حجاب؛ نقاب اقتدار فروپاشیده
جمهوری اسلامی از استکبارستیزی به مذاکره با امپریالیسم رسیده و اکنون حجاب زنان را آخرین ابزار حفظ مشروعیت و قدرت خود قرار داده است.

شیلان سقزی
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از زمان تاسیس، مدعی الگویی برای مبارزه با مفاهیمی مانند استکبار، سلطهطلبی و حمایت از مستضعفان در سراسر جهان است و آن را بهعنوان بزرگترین تحول ارزشی و فکری نهضت اسلامی و جزو لاینفک، ذاتی و اجتنابناپذیر هویتِ اسلام سیاسی خود میداند درحالیکه بهعنوان امالقرای جهان اسلام با حمایت همهجانبه از تروریسم در تمام اشکال آن، تلاش برای ساخت سلاح هستهای و موشکی و نقض حقوق بشر خلاف آن عمل کرده است.
بهعبارت دیگر ستون و مبانی اصلی طیف اسلامگرای پیروز در انقلاب ۵٧ استکبارستیزیست و علی خامنهای بهعنوان رهبر دوران تثبیت آن معتقد است «اگر مبارزه با استکبار نباشد یعنی اصلا ما تابع قرآن نیستیم و ایالات متحده آمریکا بهعنوان شیطان بزرگ و قدرت جهانخوار غرب، اتّم مصادیق استکبار است» و در آخرین سخنرانیاش قبل از مذاکره اخیر با آمریکا با صراحت اعلام کرد که مذاکره با آمریکا «عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست.» اما اکنون آن موضع سختگیرانه پای میز مذاکره مستقیم با امپریالیسم به عنوان یکی از پایههای هویتیابی این نظام است. سوال اینجاست چه بر سر آرمانهای فاتحان اسلامگرا آمده که تا این حد تنزل و تقلیل ارزشهایش را پذیرفتهاست؟ آن همه خط و نشان رهبر ایران برای استکبارستیزی به کجا رسید؟ آیا سر پیچ سقوط فرمان را چرخانده؟ آیا اقتصادِ نیمهجان و در حال احتضار، نوشیدن جام زهر یا نرمش قهرمانانه جدید را محتوم کرده است؟ آیا در این وضعیت بغرنج و همزمان سرکوب در داخل به این معناست حجاب زنان تنها دستاویز مانده نظام برای حفظ ارزشهای نمادین آن است؟ آیا مسئله پوشش زنان اهرمی فشار در ساختار سیاسی ایران اسلامی است؟ آیا ارزشهای برباد رفته انقلاب اسلامی خود را بر حجاب زنان تحمیل کردهاست؟ پاسخ به تمامی این سوالات از حوزهی بررسی این گزارش خارج است، بنابراین به پررنگتر شدن بحث حجاب زنان که این روزها مسیر پُر تلاطمی را طی میکند پرداخته میشود.
امروزه حجاب زنان برای ساختار ایدئولوژیک حکومت اسلامی ایران تنها مسئلهی فقهی نیست، بلکه نشانه یا پرچمی برای رویتپذیری قدرت اسلامیست که در سال ۵٧ برسر کار آمد، یعنی همانطور که مسئله کشف حجاب زنان در دوره رژیم پهلوی به نماد مدرنیزاسیون رضاشاه تبدیل شد، در دوره جمهوری اسلامی هم حجاب به نماد ضدامپریالیستی و ضداستعماری و همزمان نماد اهمیت به پیادهسازی ارزشهای اسلامی برای طبقه وفادار تبدیل شد که البته تمام پروژههای این نمادسازیها هر کدام در سیری تدریجی شکست خوردند.
