از یک حادثه‌ی تراژیک تا جرقه‌ای که یکی از برجسته‌ترین خیزش‌ها را شعله‌ور کرد

مقاله‌ای از حذامی محجوب، روزنامه‌نگار تونسی  

در چنین روزهایی  در شهریورماه ١۴٠١، داستان ژینا امینی، دختر جوان کورد در ایران، از یک حادثه‌ی تراژیک به جرقه‌ای تبدیل شد که یکی از مهم‌ترین جنبش‌های اعتراضی سده‌ی بیست‌ویکم را شعله‌ور کرد. قتل او پس از بازداشت توسط «گشت ارشاد» در تهران، صرفاً یک اتفاق گذرا نبود، بلکه لحظه‌ای سرنوشت‌ساز بود که خشم فروخفته‌ی زنان و جوانان را منفجر ساخت و فریادی رسا را به جهان رساند؛ شعاری که از مرزهای ایران فراتر رفت و به ندای جهانی بدل شد: «ژن ژیان ئازادی»

این شعار تنها واژه‌هایی سر داده‌شده در خیابان‌ها نبود، بلکه جوهره‌ی مبارزات زنان در جهان معاصر را خلاصه می‌کرد: رد قیمومت، مقابله با تبعیض، و پافشاری بر حق زن برای تعیین سرنوشت خویش. صدای ژینا به نماد، تصویرش به شمایل، و حرکتش به موجی جهانی بدل شد که پژواک آن در شهرهای اروپا، آمریکای لاتین و خاورمیانه شنیده شد؛ جایی که زنان عکس او را برافراشتند تا نشان دهند مبارزه علیه سرکوب و تبعیض، صرف‌نظر از تفاوت‌های سیاسی و فرهنگی، یک نبرد مشترک است.

امروز یادآوری آن رویداد تنها بازخوانی لحظات خونین نیست، بلکه فرصتی است برای تازه کردن گفت‌وگو درباره جایگاه زن در برابر استبداد. در زمانی که نقض حقوق زنان ادامه دارد، از محدود کردن آزادی‌های فردی تا خشونت سیاسی و اجتماعی، از محرومیت اقتصادی تا تهدید صداهای آنان در عرصه‌ی عمومی، میراث ژینا امینی همچنان زنده است و به جهان یادآوری می‌کند که مبارزه برای برابری، مسئله‌ای محلی نیست، بلکه یک موضوع انسانی و جهانی است.

نمادگرایی‌ای که خیزش «ژن ژیان ئازادی» به دست آورد، از مرزهای ایران فراتر رفت و به آینه‌ای بدل شد که رنج زنان در همه‌جا را بازتاب می‌دهد؛ پیامی که تأکید می‌کند آزادی زن مسئله‌ای حاشیه‌ای یا قابل تعویق نیست، بلکه شرط بنیادی برای رهایی کل جوامع است. شاید قدرت این جنبش در همین باشد که از بالا ظهور نکرده است، بلکه از دل خیابان زاده شد، از خون یک زن جوان عادی، و به فریادی جهانی علیه همه اشکال سلطه ارتقا یافت.

در سالگرد درگذشت ژینا امینی، روشن می‌شود که مبارزه‌ی فمینیستی دیگر تنها یک مطالبه‌ی حقوقی نیست، بلکه پروژه‌ای برای مقاومت در برابر ظلم و بازیابی کرامت انسانی است. و روشن‌ترین پیام امروز این است که هر نقضی از حقوق زنان، در هر نقطه از جهان، موضوعی داخلی و متمایز نیست، بلکه مسئله‌ای است که وجدان انسانی جهانی را به چالش می‌کشد و «آزادی» را به مفهومی بدل می‌کند که نمی‌توان آن را تقلیل داد یا مصادره کرد.