زنان کارگر؛ دستمزد کمتر در مقابل کار بیشتردر محیط کار

کارگرانی کە مورد بهرەکشی قرار می‌گرند، زنان کارگری کە حتی دستمزد خود را دریافت نمی‌کنند، زنانی کە قربانی کودک همسری نیز هستند روایت‌های خود را از کارگری و سختی‌های خود می‌گویند. زن زبالەگرد می‌گوید با فروش کارتون مخارج زندگی را تامین می‌کند.

لارا گوهری

مهاباد- بر اساس دیدگاه مارکس تمام افراد که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تولید و توزیع سرمایه اشتغال دارند کارگر هستند. در این دیدگاه بر خلاف دیدگاه سنتی، که تنها افرادی  که در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها کار می‌کنند به عنوان کارگر شناخته می‌شوند، همه افرادی که در سیستم تولید مشارکت دارند کارگر هستند.

 زنان کارگر زیادی وجود دارند که در پستوی خانه‌ی خود، پشت کامپیوتر، زیر نور آفتاب، پشت دار قالی و زیر سقف خانەی صاحبکار  مشغول به کار هستند در حالیکه از کوچکترین حقوق خود محروم و حتی بی اطلاع هستند.

فضای سنتی ومردسالاری حاکم، محرومیت از تحصیل و آموزش برابر، نا آگاهی از حقوق خود، نبود بیمه و حقوق ناکافی، نبود فضای امن جنسی و  ساعت کاری زیاد همگی از مشکلاتی است که کارگران زن با آن روبه رو هستند.

زنان روستایی به عنوان یکی از کارگران قربانی سیستم اقتصادی و اجتماعی جمعیت کثیری از کارگران محروم را تشکیل می‌دهند. زنانی که اکثرا ۹ ماه سال در باغات و زمین‌های کشاورزی پا به پای مردان کار می‌کنند، بسیاری از آن‌ها در دراز مدت دچار بیماری‌های‌ مختلف می‌شوند و این درحالی است که عده‌ی زیادی از آن‌ها حتی از دستمزم محروم می‌مانند و مردان خانواده آن را از صاحب کار می‌گیرند.

مینا.ش یکی از زنان کارگر در روستای دریاز مهاباد است. او در مورد کار و زندگی خود با لبخندی بر لب و پیشانی با خطوط چین عمیق می‌گوید: «هیچوقت بیکار نیستم و از وقتی یادم می‌آید کار کرده ام.من اهل یکی از روستاهای بوکان هستم و ۱۶ سالم بود با همسرم ازدواج کردم و به این روستا آمدم اما با دل خودم او را انتخاب نکردم و هنوز هم نمی‌دانم چطور بود که زنش شدم. همسرم هم مثل من کارگر است و با هم در یک باغ کارگری می‌کنیم. این باغ را صاحب باغ کلا به ما سپرده است و الان همسرم نگهبان و سرکارگر هم است. ۹ ماه را در این باغ خانوادگی کار می‌کنیم و سه ماه دیگر مشغول بافتنی هستم».

زنان تحصیل کرده، کارگران، منشی و کسانی که در اقتصاد خانواده نقش دارند در اکثر مواقع توسط مردان خانواده و صاحب کارها مورد بهره کشی اقتصادی قرار می‌گیرند ومجبورند با دستمزد کمتر کار کنند ولی مردان در قبال همان کار پول بیشتری می‌گیرند. بیشتر کارگران فصلی زنانی هستند که بیشتر مورد تبعیض قرار می‌گیرند و بعضی مواقع دستمزد روزانه آنها به همسر یا مرد خانواده تعلق می‌گیرد.

وی در ادامه می‌افزاید: «سال قبل روزانه ۲۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار تومان دستمزد می‌گرفتیم اما صاحب باغ همه دستمزد را یکجا پرداخت نمی‌کند، مثلا ۶ ماه است که قرار است نصف پول مانده از سال پیش را بدهد اما امروز و فردا می‌کند با وجود اینکه پارسال محصول خوبی برداشت کرد. حقوق  باغ و بوستان و زمین کشاورزی را هرگز خودم نگرفته‌ام و همسرم دستمزدها را می‌گیرد و هر سال چیزی می‌خرد و یا با آن کاری می‌کند. من هم خودم برگ مو برای دلمه و ترشیجات و مربا درست می‌کنم و می‌فروشم و با آن خرج خودم را در می‌آورم و تاحالا که ۴۰ سال دارم هیچ وقت از همسرم یک ریال هم از پول کارگریم را نگرفته‌ام».

