خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» و تشدید آزمونهای استخدامی
باوان بیستون در خصوص آزمونهای فراگیر دستگاەهای اجرایی دولت، میگوید: در واقع این موج استخدامها پس از خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی شدت یافت و حاکمیت میکوشد دولتی «خودی» و کارمندانی رامشدەتر را در اختیار داشته باشد.
پروانه رحیمی
کرماشان- تیتر این گزارش در نگاه اول تا حد زیادی برای خواننده غریب مینماید، اما اگر تا انتها با ما بمانید رابطەی میان این دو را در خواهید یافت، این دو یعنی خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» از یک سو و آزمونهای فراگیر دستگاەهای اجرایی دولت در ایران از سوی دیگر. ما برآنیم طی یک گفتوگوی تحلیلی این موضوع را با باوان بیستون تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی اهل کرماشان بررسی کنیم.
این روزها در ایران شاهد موج گستردەی آزمونهای فراگیر استخدامی در دستگاەهای اجرایی دولت هستیم، به نظر شما چه عقلانیتی پشت این برنامه است؟ آیا میشود به دلایلی که خود دولت به طور رسمی عنوان میکند اعتماد کرد؟
دولت ابراهیم رییسی تراز نبودن خروجی و ورودی کارمندان دولت را دلیل این استخدامهای گسترده عنوان میکرد، در واقع به زعم ایشان نرخ جمعیتی که بازنشسته میشوند یا به دلایلی همچون موج مهاجرت از این دایره خارج میشوند، از نرخ جمعیتی که وارد دایرەی کارمندان دولت میشوند در چند دهەی اخیر بیشتر بوده است و این همواره منجر به کوچکتر شدن دولت و پیرتر شدن جمعیت کارمندانش شده است. اما ما خوب میدانیم این تمام ماجرا نیست و دلایل سیاسی و اقتصادی این برنامه مهمتر از دلایل اجرایی آن است.
اگر مایل باشید ابتدا به دلایل اقتصادی بپردازیم!
از نظر اقتصادی ما با دو تٲثیر متفاوت روبرو هستیم، از یک سو این موج گستردەی آزمونهای فراگیر استخدام با هزینەای که از داوطلبان پرشمار اخذ میشود برای دولت درآمد قابل توجهی دارد. در حوزەی آموزش و پرورش تنها در سال جاری حدود ۷۰۰ هزار داوطلب در این آزمونها ثبتنام نموده و مبلغ ۳۶٨ هزار تومان بابت ثبتنام پرداختەاند. پس از آزمون جمعیتی چند ده هزار نفری از داوطلبان را فرا میخوانند. این جمعیت سه برابر ظرفیتی است که در نهایت استخدام میشوند. در این مرحله نیز هزینەای بیش از یک میلیون تومان از داوطلبان اخذ میشود. این مرحله شامل مصاحبه و گزینش هم میشود که بسیاری از داوطلبان به دلایل سیاسی، جنسیتی، دینی و اتنیکی مردود میشوند. همچنین روابط (پارتی)، میزان نفوذ و حتی رشوه هم در گذشتن از این مرحله موثر است. در نهایت نیز جمعیتی که پذیرفته میشوند هزینەای بیش از ٨۰۰ هزار تومان پرداخت میکنند و به استخدام وزارت آموزش و پرورش درمیآیند. به طور کلی میشود گفت دولت تنها از طریق آزمونهای فراگیر استخدامی مربوط به آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۳ چیزی نزدیک به ۵۰۰ میلیارد تومان درآمد داشته است. باید توجه داشت که سایر وزارتخانەها، سازمانهایی همچون تٲمین اجتماعی و بهزیستی، نیروهای مسلح و... نیز آزمونهای جداگانەای دارند که میزان جمعیت و مبلغ هزینەها را بسیار افزایش میدهد. به اینگونه درآمدهای دولت باید در چارچوب درآمدهایی نگریست که در یکی دو سال اخیر و به ویژه پس از جنبش انقلابی ژن ژیان آزادی که دولت برای خود ایجاد کرده است. افزایش شدید مالیاتها، افزایش کارمزد تراکنشهای بانکی، افزایش هزینەهای آب و برق و گاز و... که وقتی آنها را در یک پکیج بنگریم وسعت آن را بهتر مشاهده میکنیم. درواقع دولت از این طریق میخواهد کسری بودجەی مداوم خود را جبران نماید، هرچند که به نظر موفق به آن هم نمیشود.
اما این یک جنبەی مسئله است، جنبەی دیگر آن از لحاظ اقتصادی به سود دولت نیست. دولت با این برنامه دستگاه اجرایی را بزرگتر و وسیعتر میکند و این مسئله با توجه به کسری بودجەی مداوم سالهای اخیر بسیار خطرناک است. افزایش جمعیت کارمندان دولت موجب افزایش هزینەهای عمومی دولت میشود و به احتمال فراوان کسری بودجه را بیشتر خواهد نمود.
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم شما میفرمایید که این آزمونها درآمدهای زیادی برای دولت دارد، اما هزینەی بیشتری به ساختار اقتصادی جامعه تحمیل میکند، چه از طریق اخذ مستقیم پول از شهروندان و چه بالارفتن هزینەهای عمومی دولت و در نتیجە کسری بودجەی بیشتر!
