زندان جزئی از دستگاه فشار و اجبار دولتی

بهار اورین

آه، ای صدای زندانی

آیا شکوه یاس تو هرگز

از هیچ سوی این شب منفور

نقیبی به سوی نور نخواهد زد؟

آه، ای صدای زندانی

ای آخرین صدای صداها۱...

 

هر فرایند انقلابی حاوی درس‌ها و تجارب بسیاری است که اگر بتوان خوانش صحیحی نسبت به آن داشت، می‌توان چشم‌­انداز روشنی به آینده داشت. جنبش "ژن ژیان آزادی" یکی از مراحل متحول کننده­‌ی جامعه­‌ی ایران و شرق کوردستان است. هر چند منجر به تحولات سیاسی رادیکالی نگشت لذا تغییرات فرهنگی و ذهنیتی که در جامعه ایجاد نمود در کیفیت یک انقلاب است. برخلاف برخی از دیدگاه­‌ها مبنی بر فروکش کردن جنبش "ژن ژیان آزادی" می­‌توان آثار آن را در میان همه‌­ی اقشار جامعه به ویژه زنان مشاهده نمود. زنان هنوز هم به شیوه­‌های متفاوتی در برابر حاکمیت استبدادی و تا بن دندان مسلح آن ایستادگی می‌کنند. در واقع مقاومت و نافرمانی در برابر قوانین تحمیلی و اجباری حاکمیت به یک فرهنگ تبدیل شده است. هر مبارزه‌­ای که به شکلی از زندگی و  فرهنگ تبدیل شود مشکل است که بتوان به تمامی آن را سرکوب نمود. این واقعیت را بیش از همه می­‌توان در روژهلات کوردستان مشاهده نمود، کما اینکه مبارزات مردم در برابر استبداد و مرکزگرایی در همه­‌ی مناطق و یا در میان همه­‌ی اقشار اجتماعی یکنواخت نیست و تمرکز آن بیشتر در کوردستان بوده است. در روند جنبش "ژن ژیان آزادی" نیز بیشترین آمار کشتار و سرکوب دولتی در کوردستان و بلوچستان بوده است. زیرا همواره دیدی امنیتی به این مناطق وجود داشته و هر اعتراض و کنش مدنی تحت عناوین "تجزیه­ طلبی" و  "اقدام علیه امنیت ملی" به خشونت و کشتار کشیده شده است. سیاست کلان سرکوب حکومت در کوردستان نیز به دلیل خصلت رادیکال خیزش­‌های این منطقه با هدف ایجاد ترس و خفقان بیشتر بوده است چرا که قدرت و حاکمیت موجود را به چالش می­‌کشد.  در مراحل بعد هم شاهد موج گسترده­‌ی دستگیری‌ها، زندانی کردن و اعدام فعالین و  زندانیان سیاسی بوده­‌ایم که اکثریت کورد و بلوچ بوده­‌اند. اعدام‌های گسترده و فشار مضاعف بر روی زندانیان سیاسی نشان از سراسیمگی دیکتاتوری دینی از نارضایتی­‌های گسترده­‌ی مردم و به ویژه زنان و اصرار آنان بر مقاومت است.

محوریت جنبش "ژن ژیان آزادی" مسئله­‌ی ستم بر زنان بود که دارای ریشه‌ای تاریخی و خاستگاه ایدئولوژیکی است. در واقع اگر مسئله‌ی آزادی زنان چاره‌­یابی گردد می‌­توان به حل مسائل طبقاتی و ملیتی نیز امیدوار بود. زیرا در بنیان این مسائل، ایدئولوژی جنسیتی و فرودستی زنان نهفته است. عملکرد و سیاست حاکمیت ایران در قبال زنان همواره نشان از دشمنی و ضدیت با آنان است که می‌­توان این دشمنی را در تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مشاهده نمود. تحقیر و انقیاد زنان با هدف ابژگی و انفعال یکی از سیاست­‌های همیشگی حکومت ایران بوده است. بنابراین صدای زنان و اعتراض آنان به شرایط موجود ضرب‌ه­ای به اقتدار پوشالی و دینی حاکمیتی است که در تلاش برای حفظ و دفاع از نظم ارزشی خود با توسل به خشونت و سرکوب است. در سیستمی که قدرت، فرهنگ مردسالاری و کلیشه­‌های جنسیتی در همکاری کامل با یکدیگر هستند نمی‌­توان چشم ­انتظار شرایط انسانی برای زنان بود. زنانی که شرایط تحمیلی و غیرانسانی موجود را نمی­‌پذیرند و به قوانین ضدزن گردن نمی‌­نهند، بیشتر تحت فشار و سرکوب دولتی قرار دارند. تهدید زندانیان سیاسی زن و خانواده‌­های آنان آنان یکی از شدید‌ترین مکانیسم­‌های خشونت در قبال زنان است. زنان زندانی به ویژه زندانیان سیاسی به شکلی گسترده و فراگیر آزار و شکنجه‌­های جنسی را تجربه کرده‌­اند و به دلیل جنسیت خود بیشتر در معرض خشونت و شکنجه­‌ی سازمان­ یافته قرار می‌گیرند.  در این مورد تاریخ زندان در ایران گواه نقض گسترده و شدید حقوق بشر است و همواره عاملان و آمران آن مصون از مجازات و عدم پاسخگویی بوده‌­اند و به عبارتی زندان یکی از مهم­ترین ابزارهای سرکوب، ارعاب مردم و سرکوب مخالفین حکومت توتالیتر ایران است که به دلیل پیوند زندان و سازوکار قدرت در واقع مکانی برای بازتولید و حفظ سلطه­‌جویی است. 

