«مادران و دستبندها» روایت مصائب مادران زندانیان سیاسی

در مراکش، در دهه‌های ١٩۶٠ تا اوایل دهه ١٩٩٠، ناآرامی‌های اجتماعی و سیاسی زیادی رخ داد و همچنین نقض حقوق بشر از سوی دولت انجام شد. این نقض‌ها، اقدامات سیستماتیک علیه مخالفان را شامل می‌شد که با شیوه‌هایی مانند ناپدیدسازی اجباری و شکنجه همراه بود.

رجا خیرات

مراکش- در چارچوب کمپین ١۶ روزه مبارزه با خشونت علیه زنان، اتحادیه زنان کار یک نشست ارتباطی در شهر مراکش برگزار کرد که در آن کتاب «مادران و دستبندها» معرفی شد. این کتاب شامل پرتره‌هایی از زنانی است که در سال‌های آتش و گلوله (سال‌های جمر و رصاص) برای جستجوی فرزندان خود که در زندان‌ها و دادگاه‌ها زندانی بودند، به ایستگاه‌های پلیس و دادگاه‌ها مراجعه کرده‌اند.

اتحادیه زنان کار در روز شنبه ٣٠ نوامبر، یک نشست در مراکش برگزار کرد تا محتوای کتاب «مادران و دستبندها» را مورد بحث قرار دهد. لطیفه البوحسینی، فعال حقوق بشر و پژوهشگر در حوزه جنسیت که مقدمه کتاب را نوشته است، گفت که جشن گرفتن این کتاب تصادفی نبوده و ارتباط زیادی با روزهای بین‌المللی مبارزه با خشونت علیه زنان دارد که در سطح جهانی و در مراکش نیز گرامی داشته می‌شود. این همان خشونتی است که زندانیان سیاسی و مادران آن‌ها در سال‌های آتش و گلوله (سال‌های جمر و رصاص) تجربه کرده‌اند.

او اشاره کرد که نویسنده کتاب، محمد فکری، یک فعال چپ‌گرا و زندانی سیاسی سابق است که ده سال از عمر خود را در زندان گذراند. او قصد داشت یاد خاطرات خانواده‌های زندانیان سیاسی، از جمله زنان خانواده‌های زندانیان و به ویژه زنانی که حاشیه‌نشین، فقیر و نیازمند در مناطق دورافتاده هستند را حفظ کند. او بر این باور است که این امر آگاهی و حساسیت عمیقی ایجاد خواهد کرد و توجه و دقت ویژه‌ای به فداکاری‌هایی که این زنان برای آن‌ها انجام داده‌اند، جلب خواهد کرد. زیرا آن‌ها در پرونده حقوقی بسیار مهمی که به محدودیت آزادی‌ها، بازداشت، ناپدیدسازی اجباری، محاکمه‌ها و اعتصاب غذا مربوط می‌شود، سهم داشته‌اند.

او افزود که کتاب «مادران و دستبندها» تنها قدردانی و ادای احترام به فداکاری‌های زنان مراکشی که در مسیر مبارزاتی نسلی از جوانان که به دنبال مراکشی با کرامت، همبستگی و دموکراسی بودند و نه تنها مراکشی با کار اجباری و فقر، نیست؛ بلکه این کتاب مستند‌سازی یکی از لحظات تاریخ مبارزه سیاسی مراکش برای ساختن دولتی بر پایه حق، قانون، شهروندی و دموکراسی است که زنان، چه به‌عنوان فعالان سیاسی و چه به‌عنوان مادران، خواهران، دوستان و بستگان زندانیان سیاسی در آن مشارکت داشته‌اند.

لطیفه البوحسینی گفت که در این کتاب، هدف فقط یادآوری نقش‌های معمول و سنتی زنان در چارچوب تقسیم نقش‌هایی نیست که هزاران سال عمر دارد، بلکه تلاش شده تا به جزئیات روزمره زندگی زنان پرداخته شود و آن‌ها را از فراموشی نجات دهد. در این مورد، بازگشت به حافظه تاریخی عملاً با هدف برجسته‌سازی نقش‌های اجتماعی‌ای است که دفن و نادیده گرفته شده‌اند. این بازگشت به حافظه همچنین با هدف جلوگیری از کاهش نقش زنان به فرزندآوری و مادری است؛ زیرا زنان موجودات اجتماعی هستند، حتی اگر در سایه سکوت قرار گیرند.

