زن ایرانی در سیاست

نویسندە: جسیکا ام. آندروود (او/او)

بسیاری از مردم، وقتی برای بار نخست به ایران فکر می‌کنند، آنچه به ذهنشان می‌رسد، ارتباط ایران با جنگ عراق/افغانستان است. با اینحال با نگاهی عمیق‌تر به ایران، فرهنگ ایرانی و رابطه‌ی آن با اسلام، می‌توان مسائل کشور را دید و شناسایی کرد. یکی از موضوعات مورد بحث در تاریخ معاصر ایران، حقوق زنان است. مشکلات پیرامون زنان و چگونگی حضور آنها در جامعه ایران پدیده جدیدی نیست. تلاش برای حقوق زنان بیش از یک قرن است که در ایران رواج دارد و در طول این مدت دستاوردها و ضررهای زیادی به همراه داشته است. برای درک بهتر آنچه در حال حاضر در ایران می‌گذرد، نگاهی به تاریخچه‌ی جنبش حقوق زنان ضروری است. پس از تعیین جدول زمانی، نگاهی به رهبران کشور و کسانی که در هر دوره در صدر دولت بوده‌اند برای پیش‌بینی واکنش آنها به اعتراضات بسیار ضروری است.

 

تاریخچه‌ی زنان ایرانی در سیاست

فعالیت جنبش‌های زنان در سیاست ایران از حدود سال ١٩٢۵ آغاز شد، آنچه بعدها سلسله‌ی پهلوی نام گرفته است، توسط رضاخان آغاز شد. رهبری او ١۶ سال طول کشید و پس از آن در سال ١٩۴١ توسط پسرش محمدرضا پیش گرفته شد. رضاخان که در ابتدا نخست‌وزیر بود، سلسله‌ی قبلی را برچیده و خود را رهبر ایران یا «شاه» معرفی کرد. که سابقا عنوان تمامی رهبران ایرانی بود. دولت عرب در همان دورانی که او خود را شاه معرفی کرد در مجلس، قانون جدیدی را تصویب کرده بودند که به زنان حق طلاق داده و سن قانونی ازدواج را به ١۵ سال افزایش داده بود. همزمان با این وقایع، رضاشاه نخستین مرکز زنان را به رهبری شمس، دخترش و هاجر تربیت تأسیس کرد. هاجر فعال حقوق زنان و یکی از اولین زنانی بود که در سال ١٩٧١ به مجلس سنا راه یافت.

در سال ١٩٣۵ رضاشاه در قانون کشف حجاب دستور داد که هیچ زنی در کشور حق پوشیدن روسری ندارد، قوانین جدید پیرامون پوشش سر در فضای عمومی یا «حجاب» و دستور جدی به رعایت آن، برای زنان بسیار دردناک بود، زیرا آنها به دلیل باورهای مذهبیشان می‌خواستند حجاب داشته باشند و در عین حال می‌ترسیدند که در صورت عدم رعایت حجاب، مورد حمله تندروهای مذهبی قرار گیرند.

پیشرفت در پیگیری حقوق زنان در عرصه‌ی سیاست ایران با تاسیس نخستین حزب حقوق زنان در سال ١٩۴٣ توسط هاجر تربیت، صفیه فیروز و چند تن دیگر آغاز شد. یکی دیگر از پیشرفت‌های زنان در این دوران، شروع فعالیت نخستین وکیل زن ایرانی، مهرانگیز منوچهریان بود که از مدافعان جدی حقوق زنان بود و در دانشگاه تهران حقوق تدریس می‌کرد. او سرانجام در سال ١٩۶٣ به عنوان یکی از نخستین سناتورهای زن ایرانی آغاز به کار کرد.

