نامهای از مرضیه احمدی اسکویی به فاطمه سعیدی(مادر شایگان)
امروز که فاطمه سعیدی (مادر شایگان) در میان ما نیست، با یاد و احترام به این بزرگوار، نامهای که پیشتر مرضیه احمدی اسکویی به او نوشته بود، دوباره زنده میکنیم.

رفیق مادر عزیز،
فرصتی دست نداد که از کینههای فراوانم به دشمن برایت حرف بزنم، از اینکه چگونه این کینهها در دل من جلا مییابد و هر بار با ستایش بیپایان تو، به تو نگاه میکنم و در برابر دشمن، کینهام بیشتر میشود.
تو بهترین مادر هستی، و خود را ناتوان میبینم که بتوانم تمام آنچه در دل دارم برایت بنویسم. تو همچون دریایی از خشم و محبت هستی؛ خشم به دشمن توده و محبت به توده. ما همگی در این خشم گستردهتر، دلهایمان را صفا میدهیم تا بتوانیم بیشتر پایداری کنیم.
دوست داشتن تو برای همه ما تعهدی است که در راه آزادی تودهها یکرنگ و محکم باشیم و تا آخرین قطره خون خود با دشمن بجنگیم. زیرا کسی که تو را دوست دارد، باید همچون تو که پیکرهای از روشنایی، عشق و کینهای بیپایان هستی، در راه مبارزه ثابتقدم باشد. اگر چنین نباشد، شایسته زنده ماندن نیست.
رفیق مادر، آیا میدانی که با افسانه دلیری و شهامت و ازخودگذشتگیات تمام افسانههای پیشین درباره مادران، کهنه شدهاند؟ و این حق توست که باشی، زیرا تو تنها مادر مبارزان نیستی، بلکه بزرگترین رفیق آنان هستی.
رسم بر این است که به محبوبترین افراد هدیهای داده شود. من مدتها فکر کردهام که برای رفیق بزرگواری چون تو چه هدیهای مناسب است و با خود گفتهام: اگر بتوانی همیشه به تودهها و رفقایت وفادار بمانی، اگر همیشه شایسته باشی که رفیق مادر با شجاعتترین رفیق را دوست بداری، میتوانی از قطرات خون خود دسته گلی ببندی و وقتی در راه آزادی تودهها آخرین تلاشات را کردی، و آخرین تیرت را در قلب دشمن نشاندی، آن را برای مادر بفرستی. شاید این هدیهای باشد که بتوانی با افتخار به شایستهترین رفیق تقدیم کنی.
رفیق مادر عزیز، این وعده را به تو میدهم، بپذیر. تا زمانی که هدیهام را برایت بفرستم.
با درود رفیقانه و ایمان به پیروزی مبارزهمان