هەنارێ، تلنگری به زخمهای ناپیدا...
سیمین چایچی شاعر و نویسنده، این واقعیت تلخ را که شاید داستان هزاران زن انکارشده و فراموششده باشد، جاودانه ساخت؛ تا همچون تلنگری بر وجدان جامعهای خفته بنشیند و یادآور شود که زنان و مردان بسیاری، قربانی نظامها و باورهای اشتباهاند.
سنە- روایت هەنارێ (هَناره)، داستان زنانی است که قربانی تجاوز میشوند؛ زنانی که شاید در کنارمان زندگی میکنند، اما هرگز درک و شنیده نشدهاند. زنانی که فریادهای خفهشدهشان در هیاهوی زندگی روزمره گم شده و ما هیچگاه گوشی شنوا برای رنجهایشان نبودهایم.
این نمایش، پرده از زندگی زنی برمیدارد که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته و در جوانی ناچار به تنفروشی میشود. او باردار میشود و دختری به دنیا میآورد؛ اما ترس از آنکه دخترش نیز سرنوشتی مشابه او بیابد، او را به سوی تصمیمی تلخ میکشاند: دخترک را خفه میکند و سرانجام، خود را نیز حلقآویز میکند.
این داستان، تلخ و واقعی است. شاید تنها برای چند ثانیه، ما را به فکر فرو ببرد و از سر دلسوزی آهی بکشیم، اما بعد چه؟ آیا تا کنون قدمی برای التیام زخمهای این زنان برداشتهایم؟ آیا لحظهای اندیشیدهایم که هر حرکت کوچک میتواند مسیر زندگی یک زن را تغییر دهد؟
مسئولیت اصلی بر دوش حکومتهاست. آنها باید از ایجاد چنین آسیبهایی جلوگیری کنند و در صورت وقوع، حمایتهای لازم را ارائه دهند. قربانیان باید اسکان داده شوند، تأمین شوند و تا زمان بازیابی سلامت روانی، تحت مراقبت قرار گیرند. اما واقعیت تلخ این است که در جوامع ما، زنان قربانی تجاوز، بهجای حمایت، طرد میشوند. آنان سرزنش میشوند، نه درک. بهجای همدردی، مقصر شناخته میشوند. روایت ههەنارێها، محصول سیستم مردسالار و فرهنگی زنستیزند؛ محصول تزریق مداوم ایدئولوژیهایی که زن را زیر سلطه نگه میدارد.
تجاوز تنها یک عمل خشونتآمیز نیست؛ بلکه ابزاری است برای تحقیر، تسلط و کنترل. پس از این فاجعه، زنان معمولاً سکوت میکنند، حتی با نزدیکترین افراد زندگیشان حرفی نمیزنند؛ زیرا میدانند جامعه آنها را محکوم خواهد کرد. در چنین فضایی، قربانی نهتنها جسم، بلکه روح خود را نیز از دست میدهد. اگر این زنان زبان بگشایند، به هرزگی متهم میشوند؛ سنگسار میشوند. درحالیکه متجاوز، با حمایت قانون و فرهنگ غالب، از مجازات میگریزد و جرم او بهزودی فراموش میشود. اما زن، تا ابد داغ ننگ بر پیشانی دارد.
این شرایط، زنان را وادار میکند که زخمهای خود را پنهان کنند؛ زخمی که هر روز عمیقتر و عفونیتر میشود. حتی امروز نیز، با وجود جسارت بیشتر زنان، باز هم گفتن از این درد، بهایی سنگین دارد. این نشان میدهد که مردسالاری در اعماق جامعه ریشه دوانده و با رسوم و تفکرات پوسیده آبیاری میشود.
حتی در خانوادههای روشنفکر نیز، ترس از قضاوت دیگران، بیان چنین ماجراهایی را دشوار و گاه ناممکن میکند. جامعهای که همچنان از دین و نظامهای ایدئولوژیک تغذیه میشود، در مسیری انحرافی گرفتار آمده است. عصری که در آن رسانهها و ارتباطات پیشرفتهاند، اما فریب و سرکوب زنان، به شکلی مدرنتر ادامه دارد.
گذار از این تفکر غیرممکن است مگر آنکه سیستمهای آموزشی دگرگون شوند و به خدمت مردم درآیند، نه ابزار دست حکومتها. مگر آنکه تلاشهای فردی برای تغییر افکار و فرهنگ، به دگرگونی جامعه بینجامد و تسلط بر تمامیت زن در جنگهای خودساخته حکومتها، دیگر پیروزی به شمار نیاید. مقابله با هر آنچه تاکنون با نام فرهنگ، رسم و آیین شناختهایم، عزمی راسخ و همتی جانانه میطلبد؛ مبارزهای با خود، که والاترین و دشوارترین نبردهاست. تا در این میدان پیروز نشویم، در هیچ مبارزه دیگری نیز کامیاب نخواهیم شد.
نمایش «هەنارێ» با هنرنمایی درخشان هانا مرادی، که قرار بود تنها برای یک روز در کافه سیمین چایچی اجرا شود، به دلیل استقبال گسترده هنرمندان، فعالان فرهنگی و علاقهمندان به مسائل زنان، به چهار اجرا در سه روز از ۲۰ تا ۲۲ دیماه تمدید شد. این اثر به نویسندگی سیمین چایچی و کارگردانی پیام علوی، در قالب مونولوگ به روی صحنه رفت و قلبها را لرزاند.
سیمین چایچی، این واقعیت تلخ را که شاید داستان هزاران زن انکارشده و فراموششده باشد، جاودانه ساخت؛ تا همچون تلنگری بر وجدان جامعهای خفته بنشیند و یادآور شود که زنان و مردان بسیاری، قربانی نظامها و باورهای اشتباهاند. این نمایش، آیینهای است از رنجها و مبارزات زنان، و دعوتی برای برخاستن و تغییر دادن.