خودکشی و زنکشی پدیده و جنایتی اجتماعی
«زنان به دلیل عدم آزادی و تفکر در جامعه نمیتوانند از خود دفاع کنند و بحران را با خودکشی مدیریت میکنند، یعنی توسط جامعه تشویق به خودکشی میشوند. »
سایدا شیرزاد
سنە- انسانها در حالت طبیعی خود زیست دوست و گریزان از مرگ هستند. روان شناسان میگویند که انسان تنها در حالتی شبیه هذیان دست به خودکشی میزند. در حالی که روانشناسان خودکشی را از علایم اختلالهای روانی میدانند، جامعهشناسی به پیشگامی امیل دورکیم، فروپاشی اجتماعی و برباد رفتن رویاها را زمینه خودکشی میبینند. امیل دورکیم شاید نخستین دانشوری باشد که خودکشی را پدیدهای اجتماعى تلقى كرده است.
زنکشی در جوامع مردسالار نیز حاصل تفکرات و ذهنیت سنتی و به طور کلی فقر فرهنگی است که آن هم ریشه در اجتماع دارد.
در سالهای اخیر میزان خودکشی جوانان، به ویژه زنان و نیز میزان زنکشی در ایران افزایش زیادی داشته است. تاکنون دربارهی خودکشی و مسائل مربوط به آن تحقیقات متعددی صورت گرفته است اما در خصوص زنکشی مطالب خاصی ارائه نشده است. چراکه حاکمیت ایران، گرچه در ظاهر این اقدام را جرم تلقی میکند اما به دلیل برخورد و سهل گیری در رابطه با قاتل، همواره در میزان افزایش این جنایت دست داشته است.
در حالی که آمارهای مختلفی از میزان خودکشی و زنکشی در ایران وجود دارد، اما به یقین میتوان گفت این آمار تنها بخشی از اتفاق و جنایت صورت گرفته علیه زنان است. در ایران به دلیل حاکمیت مردسالار، بر جنایاتی از قبیل زنکشتی با بهانههای «ناموسی» سرپوش گذاشته میشود. در عین حال، بسیاری از موارد رسانهای نمیشوند.
علم روانشناسی با تاکید بر ویژگیهای فردی و خلقیات افراد، بسیاری از رفتارها و اعمال انسان را ناشی از این مسئله میداند با این حال همواره تاکید داشته است که جامعه بر خلقیات، شخصیت و تصمیم گیریهای فرد بسیار تاثیرگذار است.
در جامعه شناسی، میتوان گفت خودکشی و زنکشی با عنوان «قتل ناموسی»، ریشه در فقر و به ویژه فقر سنتی و فرهنگی دارد. در جوامع سنتی آنچه باعث روند چرخه آموزش در خصوص موارد متعدد از جمله خودکشی و حتی قتل میشود تحت عنوان القای فرهنگی مورد بحث است. از کودکی تهدید به قتل و خودکشی در مشاجرات والدین شنیده میشود و این چرخه همواره ادامه دارد؛ به طوری که یک نوع عادی سازی حاکم میشود.
خشونت خانوادگی به ویژه علیه زنان، ازدواج اجباری، کودک همسری، چندهمسری، فقدان حریم خصوصی، تعصبات، عدم ارتباط درست بین نسلها، عدم قانون مجازات معقول و به طور کلی نبود پشتوانه قانونی و مواردی از این قبیل، بارها باعث بروز خودکشی در زنان شده و حتی به مردان اجازه داده است که زنان را به قتل برساند.
قوانین حاکم در جامعه از تفکرات، ذهنیت و باور حاکمیت نشأت می گیرد. از این رو در جوامع مردسالار و زن ستیز، قوانین کاملا بر علیه زن بوده و به طبع آن، به عنوان یک فرهنگ در میان مردم رواج پیدا میکند. زنکشی به بهانههای ناموسی، مورد تشویق قرار میگیرد و نمادی از غیرت قاتل محسوب میشود. حتی تشویق به خودکشی زنان به بهانهی دفاع از خود و در زمره مسائل «ناموسی» نیز مورد تایید چنین جوامعی است. این در حالی است که متجاوز به دلیل نبود قوانین مجازات سنگین، به راحتی به جنایت خود ادامه میدهد و در اصل از انجام این نوع جنایت ابایی ندارد.
در گزارش پیش رو، دو مقولهی خودکشی زنان و قتل زنان با عنوان قتل ناموسی تحت بررسی قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که موضوع این گزارش، از منظر روانشناختی و جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است و پیش تر موضوع این گزارش از دیدگاه روانشناختی به شرح رسیده و گزارش حاضر عنوان ذکر شده را از دیدگاه جامعه شناختی به شرح میرساند.