در دهه ١٩۵٠ اتفاقات زیادی رخ داد. در سال ١٩۵۵، وزارت کار ایران شورای رفاه زنان و کودکان را ایجاد کرد. این شورا با هدف بهبود شرایط کار برای زنان و کودکان از طریق قانون، رفاه اجتماعی و سلامت تأسیس شد. در اواخر همان سال، سازمان ملل متحد برای کمک به شورایی که منجر به تشکیل اولین مددکار اجتماعی آموزش دیده در ایران شد، وارد عمل شد. ستاره فرمانفرمائیان، نخستین مددکار اجتماعی ایرانی، نخستین مدرسه مددکاری اجتماعی ایران را در سال ١٩۵٨ راه اندازی کرد. این مدرسه با ٢٠ دانش آموز در تهران شروع به کار کرد و در ابتدا تمرکز آن بر یک دوره‌ی آموزشی ٢ ساله شامل فعالیت‌های تئوری و میدانی بود. ٧ سال بعد، این دوره تا مقطع کارشناسی با ۴ سال تحصیل بر اساس هجاهای دانشگاهی گسترش یافت. سپس در سال ١٩۵٩، انجمن مددکاران اجتماعی ایران، حق رای زنان یا کسب حق امتیاز و رای را در دولت مطرح کردند که با اعتراض شدید روحانیون مواجه شده و توسط محمدتقی فلسفی، واعظ و آیت‌الله (عنوانی افتخارآمیز برای اشخاص بلندپایه در جامعه روحانیت) محکوم شد.

در سال ١٩۶٣، محمدرضاشاه پهلوی حق رای کامل در تمامی انتخابات را به زنان اعطا کرد. این اقدام با مخالفت آیت الله روح الله خمینی که بعدها نخستین رهبر ایران پس از انقلاب اسلامی شد، مواجه شد. آیت الله سید علی خامنه‌ای، رهبر فعلی ایران، از سال ١٩٨٩ توسط روح الله خمینی به عنوان نماینده وی در شورای امنیت ایران منصوب شد.

نخستین قانون حمایت از حقوق خانواده در سال ١٩۶٧ توسط محمدرضا شاه پهلوی و نخست وزیر او، امیرعباس هویدا، به کشور ارائه شد. این قانون در خدمت محدودسازی حقوق مطلق مردان در جریان طلاق بود.

دومین قانون حمایت از خانواده در سال ١٩٧۵ ارائه شد. این قانون به زنان حقوق برابر برای طلاق، حضانت فرزندان، توافقنامه‌ی ازدواج و حقوق محدود قیمومیت اعطا کرد. این قانون همچنین به زنان اجازه داد تا قاضی و اعضای کابینه باشند و سن قانونی ازدواج را به ١٨ سال بازگرداند.

شاید ننگین‌ترین لحظه در جنبش حقوق زنان ایران، انقلاب اسلامی بود که در سال ١٩٧٩ آغاز شد. این جریان روز ٨ مارس ١٩٧٩، روز جهانی زن، زمانی که آیت‌الله خمینی پوشش زنان را اجباری اعلام کرد، آغاز شد. هزاران هزار زن در خیابان‌ها راهپیمایی کردند و با سرکوب‌هایی مشابهی که امروز در ایران می‌بینیم مواجه شدند. متأسفانه، انقلاب تنها تأثیر کوتاه مدتی بر دیدگاه حکومت در مورد زنان محجبه داشت. به جای دستیابی به برابری برای زنان، بیشتر حقوقی که آنها برای آن مبارزه کرده بودند از بین رفت.

تنها دو سال بعد در سال ١٩٨١، پوشیدن مجدد حجاب برای زنان و دختران بالای ٩ سال اجباری شد.

انقلاب اسلامی تغییرات دیگری نیز به دنبال داشت، وقایعی از جمله تفکیک جنسیتی در محل کار، مدارس، ممنوعیت ورود به سواحل و رویدادهای ورزشی و انبوهی از قوانین جدید حاکم بر طلاق، حضانت فرزند، ارث، شهروندی و قصاص - همگی ترازو علیه زنان را بر هم زد.

در دهه‌ی ١٩٩٠، فعالان زن بر احیای برخی از حقوق از دست رفته خود بر اساس قوانین خانواده تمرکز کردند و موفق شدند حق طلاق و گرفتن حضانت فرزند را دوباره به دست آورند. در طول این دوره، بسیاری از زنان برای برجسته‌کردن شرایطی که در آن زندگی می‌کردند، دست به اقدامات جسورانه‌ای در جهت نافرمانی زدند.

رئیس‌جمهور محمد خاتمی از سال ١٩٩٧ تا ٢٠٠۵ انتخاب شد و جنبش زنان بار دیگر شتاب گرفت.