او همچنین در مورد زندگی و کار زنان در روستا می‌گوید: «همه‌ی زنان روستا اغلب اینطور زندگی می‌کنند و هیچ زنی را در این روستا در ۶ ماه اول سال بیکار نمی‌بینید‌.اغلب زن‌ها برای برداشت محصول می‌آیند و روزانه کار می‌کنند اما کار رسیدگی به خانه و بچه را هم در کنارش انجام می‌دهند و حتی کارهای دیگری را هم انجام می‌دهند من خودم وقتی یک اتاق خانه‌یمان را دیوار کشی کردیم و آن را رنگ کردیم با همسرم همەی کارهای ساختمانی را خودمان کردیم».

او در مورد سختی کارگری برای زنان و عوارض آن می‌گوید: «من تا به امروز سه بار عمل شده ام و آخرین بار مشکلات ریه ام مرا خانه نشین کرد و طول کشید تا خوب شوم،خیلی از زن های کارگر روستا قسمت سر و کمرشان دچار مشکل می‌شود و با وجود مریضی کار خود را می‌کنند چون از اول به آن ها یاد داده‌اند زن باید کار کند،زن باید کمک دست مردش باشد و حالا هم همه‌ی زنان روستا در کنار خانه‌داری این کارها را هم انجام می‌دهند».

در مناطق شهری کارگران زن به طریق دیگری مورد بهره کشی قرار می‌گیرند و حقوق بگیران بخش خصوصی را می‌توان از چشم گیرترین کارگران ستم دیده‌ای دانست که نبود شغل دیگر و ترس از دادن کار باعث شده است در این جایگاه شغلی بمانند.

دیلان مام قادری لیسانس کامپیوتر دارد و در یک پست بانک کار می‌کند او می‌گوید: «من حدود شش ماه است در این پست بانک کار می‌کنم و از حقوق خود اصلا راضی نیستم اما مجبورم اینجا کار کنم چون کار دیگری پیدا نمی‌‌کنم و اینجا حداقل بیمه‌ام می‌کنند. حقوقم سه میلیون و نیم است و با کسر هزینه‌ی رفت و آمد و تاکسی حدود دو میلیون و نیم برایم می‌ماند که در این گرانی پول یک دست لباس هم نیست اما خانواده‌ام اصرار دارند از خانه نشینی و کار نداشتن بهتر است. قبلا  ۴ ساعت در روز در دفتر یک وکیل کار می‌کردم که دو میلیون تومان حقوق می‌گرفتم اما بعدا متوجه شدم صاحب کارم در قبال افزایش حقوق از من خواسته‌هایی فراتر از وظایفم دارد. خیلی وقت‌ها که جایی کار می‌کنی صاحب کار فکر می‌کند تمام وجود تو باید برای او کار کند».

مریم ۵٣ ساله است او ازدواج نکرده و دچار بیماری خلقی است و پس از جدایی برادرش از همسرش او سرپرستی برادرزادەاش را برعهدە گرفتە است. بە همین دلیل پدرش مانع ازدواج او می‌شود. اکنون کە برادرزادەاش ازدواج کردە منزل پدری مریم را بە اسم برادرزادەاش ثبت کردەاند و بە مریم اجازە دادەاند تا هنگام مرگ در یکی از اتاق‌ها زندگی کند! او سهمی از منزل پدری خود ندارد و برای گذران زندگی بە زبالەگردی و فروش کارتون روی آورده است. او می‌گوید: «روزانه صبح زود بیدار می‌شوم و مردم قبل از غروب آفتاب زباله‌ها را دم در می‌گذارند و من در آنها برای پیدا کردن وسایل قابل فروش می‌گردم. معمولا وسایل پلاستیکی و کارتون‌های لای زباله‌ها را جدا می‌کنم و بعد آنها را می‌فروشم و بعضی روزها ١٠٠ هزارتومان کارتون پیدا می‌کنم و از طریق این کار می‌توانم خوراکی بخرم. تحت پوشش بهزیستی هستم ولی پول آن کم است حتی نمی‌توانم با پول بهزیستی و یارانه دندان‌های شکسته‌ام را خوب کنم».

سنور قادری چهل ساله است همسرش خانه را ترک کرده است و بدون اینکه او را طلاق دهد رفته است و سنور برای تامین مخارج زندگی‌اش خانه‌های مردم را تمیز می‌کند و ساعتی با پنجاه هزار تومان کار می‌کند. او می‌گوید: این کار خیلی سخت است و به دیسک کمر و گردن مبتلا شده‌ام و بیمه ندارم ولی برای تامین زندگی خودم و بچه‌هایم مجبور هستم کار کنم و به خانه‌های مردم سربزنم و برای آنها آشپزی کنم، یا فرش بشورم و خانه‌های مردم را تمیز کنم.