از سوی دیگر علت اعمال فشار کنونی انقلابیون اسلامگرا بر مسئله حجاب زنان به این دلیل است که تبلیغ اصول و هویت اسلامی در داخل و خارج جمهوری اسلامی در این پنج دهه ابعاد و بخشهای اصلی خود را از دست داده است. بهعنوان مثال سیاست اقتصادِ اسلامی به فساد گسترده، اختلاس نجومی و تورم بیسابقه ختم شده، درنهایت تئوری صدور انقلاب اسلامی، آرمان آزادی قدس و سیاستهای ضدامپریالیستی و آمریکاستیزی و حمایت از مستضعفان با نابودی نیروهای نیابتی و جبهه مقاومت به شکست منجر شده و اکنون حجاب زنان بهعنوان آخرین دستاویز نظام، کارکردش تغییر کرده و از بحث دینی و فقهی فراتر رفته و به مسئله قدرت، اعمال زور و اهرم فشار بدل شده و به نوعی نماد تمیز دوست از دشمن است.
بنابراین نظر به اینکه در مقطع کنونی که جمهوری اسلامی ایران از مواضع ارزشی سختگیرانه خود عقبنشینی کرده و حاضر به مذاکره مستقیم با امپریالیسم شده و حتا گفتن از احتمال دیدار روسای جمهور این دو کشور در عربستان دیگر مثل گذشته برای بدنه رژیم تابو نیست، میتوان گفت شیرازه ایدئولوژیک و نقاط حساس نظام جمهوری اسلامی همچون اقتصاد اسلامی و مبارزه با امپریالیسم و جبههی مقاومت ازهم پاشیده و مقوله حجاب زنان بهعنوان پاشنه آشیل تنها کارت مانده روی میز برای بقای قدرت و جلوگیرای از ورطهی نابودی ارزشهای انقلاب اسلامیست. حجاب به ستونهای مرئی میماند که قرار است ساختارهای فروپاشیده گفتمانی جمهوری اسلامی ایران را استتار کند یا حداقل برای پایگاه اجتماعی رژیم دلگرمکننده باشد. بنابراین دخالت مسئولین مجلس خبرگان رهبری -بهعنوان بازوی اصلی نهاد ولایت فقیه- در امر حجاب زنان نشاندهندهی این است که حجاب ابزاری سیاسیست نه صرفا امری دینی و فرهنگی.
از سوی دیگر دولت اسلامی ایران از هنجارشکنیهای زنان تابوشکن در هراس است، بنابراین با تعرض به حریم خصوصی زنان از هر حربهای جهت تسلط و کنترل از دست رفته از جمله اعمال سیاستهای تنبیه و پاداشمحور، همچون تشویق حجاب با تخفیف مالیاتی، معافیت از جرایم رانندگی تا پیامکهای هشدار و برگزاری راهپیماییهای دولتی علیه زنان و تبلیغ برای پستونشینی استفاده میکند.
به عبارت دیگر حجاب زنان برای ساختار حکومتی ایران در لوایی فرهنگی بهعنوان سلاح استراتژیک بُعدی سیاسی گرفته، به گونهای که پوشش و عدم حضور و فعالیت وی در اجتماع(پروژه خانهنشینسازی، مطیع و منزوی کردن زن با تعلق آن به چارچوب خانه و وظیفه خطیر فرزندآوری) را به شاخص وفاداری به نظام سیاسی و دینی تبدیل کرده است. یعنی ساختار مردسالاری ایران بعد انقلاب «ژن، ژیان آزادی» حضور فعال زن را تهدیدی همهجانبه علیه نظام میداند و با اعمال ابزار سلطه و انقیاد بر زن میخواهد کنترل جامعه را در دست داشته باشد، پس با مطرح کردن لایحههای تشویقی و تنبیهی حجاب و عفاف علیه زنان، شروع به پاککردن اصل صورت مسئله کرد.
درحالیکه حقوقدانان و جامعهشناسان معتقدند که این لایحهی حجاب و عفاف با محتوای مجرمپنداری جامعه و تجویز خشونت نسبت به شهروندان، بیانگر مداخله حکومت و دولت در ریزترین مسایل زیست فردی و حقوق شهروندی و نیز موجب ترویج قطبیسازی و نفرت در بطن جامعه و تشدید بحرانهای اجتماعی-سیاسی میشود.