اسفندیاری، ح. در سال ١٣٨٩ تمام رویدادهای زیر را که از سال ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٩ رخ داده است، گزارش کرد. در سال ٢٠٠٢، مجلس سن ازدواج دختران را از ٩ سال به ١٣ سال افزایش داد. در سال ٢٠٠۴، ١٣ زن به مجلس راه یافتند که بیشترین تعداد از زمان انقلاب بود. در سال ٢٠٠٧، ۴٣ زن در شوراهای محلی انتخاب شدند. در انتخابات پارلمانی سال ٢٠٠٨ نیز، ٩ نفر از ۵٨۵ زن انتخاب شدند. ده‌ها هزار زن از تمامی طبقات اجتماعی از دو نامزد اصلاح طلب حمایت کردند که از حقوق بیشتر زنان حمایت می‌کردند.

ایران اولین وزیر زن خود را به نام مرضیه وحید دستجردی داشت که از سال ٢٠٠٩ تا ٢٠١٣ وزیر بهداشت بود.

از زمان بازگشت سیاستمداران تندرو در سال ٢٠٢٠، کنترل دولت بر زندگی زنان سفت و سخت‌تر و تهاجمی‌تر شده است.

در ژوئیه ٢٠٢٢، رئیس جمهور ابراهیم رئیسی دستور اجرای شدیدتر قانون حجاب و عفاف در کشور را صادر کرد که در آن آمده است: متخلفین جریمه می‌شوند، در حالی که اگر تصاویر پروفایل شبکه‌های اجتماعی آنها با قوانین اسلامی مطابقت نداشته باشد، کارمندان زن دولت اخراج خواهند شد.

 

سیاستمداران زن فعلی در ایران

یافتن داده‌های معتبری که به‌طور واضح تجربیات زنان در سیاست کنونی ایران را شرح دهد، دشوار بود. من می‌توانم استنباط کنم که این نتیجه انقلاب اسلامی است، جایی که حقوق زنان توسط شخصیت‌های مردانه نوشته شده است. تنها یک منبع در طول تحقیقات من یافت شد که دارای اطلاعات نسبتا «خوب» بود. این تحقیقات توسط مجله Manara تهیه شده بود. در حال حاضر در مجلس ایران در سال ٢٠٢٠ تنها ١٧ نماینده‌ی زن حضور دارند که در مجموع تنها ۵.٨ درصد از مجلس است. در انتخابات ١٩٨٠، تنها ۴ زن –معادل ١% – به مجلس جمهوری اسلامی راه یافتند».

١٧ زن ممکن است تعداد زیادی به نظر نرسند، اما با در نظرگرفتن موانعی که زنان برای دریافت حقوق اولیه‌ای از قبیل طلاق با آن روبرو هستند، ١٧ نفر تعداد بسیار قابل‌توجهی است. بین سال‌های ١٩٨٠ تا ٢٠٢٠، بیش از ٨٠ نماینده مجلس زن در ایران حضور داشتند که برخی از آنها برای دوره‌های متعدد انتخاب شده‌اند. از جمله فاطمه رهبر و جمیله کدیور که دو تن از بدنام‌ترین سیاستمداران/قانونگذاران زن ایرانی بوده‌اند.

فاطمه رهبر باسابقه‌ترین نماینده‌ی زن در مجلس ایران بود. او یکی از اعضای حزب موتلفه اسلامی، یک گروه شدیدا محافظه کار بود که پیش از این سه دوره در مجلس خدمت کرده بود. او قرار بود برای چهارمین دوره نیز به کار ادامه دهد، اما به دلیل ویروس کرونا در مارس ٢٠٢٠ درگذشت.

جمیله کدیور یک نماینده اصلاح طلب بود. او در سال ٢٠٠٠ انتخاب شد و با انجمن روزنامه نگاران زنان (کوراسان ٢٠٠٠) ارتباط داشت، اما پس از اتهام آسیب‌رساندن به امنیت ملی، در سال ٢٠٠٧ از کشور تبعید شد. او به دلیل شرکت در کنفرانسی در برلین درباره جنبش اصلاحات ایران تبعید شد. این اقدام او توهین به اسلام تلقی شد و دادستان به دنبال صدور مجازات اعدام برای او بود.

در حال حاضر اطلاعات کمی در مورد دیگر سیاستمداران زن در دست است.

