به اندازه‌ی کافی‌ به نویسندگان زن احترام نمی‌گذاریم

این رمان‌نویس بریتانیایی از گنجاندن هشدارهای محتوایی در اولین مجموعه داستان کوتاه‌اش، مشکلاتش در جلسات رونمایی از کتاب‌ها و «جنس‌گرایی فاحش» که گریبانگیر نویسندگان زن است، می‌گوید.

هفزیبا اندرسون
 

الیزا کلارک ۳۰ ساله متولد نیوکاسل، با اولین رمانش در سال ۲۰۲۰، Boy Parts، یک تریلر خشن و کمدی سیاه، که توسط Indie Press Influx منتشر شد، در فضای مجازی شهرت مطلوبی پیدا کرد. در سال ۲۰۲۳ او دیگر در فضای ادبیات بیگانه نبود، و با رمان دومش، پنانس (داستان جنایی واقعی از قتل در میان نوجوانان) در لیست ۲۰ نفره‌ی گرانتا از بهترین نویسندگان داستانی زیر ۴۰ سال که هر دهه یک بار کتاب منتشر می‌کنند، جایگاه خوبی به دست آورد.
اکنون اولین مجموعه داستان کوتاه او «همیشه گرسنه» منتشر شده که در آن وحشت را با داستان‌های تخیلی و فانتزی می‌آمیزد و همزمان به موضوع جنسیت و قدرت می پردازد.

چه چیزی در داستان کوتاه برای شما جذابیت دارد؟
داستان کوتاه تا حدی خودکفا است. خیلی خوب است بتوانید به خودتان فضایی بدهید تا چیزهای مختلف را آزمایش کنید. چند ایده به میان بیاورید، آن‌ها‌ را یک‌به‌یک کشف کنید و در دنیاهای متفاوتی با آنها بازی کنید.
این سرگرم‌کننده‌ترین لذتی بود که من در این پروژه داشتم. بسیاری از داستان‌ها بسیار قدیمی بودند، حتی یادم نمی‌آمد که آن را نوشته باشم. اما توانستم به طور چشمگیری آن‌ها را تغییر دهم و بهبود بخشم، که واقعا راضی‌کننده بود.

درباره‌ی تصمیمتان در مورد گنجاندن هشدارهای محتوایی به من بگویید. هیچ‌یک از کتاب‌های قبلی شما آنها چنین چیزی نداشت، درست است؟
نه، احساسم به این تصمیم بد نیست، اما وقتی در یک نقد مورد خطاب قرار می‌گیرم، مردم معمولاً می‌گویند: «باید واقعاً هشدارهای محتوا را در این کتاب بررسی کنید.» من فکر می‌کنم ارزش زیادی در آنها وجود دارد، اما می‌توانند داستان‌ها را لو دهند باشند، به همین دلیل در انتهای کتاب آمده‌اند.

در مورد این که مجموعه داستانتان به عنوان ترسناک به بازار عرضه می‌شود، چه احساسی دارید؟
 می‌توانم بگویم افراد زیادی هستند که آن را به همین دلیل انتخاب می‌کنند و انتظار دارند که از ابتدا تا انتها فقط ترسناک باشد. من قطعاً دوست دارم بیشتر در ژانر ترسناک کار کنم، کاملا تحت‌تأثیر آن هستم، اما همزمان تلاش می‌کنم آن را با مفهوم دیگری آلوده نکنم.
 گاهی مردم از من می‌پرسند چرا این کار را می‌کنی؟ به سادگی می‌توانم بگویم اگر کار مورد‌علاقه‌ی من نبود، آن را انجام نمی‌دادم.

برخی از جنبه‌های مثبت و منفی نویسنده‌بودن امروز چیست؟
امروزه، پیدا‌کردن جایگاه و مخاطب بسیار آسان‌تر است، اما من اغلب با جلسات رونمایی و امضا مشکل دارم. با تماس چشمی و رفتار صحیح اجتماعی خیلی خوب نیستم. گاهی اوقات واقعاً به نویسندگانی که قبل از عصر رسانه‌های اجتماعی کار می‌کردند، حسادت می‌کنم. امروزه هر کسی که کمی خجالتی باشد مورد تنفر قرار می‌گیرد.

آیا این مسئله برای زنان جوان بدتر است؟
قطعا. همچنین یک روند کلاسیک وجود دارد که وقتی یک مرد جوان اولین رمان خود را منتشر می‌کند، فورا توسط منتقدین و مردم به یک دسته‌ی خاص از نویسندگان نسبت داده می‌شود. در حالی که یک زن جوان نویسنده، با زنان دیگری مقایسه می‌شود که از او قدیمی‌تر بوده‌اند. از نظر شغلی، مشتاقانه منتظر هستم سنم بالا برود و این چالش‌ها را پشت سر بگذارم.

آیا اوضاع بهتر می‌شود؟
به باور من واقعاً در حال معرفی بیشتر نویسندگان زن جوان هستیم، اما فکر نمی‌کنم به اندازه‌ی کافی به آنها احترام بگذاریم. وقتی آنها لیست گرانتا را اعلام کردند، یک روزنامه‌نگار مرد سریعا یک پاراگراف فوق‌العاده پرآشوب درباره‌ی گرام آرمسترانگ نوشت. 

من نمی‌گویم که گرائم آرمسترانگ لیاقت یک پاراگراف کامل را ندارد. اما جالب اینجاست که سوفی مکینتاش دو جمله داشت، و بعد از آن نوشته بودند «در این زمینه با الیزا کلارک، لورن ایمی کورتیس و کامیلا گرودوا مشابه است». هرگز در حرفه‌ام چنین عمیق احساس بی‌احترامی نکرده‌ بودم، به‌ویژه به این دلیل که می‌دانم این مشکلات بسیار عمیق است و به طرز آشکاری احساس جنسیت‌زدگی و تقلیل هنرمندان زن را به من القا می‌کند.

در حال حاضر روی چه چیزی کار می‌کنید؟
 نزدیک به دو سال است که روی رمان سومم کار می‌کنم، به نوعی هنوز در فضای گمانه‌زنی است. قطعاً هر کتابی نسخه‌ای بسیار تجاری دارد که می‌تواند در رسانه‌های اجتماعی خوب عمل کند و همچنین یک نسخه‌ی حرفه‌ای و کاملاً بی‌عیب و نقص. فقط نویسنده باید انتخاب کند که می‌خواهد جزو کدام دسته باشد.

الگوهای ادبی شما چه کسانی هستند؟
اولین نویسنده‌ی موردعلاقه‌ی من و یکی از تاثیرگذارترین نویسنده‌ها برای من استیون کینگ است. هیچگاه این علاقه را رها نکردم و نخواهم کرد.

اخیراً چه‌چیزی خواند‌ه‌اید که توصیه می‌کنید؟
«فضای منفی» اثر بی‌آر یگر، رمانی ترسناک که به‌طور مستقل منتشر شده است، خیلی خوب بود. اگر در خواندن گیر کرده‌اید، «زمان قهرمان» اثر ماریو بارگاس یوسا را توصیه می‌کنم.