او افزود که زنان نقش‌های زیادی ایفا کردند و به فضاهایی وارد شدند که برای آن‌ها ممنوع بود. آن‌ها با اتکا به شجاعت و جسارت خود در باز کردن درهایی که به‌طور محکم به رویشان بسته بود، موفق شدند. این وضعیت شامل زنانی است که اعضای خانواده‌های زندانیان سیاسی در سال‌های آتش و گلوله بودند.

او توضیح داد که این زنان در نبردهایی شرکت کردند تا حقیقت سرنوشت فرزندانشان که به‌طور اجباری ناپدید شده بودند، فاش شود. این کتاب، لحظاتی از زندگی آن‌ها را که ممکن بود جمع‌آوری شود، نشان می‌دهد و بیان می‌کند که خودشان هرگز تصور نمی‌کردند که روزی به نقش‌هایی جدید و متفاوت وارد شوند. آن‌ها این نقش‌ها را انتخاب نکردند، بلکه به اجبار به آن‌ها کشیده شدند و زندگی‌شان مسیری متفاوت را پیمود. ابتدا، آن‌ها برای پیدا کردن خبری بیرون رفتند تا غم‌ و اندوه ناشی از سرنوشت فرزندانشان که یک ‌شب ناپدید شدند را از بین ببرند. آن‌ها کشف کردند که فرزندانشان در سلول‌های زندان‌ها و تحت دست پلیس مخفی قرار دارند، مگر در مواردی که خودشان توسط «بازدیدکنندگان شبانه» دستگیر شدند، که به نوعی ترساندن خانواده‌ها بود تا از سرنوشت فرزندانشان مطلع شوند.

او ادامه داد که «هیچ چیزی نمی‌تواند با طول مدت ناپدید شدن فرزندانشان مقایسه شود. این مادران، به‌جز جراحت عمیقی که در دل‌هایشان ایجاد شده، احساساتشان به قدری پیچیده است که نمی‌توان آن را اندازه‌گیری کرد. زیرا احساسات یک مادر نسبت به فرزندش قابل مقایسه نیست و زندگی بدون فرزندانش معنای خود را از دست می‌دهد. درد در تمام وجودش ریشه دوانده است. ما می‌توانیم تصور کنیم که اندازه خشم و هم‌زمان پافشاری اسطوره‌ای که با امید به نجات فرزندانشان همراه است، چقدر بزرگ است .محبت مادر و احساسات عاشقانه او که نقطه ضعفش به شمار می‌روند، تبدیل به منبع قدرتی شکست‌ناپذیر، مقاوم و بی‌هراس می‌شوند. او به بازگشت فرزند گمشده یا زندانی‌اش ایمان دارد و قادر است از موانع ترس عبور کرده و در مقابل ظلم و ستم فریاد بزند.»

لطیفه البوحسینی، همچنین در مورد خشونت علیه زنان، از جمله این مادرانی که رنج بردند در حالی که منتظر بازگشت فرزندانشان از زندان بودند، گفت که خشونت مبتنی بر جنسیت، خشونتی است که به‌طور خاص زن را به عنوان زن هدف قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، این خشونت بر اساس هویت جنسی او استوار است و خشونتی است که بر پایه یک نظام فرهنگی کامل ساخته شده که زن را موجودی ضعیف می‌داند که قابل تسلط و سلطه است. این به معنای آن است که انواع مختلف قدرت، چه مادی و چه معنوی، چه روانی و چه جسمی، به او تحمیل می‌شود، علاوه بر این، خشونت زبانی، نمادین، اقتصادی و غیره نیز علیه او اعمال می‌شود.

او اشاره کرد که این سیستم با گذر زمان تکامل یافته و در گذشته به‌عنوان نظام پدرسالاری شناخته می‌شد، سپس به نظام امتیازات مردانه، بعد به پدرسالاری و تسلط مردانه تغییر نام داد و سپس به نظام سلسله‌مراتبی میان جنسیت‌ها یا سیستم تبعیض بر اساس جنسیت تبدیل شد. این سیستم در تمام حوزه‌ها و فضاها نفوذ دارد و به‌صورت فردی یا جمعی، سازمانی، حتی دولتی و نهادی بروز می‌کند.