زندانیان زن به مراتب بیش از زندانیان مرد در معرض تهدید و تحقیر قرار دارند. تجاوز جنسی، خشونت کلامی، بی‌توجهی به نیازهای بهداشتی زندانیان زن در کنار بلاتکلیفی و عدم پیگیری پرونده­‌ی آنان بخشی از سیاست‌های سرکوب و تسلیم ­سازی است. زندان، مکانیسم منزوی­ سازی و دارای نظمی مرگ‌­آور است و هدف آن تزلزل فکری و ارادی زندانی است. از دیدگاه فوکو سیاست انضباطی با انباشت روابط قدرت و به واسطه­‌ی ابژه‌­سازی آدمیان اعمال می­‌گردد تا آنان را به سوژه­‌های (تبهکار، بزهکار، شهروند خوب) مبدل کنند. شکنجه، عذاب کیفری و حبس کیفری از عمده­‌ترین روش­‌های تاریخی سازماندهی قدرت مجازات­‌اند. نظام کیفری یکی از سلاح ‌های کلیدی دولت برای حفظ شرایط موجود است. زندان یکی از مکان­‌هایی  است که حکومت­‌های استبدادی بیشترین استفاده را از آن می­‌برند و جزئی از دستگاه فشار و اجبار است.

 وجود زندانیان سیاسی نشان ­دهنده­‌ی ماهیت و گرایش یک دولت است. در سال­‌های گذشته و با اوج گرفتن خیزش‌های مردمی با رهبری زنان، حاکمیت ایران و دستگاه قضایی آن رویکردی فراقانونی در برابر زندانیان سیاسی و به ویژه زندانیان سیاسی زن دارد. در دو سال گذشته ده­‌ها تن از زنان فعال سیاسی و اجتماعی از خشونت جنسی عریان در زندان­‌های مختلف ایران علیه زنان افشاگری کرده­‌اند. دستگاه قضایی دولتی در مراحل مختلف پروسه­‌ی قضایی از بازداشت تا بازجویی و زندان از انواع خشونت علیه زنان استفاده می­‌کند و در پاسخ به اعتراضات نسبت به این رویکرد، زنان را مقصر می‌­دانند. به همین دلیل زنان هرگز از سوی قانون مورد حمایت قرار نمی­‌گیرند چرا که قانون خود ابزاری برای اعمال خشونت و قدرت بر زنان است. این رفتار به این دلیل است که زنان برخلاف گذشته نه به عنوان یک جزو حاشیه­‌ای و منفعل بلکه در مرکز جامعه مبارزاتشان را پیش ­می ‌برند و خواسته‌ها و مطالبات آن­ها به بخشی از مطالبات دمکراتیک تبدیل شده است. زندانیان سیاسی زن نمادی برای مبارزه در راستای دمکراسی و اهمیت جایگاه آنان در جامعه است.

مقاومت و ادامه­‌ی مبارزات زندانیان سیاسی و به ویژه زندانیان سیاسی زن نشان از عدم کارایی سرکوب و شکنجه در جلوگیری از روند روبه رشد مبارزات مردمی و نشان از آغاز پر شدن ظرفیت سرکوب و کشتار حاکمیت در مقابله با جنبش­‌های اجتماعی با پیشاهنگی زنان است. لذا جنبش­‌های اجتماعی علی­‌رغم شرایط خفقان­ آور کنونی همچنان در حال پیشروی هستند و در تلاشند با گذر از وادی شکنجه، سرکوب و زندان مبارزات خود را در سطحی گسترده ارتقاء دهند. صدور احکام سنگین و آزار و اذیت­‌های بسیار زندانیان سیاسی زن، خللی در مقاومت و ایستار آنان ایجاد نکرده و همین موضع باعث خشم حکومت و انتقام­ گیری از زنان شده و به عبارتی  زندان مکانی برای محصور کردن هر آن که می‌اندیشد، انتقاد و اعتراض می­‌کند، است.آنان زندان را به عرصه­‌ای برای ارتقای مبارزات آزادی و تلاشی برای عبور از مرزهای تعیین شده تبدیل کرده­‌اند. مقاومت آنان در زندان برای همه­‌ی آزادی­خواهان پرشکوه و الهام ­بخش است و این مقاومت همچنان ادامه دارد.

۱. مجموعه­ شعر "تولدی دیگر" از فروغ فرخزاد