بله دقیقا؛ کسری بودجه یا بودجەی منفی زمانی رخ میدهد که هزینەهای دولت از درآمدهایش بیشتر باشد. شما هرچه وسعت دولت و تعداد کارمندانش را افزایش دهید هزینەها بالاتر میرود، این یکی از عوامل کسری بودجه است. این کار در زمانی که دولت کسری بودجه دارد هیچ توجیه اقتصادیای ندارد. آنها به دلایلی سیاسی این برنامه را در پیش گرفتەاند و میکوشند با اخذ هزینەهای این آزمونها بخشی را جبران نمایند، اما قطعا کارساز نخواهد بود و فقط فشار بیشتری به شهروندان وارد میشود و بس! از آن سو کسری بودجەی ناشی از بزرگتر نمودن دولت موجب افزایش بدهی عمومی میشود، چون دولت ناچار میشود برای تٲمین هزینەهایش به اعتبار خارجی یا چاپ پول روی بیاورد. کسری بودجه میزان سرمایەگذاری و رشد اقتصادی را کاهش میدهد.
همچنین نرخ بهره را افزایش میدهد زیرا دولت ناچار است از بازار مالی استقراض کند. این افزایش بهره خود منجر به تورم میشود. در نهایت دولت مجبور است همەی اینها را با دست کردن در جیب مردم جبران کند، مالیات را افزایش دهد، قیمت سوخت را بالا ببرد و ریاضت اقتصادی شدیدتری را بر جامعه تحمیل کند.
با توجه به کسری بودجه و خطراتی که بزرگتر نمودن دستگاه دولت در این مقطع دارد، چه عوامل و علتهایی میتوانند اصرار بر این برنامه را توجیه کنند؟
من برخلاف اعلانهای رسمی خود دولت که دلایل اجرایی را مطرح میکند، دلایل سیاسی را مهمتر میدانم. درواقع این موج استخدامها پس از جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی بود که شدت یافت. حاکمیت میکوشد دولتی «خودی» و کارمندانی رامشدەتر را در اختیار داشته باشد. ما در آن خیزش انقلابی شاهد بودیم که حاکمیت توان کنترل مدارس، دانشگاەها و بیمارستانها را از دست داده بود. معلمان، دانشآموزان، دانشجویان، پزشکان، پرستاران و کادر درمانی از همکاری با نیروهای امنیتی برای سرکوب بیشتر خودداری میکردند. آنان گهگاه حتی خود شروع کنندەی اعتصابات و اعتراضات نیز میشدند. به عنوان مثال اعتراضات شهری همچون جوانرو از یک مدرسەی دخترانه آغاز شد. جایی که دختران کوچک یک معلم متعهد که حاضر به سرکوب آنان نبود، شروع به شعار دادن نمودند و پس از بیرون رفتن از فضای مدرسه اعتراضات را به خیابانها کشاندند. حاکمیت موقتا برای سرکوب اعتراضات در سراسر ایران، حملات شیمیایی و مسمومسازی دانشآموزان را در دستور کار قرار داد. آنجا هم ما شاهد مقاومت و حتی افشاگری بسیاری از معلمان متعهد بودیم. اما اکنون حاکمیتی که بشدت از آن تجربیات ترسیده است میکوشد که با استخدام نیروهای خودی و اخراج و بازنشستە نمودن اجباری معلمین معترض، سیستم آموزشی را پاکسازی نماید، چنین روندی را در دانشگاەها نیز شاهد هستم. به همین دلیل باید مسئلەی گزینش و مصاحبەهای پیش از استخدام را جدی گرفت. این مسئله تنها شامل آموزش و پرورش نمیشود، بلکه پروسەی استخدام همەی وزارتخانەها و سازمانها و ارگانهای دولتی و حکومتی را در بر میگیرد.
پس به باور شما مسئلەی کارآمدی دولت نیز مطرح نیست، یعنی این برنامه دلیل اجرایی هم ندارد؟
خود گزینشها و مصاحبەهای مربوط به استخدام این ادعا را تٲیید میکند. در این مصاحبەها بیشتر سؤالاتی که از داوطلبان میشود سؤالات عقیدتی و سیاسی است. اینجا مشخص است که کارآمدی به هیچوجه مطرح نیست، آنچه که مطرح است «خودی» یا «غیر خودی» بودن است. آیین، جنسیت، نژاد و زبان، مرام سیاسی و... بسیار در استخدام شدن فرد مؤثر است. برای حاکمیت فرد «خودی ایدەآل» یک مرد فارس شیعەی دوازده امامی مرکزنشین اصولگراست، بنابراین قطب مخالف آن میشود یک زن بلوچ سنی یا زن کورد یارسان! در این مصاحبەها به عنوان مثال از داوطلب پرسیده میشود که شخصیت سیاسی مورد علاقەی شما کیست؟ داوطلبان نیز ناچارند خود را سانسور کرده و به خاطر این تفتیش عقاید یک ساعتە تمام زندگی خود را تحت تٲثیر قرار ندهند.