این قانون که مجازاتها و جریمههای نقدی سنگین، حبس، محدودیت و محرومیتهای شغلی، محرومیت از فعالیتهای اجتماعی و شبکههای مجازی و حتی ممنوعیت خروج از کشور را شامل میشود، با هدف نظارت و کنترل بیشتر شهروندان، نه تنها فضاهای عمومی بلکه فضای مجازی و فضاهای خصوصی را نیز دربرمیگیرد که مصداق بارز نقض آزادی فردی و به طور کلی نقض فاحش حقوق بشر است.
از سوی دیگر ایجاد خشونت سیستماتیکی چون «کلینیک ترک بیحجابی» با هدف «درمان علمی و روانشناختی بیحجابی» واپسین تلاشهای بیسرانجام جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از ورود به پایان شکست دیگری است. میتوان گفت که ایجاد لایحهی عفاف و حجاب از سوی حکومت زنستیز اسلامی واکنشی به خیزش انقلابی ژن ژیان آزادی بود، زیرا بعد از قتل حکومتی ژینا امینی توسط گشت ارشاد، اعتراضات گستردهای با شعار «ژن، ژیان، آزادی» از سقز آغاز و در روژههلات و ایران گسترده شد و حکومت ایران، در مواجهه با این موج آزادیخواهی، اقدامات سرکوبگرانهای را علیه زنان آغاز کرد و با اجرای این لایحهی غیرقانونی، غیرانسانی و قرونوسطایی میخواهد شهروندان را علیه هم قرار دهد درحالی که حجاب تنها بخشی از فلسفهی مکتب ژن، ژیان آزادی هست و این شعار اهداف بزرگتری دارد.
یکی از مهمترین سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی ایران سیاستزُذایی از تمامی حوزهها بوده است حتی در حوزههایی که ریشه و بنیاد سیاسی دارد آن هم در ایرانی که هیچ پدیدهای از سیاست جدا نیست. گفتمان دیگری که در تمام این پنج دهه به کار گرفت، سیاست ترساندن مردم از انقلاب و تقلیل و سبک کردن آن بود، اصلاحطلبها، سلبرینیها و فمنیستها ٩٠درصد ماموران اجرایی این گفتمان بودند، نمونهی آن میخواستند بحث حجاب زنان را با گل نرگس و روبان دور گردن و روسریهای رنگی و گلگلی حل کنند. از طرفی در برنامه ٢٠ ساله دوم که در سال ١٣٨۴ چشماندازی بیست ساله برای خود ترسیم کرد از استکبارستیزی و صدور انقلاب اسلامی باعنوان «الهامبخش در جهان اسلام» یاد کرده، در این سند که اکنون در سال ٢٠٢۵ موعد آن فرا رسیده قرار بود که ایران برپایهی آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی کشوری توسعهیافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام باشد اما میبینیم شیرازه و مبانی تمام ارزشگذارهای اهداف اسلامیاش شکست خورده و ساختار ارزشی کشوری که میخواست خود را بهعنوان قطب مهمی در عرصه بینالملل مطرح کند درحال مذاکره است نه مبارزه.
میتوان نتیجه گرفت با شکست جمهوری اسلامی ایران در سیاستهای داخلی و خارجیاش، حساسیت و کنترل همهجانبه بر حجاب زنان بهعنوان آخرین بقایای مانده نظام برای مانور حفظ آبروی شریعتمحور نظام و تثبیت قدرت لرزان اعمال میشود تا بدینشیوه بقای ترک برداشته خود را در وضعیت کنونی که پروژههای اقتصاد اسلامی و فعالیت محور مقاومت در منطقه شکست خوردهاند به اصطلاح تضمین کنند. جنبش انقلابی ژن، ژیان، آزادی چنان تَرَکی در ساختارهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و ارزشهای مردسالارانه جامعه ایجاد کرده که تصور آن سخت است زنان دستاوردهای حاضر که برای آن هزینههای زیادی داده شده است، حاضر باشند و اجازه بدهند به عقب برگردد.