 

مسائل فعلی

در ٢۵ شهریور ٢٠٢٢ مرگ زنی به نام ژینا امینی، توجه جهانیان را به ایران جلب کرد. امینی ابتدا توسط پلیس امنیت اخلاقی کشور یا «گشت ارشاد» به دلیل رعایت‌نکردن قوانین دولتی در مورد نحوه‌ی صحیح حجاب دستگیر شد. او زمانی که در بازداشت پلیس بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در اثر آسیب وارده درگذشت. دولت ایران بعدا اعلام کرد که علت مرگ مهسا بیماری زمینه‌ای بود، اما خانواده‌ی او این ادعا را رد کردند. او بر اثر جراحات وارده به کما رفت و سه روز بعد دار فانی را وداع گفت. این رویداد جرقه‌ی اعتراضات و تجمعات جهانی در حمایت از زنان ایران و همچنین اصرار برای اجرای عدالت در مورد افرادی که باعث مرگ او شده بودند برانگیخت. امجد امینی، پدر مهسا امینی، گزارش پزشکی قانونی را درباره‌ی علت مرگ دخترش تکذیب کرد و پلیس اخلاق را مسئول اصلی مرگ دخترش تلقی کرد. پزشکی قانونی ایران اعلام کرد که مرگ وی «نه بر اثر ضربه به سر و اندام‌ها»، بلکه ناشی از نارسایی ناشی از هیپوکسی مغزی بوده است. با این حال، سی‌تی‌اسکنی که از بدن ژینا امینی گرفته شد، چیز بسیار شوم‌تری را نشان داد. سی تی اسکن مغز او شکستگی استخوان/خونریزی و ادم مغز را نشان داد. همچنین تصاویر قفسه‌ی سینه‌ی او نشان از خونریزی منتشر آلوئولی دو طرفه و آسیب ناشی از ذات الریه آسپیراسیون، احتباس ترشح و عفونت ریوی داشت.

حکومت ایران با خشونت، باتوم، اسلحه و گاز اشک آور با معترضان مبارزه کرد. فیلم‌هایی از افسران ارتش و پلیس منتشر شده است که در خیابان‌ها راه می‌روند و به شهروندان و معترضان تیراندازی می‌کنند. تلفات متعددی در نتیجه این اعتراضات وجود داشت که تعداد آنها هر روز افزایش می‌یابد. سازمان حقوق بشر ایران که مقر آن در اسلو است، اعلام کرد که دست کم ٣۴٢ نفر از جمله ۴٣ کودک و ٢۶ زن در اعتراضات سراسری جاری توسط نیروهای امنیتی کشته شده‌اند. دولت همچنین در تلاش است تا ویدیوهای مربوط به تظاهرات و پلیس اخلاقی را از دسترسی به اینترنت محدود کند و در نتیجه آنها را از سایر نقاط جهان منزوی کند. این امر باعث شده است تعداد افرادی که VPN یا شبکه‌های خصوصی مجازی را خریداری می‌کنند روز به روز بیشتر شود. استفاده از VPN در کشور غیرقانونی است، اما با اینحال بسیاری از جوانان از پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مانند Tiktok و Snapchat برای به اشتراک‌گذاشتن آنچه تجربه می‌کنند استفاده می‌کنند. بسیاری از ویدیوهایی که من دیده‌ام و همچنین با گزارش‌های خبری به اشتراک گذاشته‌شده است نشان می‌دهد که زنان در حال گریه حجاب خود را می‌سوزانند و موهای خود را کوتاه می‌کنند. بسیاری از افرادی که در آن ویدیوها حضور دارند، زنان جوان و همچنین مردانی هستند که با آنها تظاهرات می‌کنند.

 

نتیجه‌گیری

طبق موارد ذکرشده می‌توان نتیجه گرفت که فعالیت‌های جنبش حقوق زنان در ایران، جدید نیست و در ۴٣ سال گذشته جنبشی پیگیر بوده است. متأسفانه این نه نخستین باری است که اعتراضاتی پیرامون حقوق زنان در ایران صورت گرفته است و نه نخستین باری است که دولت با خشونت و قتل با جنبش زنان مقابله کرده است. فاجعه‌ای که برای خانواده‌ی ژینا امینی رخ داد، تنها یکی از انبوه فجایع رخ داده در ایران است. او آخرین غیرنظامی کشته شده توسط پلیس اخلاق و حزب جمهوری اسلامی نبوده است. در حالی که این وقایع به وقوع پیوسته‌اند، عزم، تاب آوری و استقامت زنان نیز در طول این مدت همواره رو به رشد بوده است. زنان و مردان ایران که همچنان به اعتراضات ادامه می‌دهند، از شجاع‌ترین مردم جهان هستند و نجوای مبارزات آنها به گوشه و کنار جهان رسیده است. امید است که عمل و فداکاری آنها منجر به پیروزی شود.

منبع: Pressbooks