او اشاره کرد که بدترین تجلی این سیستم زمانی است که خشونت به اشکال مختلف زبانی، جسمی و روانی بروز می‌کند. اما بدترین شکل آن زمانی است که این خشونت با تسامح جامعه مواجه می‌شود و توجیه شده و به زن بازمانده یا قربانی آن این‌طور القا می‌شود که مسئول وقوع آن بوده است، تا در نهایت با نهادینه شدن این خشونت، آن را به‌عنوان یک واکنش طبیعی بپذیرند و با آن سازگار شوند.

او تأکید کرد که خشونت از منظر تسلط مردانه از این سیستم و تصویر کلیشه‌ای که زن را موجودی ضعیف می‌داند که به راحتی می‌توان بر او مسلط شد و او را مورد تجاوز قرار داد، تغذیه می‌شود. این ضعف در تصویر کلیشه‌ای به این صورت تجلی می‌یابد که زن به عنوان موجودی بی‌اهمیت و نارسایی تلقی می‌شود، و بنابراین او به دلیل بی‌پروایی خود آنچه را که شایسته‌اش بوده است دریافت کرده و باید بار آن را تحمل کند. این باور بر این اساس است که زن باعث تحریک خشونت شده و موجب از دست دادن کنترل و عصبانیت فرد خشونت‌گر گشته است.

وی همچنین اشاره کرد که این خشونت تنها در فضاهای عمومی اتفاق نمی‌افتد و نه فقط از سوی افرادی که هیچ رابطه‌ای با زن ندارند، بلکه می‌تواند در فضاهای خصوصی و در میان دیوارهایی که چشم‌ها آن را نمی‌بینند نیز رخ دهد. این خشونت می‌تواند از سوی نزدیک‌ترین افراد به قربانی، افرادی که رابطه‌ای صمیمی و احساسی با او دارند و تاریخ مشترک و جزئیات زندگی روزانه‌ای با هم دارند، انجام شود.

او بر این باور بود که انتقال خشونت از فضای خصوصی به فضای عمومی لحظه‌ای حیاتی برای مقابله با آن بود، که در این روند سازمان‌های زنان نقشی مهم ایفا کردند. به‌ویژه، حرکت زنان مراکشی در به رسمیت شناختن خشونت علیه زنان در سطح دولتی و در تدوین سیاست‌ها و قوانین برای ریشه‌کن کردن آن نقشی اساسی داشت.

 

 

از طرف دیگر، امینه بیان، فعال حقوق بشر، شهادتی تاثیرگذار و تکان دهنده از سفر مادربزرگش ارائه داد که سال‌ها منتظر بازگشت پسرش از زندان و بازگشت دخترش از تبعید اختیاری و خود خواسته‌ای بود که به آن پناه برده بود تا از بازداشت و سرنوشت مشابه برادرش در امان بماند.

او در این خصوص اشاره کرد که زمانی که هنوز کودکی ۱۳ ساله بود، همراه با مادربزرگش، چه زمانی که در زندان لعلو در رباط و چه در زندان مرکزی قنیطره، بوده، به طور منظم به بازدید از او می‌رفتند.

او گفت که هرگز نمی‌دانست که مادربزرگش، آن زن ساده، دارای چنین قدرتی است که هر بار همراه او به یکی از دیدارها می‌رفت، می‌دید که چگونه در برابر نگهبانان زندان ایستاده و فریاد می‌زند که پسرش یک زندانی سیاسی است که به دلیل دفاع از حیثیت و کرامت مراکش دستگیر شده است، نه به عنوان یک قاتل یا دزد.

وی اشاره کرد که خانه مادربزرگ همیشه فضایی برای تجمع‌ها و بحث‌های پرحرارت و داغ بود و او در چنین فضایی بزرگ شده بود که پر از روح ارزش‌هایی بود که به‌منظور ساختن مراکش بهتر، از کرامت و برابری دفاع می‌کردند.

او از ناراحتی خود برای این موضوع سخن گفت که آن مادر داغدار سال‌ها منتظر بازگشت پسرش، که به سی سال زندان محکوم شده بود، ماند، اما پیش از آنکه او بتواند پسرش را در آغوش بگیرد، از دنیا رفت و پسرش پس از ۱۵ سال زندان آزاد شد.