خودکشی و زنکشی از دیدگاه جامعه شناختی
«واکنشها میتواند متفاوت باشد»
ع.ر، جامعه شناس، با بررسی موارد جامعه شناختی در مورد خودکشی زنان و زنکشی در رابطه به پیشرفت فناوری و تداوم خودکشی و زنکشی گفت: ما فکر میکنیم با پیشرفت فناوری یا زمینههای تکنولوژی و علمی، رفتارهای سنتی ولو اینکه علیه جنسیت، معلولیت، تفکرات کلیشهای نسبت به زن و مرد و پدیدههای اجتماعی، خرافات و...باشد، کم میشود؛ اما اینگونه نیست. مثلا در رابطه با داعش، پیشرفت فناوری کمک کرد تا تفکرات خطرناکش را به عمل تبدیل کند و بسیاری اوقات مدرن بودن، مدرنیسم و مدرنیزاسیون به آن تفکر یا روش سنتی کمک میکند که به نوعی بتواند خودش را تحمیل کند. ما نمیتوانیم بگویم در دنیای امروز با توجه به اینکه پیشرفت صورت گرفته چطور همچنان زنان مورد ستم جنسیتی قرار گرفتهاند. در تفکرات، بینشها و جهانبینیها باید تحولات عظیمی پیش بیاید و آن وقت است که میتوان موفق بود. از این رو است که آمریکا و کشورهای مدعی حتی اگر نیتی داشته باشند، با حملات نظامی نتوانستهاند دموکراسی را حاکم کنند و باید آن منطقه و آن مکان خودش ظرفیت آن را داشته باشد.
وی ادامه داد: من معتقدم در کشورهایی مثل ایران هیچ چیزی تغییر نکرده است و فقط لباس فاخری بر تن این مسائل پوشانده و به قول معروف بزک شده اند و این در میان زن و مرد فرقی ندارد و آن تفکرات همچنان وجود دارد. چراکه می بینیم با حرف هایی به ظاهر روشنفکری، برخی از زنان همچنان خودشان را برده جنسیتی می کنند که مسائلی از قبیل مد از این جمله اند. در این میان زنانی که آگاهی فکریشان افزایش پیدا می کند و کاملا متوجه وضعیت می شوند، ممکن است به شرایط مختلف این قضایا را تجربه کنند و واکنششان متفاوت باشد. یعنی ممکن است خودکشی کنند، دچار افسردگی شوند یا به صورت مبارزه واکنش نشان دهند.
این جامعه شناس در همین زمینه و در ارتباط پیشرفت فناوری با زنکشی اظهار داشت: در بحث زنکشی که با عنوان قتل های ناموسی نیز از آن نامبرده می شود همین قضایا حاکم است. تفکراتی از این قبیل حاکم است با احتساب به اینکه روابط پیچیده تر شده و افراد بیشتر منافع شخصی را در نظر می گیرند. منظور از زنکشی کشتن یک زن به دست یک مرد است که بیشتر شامل خواهر، همسر یا دختر است و در بسیاری از جاها اتفاق افتاده است و محدود به شهر یا کشور خاصی نیست. این بازتابی از همان قضیه است؛ یعنی تفکرات آنچنان تغییری نکرده اند و جهانبینی به همان شکل است فقط تکنولوژی و ظرفیت، امکانی در اختیار افراد قرار داده است که از آن استفاده کنند.
وی همچنین در رابطه با تغییرات صورت گرفته و به اصطلاح پیشرفت تکنولوژی و ماندگاری تفکرات سنتی، بیان کرد: از طرفی با وجود شبکه های اجتماعی و توسعه روابط اجتماعی به دلیل تحصیلات، تعاملات اجتماعی بیشتر شده است و حتی در سنتی ترین خانواده ها نیز نمی توان از آن جلوگیری کرد. همین امر، برای زنان ظرفیتی ایجاد کرده است و باعث افزایش آگاهی آنان می شود، در اینجا تاکید می کنم که بحث ما خیانت نیست و بحث بر سر آسیبی است که با آن مواجه می شوند، در نتیجه افزایش آگاهی، روابطی ایجاد می کنند و به این نتیجه می رسند که کسی حق ندارد برای آنها تعیین کننده باشد و ذهن و بدن آنها در اختیار خودشان است و خودشان باید برای خودشان تصمیم بگیرند. این باعث طغیان می شود و افرادی که این قضیه را برنمی تابند، به زنان آسیب میرسانند. هرچند نمی توان افکار عمومی را نادید گرفت که بر بسیاری از جریانات تاثیرگزار است اما این افراد چه به لحاظ عرف و چه به لحاظ قانونی تحت فشار قرار نمیگیرند و اقدام به قتل زنان میکنند و در اینجا زنان قربانی میشوند.
