یکی از عواملی اقتصادی بود کە وضعیتی را برای مردم پیش آورد کە دیگر نتوانند در تظاهرات شرکت کنند. ضعف و نبود ایدئولوژی قوی و یکپارچە ونبود آگاهی جامعە باعث شد کە هرکدام از جریانات بە دنبال کسب قدرت خود باشند وانقلاب فرهنگی «ژن، ژیان، آزادی» را نابود کنند اینان نیز هیچ فرقی در عمل با جمهوری اسلامی نداشتند چون همگی حامیان کاپیتالیسم بودند.
برخی از گروەهای مختلف سیاسی و اجتماعی هرکدام اهداف و دیدگاەها و حامیان خود را داشتند شامل:
1_گروەهای خلقی: این گروەها بر حقوق و هویت فرهنگی و خلقی خود تاکید دارند و خواستار بهبود وضعیت اتنیکها در ایران هستند.
2_ملی گرایان: این گروەها بە حفظ ملی و استقلال ایران تاکید دارند و معمولا بە دنبال تغییرات سیاسی و اجتماعی در چارچوب ملی گرایی هستند.
3_سلطنت طلبان: این گروەها خواستار بازگشت بە نظام پادشاهی و احیای سلطنت در ایران هستند. آنان معتقدند کە نظام پادشاهی میتواند ثبات و پیشرفت را بە کشور بازگرداند.
4_چپ گرایان: این گروەها بە دنبال تغییرات اجتماعی و اقتصادی هستند و معمولا بر عدالت اجتماعی، حقوق کارگران و توزیع عادلانە ثروت تاکید دارند.
5_مسلمانان مترقی: این گروە بە دنبال اصلاحات در چارچوب اسلام هستند و بر حقوق بشر، دموکراسی و عدالت اجتماعی تاکید دارند.
6_سازمان مجاهدین خلق: این سازمان یکی از گروەهای اپوزسیون قدیمی و فعال است کە بە دنبال سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران است. نکتەی اصلی در اینجاست کە مجاهدین خلق نسبت بە سایر جریانات اپوزسیون کپیتالیستی بیشتر توانست این جنبش را بە نفع خودش مصادرە کند، چون سبک کارش (مجاهدینیسم) الگویی برای تمامی جریانات اپوزسیون شد. بە گونەای کە «جان بولتون» مشاور امنیت ملی سابق امریکا از میان تمامی جریانات اپوزسیون مجاهدین را بە رسمیت شناخت و در همایشهایشان شرکت کرد و اعلام حمایت امپریالیسم را از آنان بە جای آورد.
حتی کسانی مانند «رودی جولیانی» شهردار سابق نیویورک، «لیزی تراس» نخست وزیر سابق بریتانیا، «مایک پنس» معاون رئیس جمهور سابق امریکا در اعلام حمایت و اعتبار بخشیدن بە مجاهدین در همایشاتشان شرکت کردند. سبک کار مجاهدین در این دوران روشی است کە کاپیتالیسم آن را قوی تر و صریح سایر جریانات اپوزسیون میداند و آن را برای پاسخ بە وضعیت برمی گزیند. سبک کاری کە تمامی جریانات اپوزسیونی کە زیر قبای انقلاب فرهنگی «ژن، ژیان، آزادی» پنهان شدە بودند از آن استفادە میکردند و همین نیز باعث زوال این انقلاب شد. وضعیت بە گونەای پیش رفت کە مردم باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب میکردند. انقلابی کە میتوانست با پرچمداری زنان پیروز شود تحت فشارهای مصادرەای جریانات کاپیتالیسم و سرمایەداری ایران سرکوب شد. اما هنوز هم شعار «ژن، ژیان، آزادی» در روح زنان و مردم ما زندە است و با وجود اینکە حکومت جمهوری اسلامی ایران فشارها را برای حجاب اجباری و زن ستیزی بیشتر کردە، مبارزەی زنان و جوانان بە صورت فرهنگی و اجتماعی، خودجوش ادامە دارد.
زنان مبارز ما، مبارزین بی باک و جسوری کە در نبرد با سرمایەداری اند همانند پخشان عزیزی، وریشە مرادی، شریفە محمدی و... مقاوم و استوار گران جان خود را کە ارزشمندترین دارایشان است فدای راە آزادی و مبارزە کردەاند. اینان برای ما و تمامی زنان زحمت کش و مبارز همانند آتشی هستند کە تمامی ظلم و ستم و ناامیدی ها را در خود می سوزانند و ما با داشتن الگوهایی همانند آنان باید در راستای آگاهی بخشی و امید بە پیروزی در نبرد نهایی با ظلم و ستم هایی کە کاپیتالیسم چە در قُبای اپوزسیون و چە در قالب جمهوری اسلامی حامی آن و در بازی رقابت سرمایەداری آنان بە زنان و مردم زحمت کش رواداشتە اند استوارانە قدم برداریم. مقاومت زندگی ماست و ما این درس را از مبارزینمان چە آنان کە در زندان هستند و چە آنان کە جان خود را نثار آزادی کردند کسب کردەایم. باید در هر نبردی با تجربە تر و سنجیدەتر از قبل عمل کنیم آن وقت است کە پیروزی از آن ما می شود.