او ادامه داد: ما میبینیم در افکار عمومی در مورد تعرض و تجاوز و مسائلی از این قبیل بسیار حرف میزنند و افراد در حد شعار، گفتمان و حساسیت نسبت به این قضیه بحث میکنند اما همچنان قربانی اصلی تعارض نیز زن است و جامعه هنوز به آن حد از آزادی و تفکر نرسیده است که زنان بیایند از خودشان دفاع کنند و مجبورند سکوت کنند یا به جوری مدیریت کنند که گاها مدیریت جریان نیز سبب خودکشی در افراد می شود و به این شیوه مسئله را مدیریت می کنند «در مسائل مربوط به زنان، زنانی که دچار آسیب میشوند به دلیل نبود «آزادی و تفکر» در جامعه نمیتوانند از خود دفاع کنند و بحران را با خودکشی مدیریت میکنند یعنی توسط جامعه تشویق به خودکشی میشوند».
«امر به معروف و نهی از منکر، نوعی بی قانونی در جامعه ترویج میدهد»
وی با شاره به قوانین حاکم در جامعه ایران اظهار داشت: آنچه جای تاسف دارد این است که حتی در قتل های ناموسی، در آموزه های دینی و به اصطلاح در سیستم فقهی، کسی که خود را در مسند قضاوت قرار می دهد یعنی مجازات کننده، باید مبرا باشد اما اساسا اینطور نیست. در نظر بگیرید فردی که به ظاهر با تفکرات روشنفکری در مورد زن اظهار نظر می کند، با مسئله ای مشابه برای خواهر، همسر یا دخترش به گونهای دیکر برخورد میکند. در واقع، این که در جامعه ما بسیاری از چیزها زیر سوال میرود، بحث این است که امر به معروف و نهی از منکر، نوعی بی قانونی در جامعه ترویج می دهد و سبب هرج و مرج شده است و باعث میشود بسیاری از افراد از جمله مردان خود را در جایگاه قاضی و مجازات کننده قرار دهند و هرکاری را انجام دهند.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه «علی رغم قوانین ناعادلانه در ایران بهتر است چنانچه به هر بهانه ای مرد از زن شاکی می شود، تحقیق در مورد علت شکایت و مجازات زن به حاکمیت مربوط شود تا عادی سازی در مورد قتل زن صورت نگیرد»، افزود: وقتی زنان مورد تبعیض جنسیتی قرار میگیرند و میآیند قوانینی ایجاد می کنند که مسئله ای مثل حجاب به آن صورت اجباری شود که هرکس بتواند در مترو یا هر جا تذکر دهد، خب طبیعی است که یک فرد ناآگاه تر به خود اجازه میدهد این قتل را انجام دهد و قتل های ناموسی اتفاق بیافتد. هرچند این اتفاق محصول امروز و دیروز نیست، منتهی ما هیچ گاه کاری نکردهایم؛ حتی از دوران انقلاب اسلامی تا کنون، از زن دفاعی نکرده ایم که اگر قرار است مجازاتی هم صورت بگیرد، حاکمیت انجام دهد و این مسئله در میان مردم ترویج پیدا نکند. یعنی خشونت علیه زن در جامعه ترویج پیدا نکند چراکه این مسئله به نوعی عادی سازی می شود و از آن الگوبرداری می شود.
وی در نهایت با تاکید بر اینکه قانونگذاران به جای رفع تعارضات و جلوگیری از جنایت علیه زن اقدامی انجام نمی دهند و از این قضیه سوء استفاده می کنند، گفت: به هر حال نمی توان نقش عرف و قوانین مبتنی بر آن را در این اقدامات نادیده گرفت اما اینکه بگوییم این جنایت حاصل این مورد است درست نیست. چراکه ریشه در سنت دارد منتهی سیاست گذارهای فرهنگی یا اجتماعی و کسانی که وظیفه قانون گذاری بر عهده دارند، هیچ گاه بحث کارشناسانه برای حمایت و رفع تبعیض علیه زنان ارائه نداده اند. آنها هم از این قضیه سو استفاده میکنند به این صورت که میگویند ما هم میگوییم قتل های ناموسی درست نیست، شما بیاید پوشش خود را رعایت کنید، در سن پایین ازدواج کنید و درس و افزایش آگاهی را در اولویت بعدی قرار دهید و آن وقت ببینید دچار مشکل می شوید. مثل این است که بگویند تو در مقابل یک حیوان وحشی باید پناه بگیری در حالی که این تصور در انسان جایز نیست. انسان در تعامل است و مهم این است که این انسانها باید چگونه با هم زندگی کنند که به هم آسیب نرسانند و باید این شکل از قضیه مهم شود.