فرهنگ تجاوز: ریشه‌های تاریخی و بازتاب‌های اجتماعی – ۲

«تا زمانی که فرهنگ تجاوزِ تحمیل‌شده بر جامعه‌ی مادرسالار از میان نرود، حقیقت اجتماعی در تمامی ابعاد فلسفه، علم، اخلاق، زیبایی‌شناسی و دین آشکار نخواهد شد.»

زیلان کوچگری

برای درک این واقعیت که مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، نظامی که بر پایه‌ی کار زن بنا شده، چگونه بیش از هر دوران دیگری زن را به فرهنگ تجاوز محکوم ساخته، کافی است جهان فکری و ایدئولوژیک-فلسفی این عصر را بکاویم. فرهنگ تجاوز، که پیش‌تر با نظام فکری دین‌گرایی پیش برده می‌شد، در مبتذل‌ترین دوران مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، با ملی‌گرایی و جنسیت‌زدگی تداوم یافت. علم‌گرایی پوزیتیویستی، که با منطقی ساده‌انگارانه چون «قوی، ضعیف را پایمال می‌کند» و آن را همچون قانون طبیعت عرضه می‌داشت، در پی یافتن راه‌ها و روش‌هایی برای به حاشیه راندن و محصور ساختن جنسیتی بود که کارش سنگ بنای این نظام بود. رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان، زن را در مدرنیته‌ی کاپیتالیستی «ملکه‌ی متاع‌ها» می‌نامد و در ارزیابی خود چنین می‌گوید: «در نظام کاپیتالیستی، زن بیش از هر کس دیگری بیکار و ناتوان و در خانه محصور و به زندگی در میان چهاردیواری محکوم گشته است. وضعیت خلق کورد نیز به وضعیت زنان می‌ماند و شرایطی مشابه دارند. از این روست که من بر این موضوع بسیار درنگ می‌کنم و از آنجا که اخیراً بر این مسئله متمرکز شده‌ام، این را بیان می‌کنم. از خود می‌پرسم چرا من نمی‌توانم با یک زن (در چنین مناسباتی) همراه شوم. من از هشت‌سالگی زنان را می‌شناسم. در همان سنین، برداشت رایج از ناموس به من تحمیل شد. من نمی‌توانم بیست‌وچهار ساعت با زنی اسیر و ناآزاد سر کنم. زن به بردگی کشیده شده و فرهنگ پنج‌هزارساله‌ی تجاوز حاکم است. بدون دیدن این فرهنگ تجاوز، درک خویشتن ممکن نیست. من نه از فاحشه‌خانه‌های رسمی و نه از تجاوز در خانه‌های به‌اصطلاح خصوصی و عادی، بلکه از خودِ فرهنگ تجاوز سخن می‌گویم.»

 

تجاوز، کنش تغییرناپذیر مردانگی سلطه‌گر

فرهنگ تجاوز، با اتکا به ساختار قدرت تک‌گانه، زمینه‌ی وجودی خود را فراهم آورده است. مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، این شکل نوین پدرسالاری که برای حفظ ساختار خود، دولت-ملت را ابداع کرد، نه تنها در سطح فردی به یکسان‌سازی متوصل شد، بلکه برای تمامی کلیت‌های اجتماعی نیز جهان‌بینی و احساسی یکسان‌شده پدید آورد. در مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، که با گسترش سیطره‌ی خود به کل جامعه، هم‌زمان در پی خلق جامعه‌ای تک‌ساحتی و جامعه‌ی دولت-ملت بود، فرهنگ تجاوز جایگزین خدایانی شد که نقاب از چهره‌شان فرو افتاده بود. فرهنگ تجاوزی شیوع می‌یابد که در آن، مرد در هر خانه خود را مجری سیستم می‌انگارد و بدان تکیه می‌کند. این سیستم، با برانگیختن جنسیت مردانه و سرکوب جنسیت زنانه، به ابداع ابزارهایی برای عادی‌سازی فرهنگ تجاوز در اعماق اذهان جامعه دست می‌زند. به‌ویژه رسانه‌ها، فرهنگ عامه، هنر و ورزش به طور گسترده برای این مقصود به کار گرفته شده و با تهی‌سازی محتوایی یا تزریق آگاهانه‌ی این فرهنگ در آن‌ها، تجاوز به کنش تغییرناپذیر مردانگی سلطه‌گر بدل شده است.

شاید این تعریف برای بسیاری از ما سنگین یا نامأنوس باشد؛ به همین دلیل، با آوردن چند نمونه از عرصه‌هایی که در آن‌ها فرهنگ تجاوزِ سیستم کارگر را سرکوب می‌کند، سعی می‌کنیم موضوع را روشن‌تر کنیم. جنسیت‌زدگی، این بزرگ‌ترین سلاح نظام‌های تمدنی در طول تاریخ علیه جوامع، در عصر مدرنیته‌ی کاپیتالیستی، استعمار چندوجهی زن را تشدید کرده و او را در جایگاه تولیدکننده‌ی نسل، کارگر خانگی رایگان، ابژه‌ی میل جنسی و ابزار تبلیغاتی، به باارزش‌ترین کالا مبدل ساخته است؛ و به‌مثابه‌ی کارخانه‌ای نگریسته شده که قدرت مرد را از طریق ابزار تجاوز دائمی او محقق می‌سازد. هر یک از این سه یعنی جنسیت‌زدگی، ملی‌گرایی و دین‌گرایی، که شالوده‌های ایدئولوژیک سلطه‌ی نظام مردسالار به شمار می‌روند، کارکردی مجزا در نهادینه‌سازی این فرهنگ ایفا می‌کنند.

 

«نه» فقط به معنای «نه» است!
فرهنگ تجاوز، مروج پرخاشگری جنسی مردانه است و خشونت علیه زن را حمایت و تأیید می‌کند. این فرهنگ، خشونت جسمی و عاطفی علیه زن را هنجار (عادی) تلقی کرده، خشونت را جذاب می‌نمایاند و جنسیت را با خشونت یکی می‌انگارد. در چنین فضایی، این باور حاکم است که در پسِ «نه» گفتن زن، «بله‌ای پنهان» نهفته است. در رسانه‌های نوشتاری و دیداری، تجاوز مکرراً به تصویر کشیده می‌شود و سرانجام با «رضایت» نمایشی زن، پرونده به «خیر و خوشی» مختومه می‌گردد. فرهنگ تجاوز به زن دیکته می‌کند که چگونه بپوشد، چگونه سخن بگوید، چگونه بخندد و یا نخندد. اگر باردار باشد، به او توصیه می‌کند که از خانه خارج نشود و در بهترین حالت، زمزمه‌ی خشونت کلامی علیه مرد را به او پیشنهاد می‌دهد. این فرهنگ حتی برای زن تعیین تکلیف می‌کند که با چه کسانی می‌تواند دوستی کند و برای تعداد فرزندانی که باید به دنیا آورد، اولتیماتوم صادر می‌کند. فرهنگ تجاوز، این گفته را که «اگر تجاوز گریزناپذیر است، از آن لذت ببر» همچون ضرب‌المثلی به نسل‌های آتی منتقل می‌کند.

فرهنگ تجاوز، قربانی را گناهکار می‌انگارد. مردی که به اتهام تعرض به کودکی محاکمه می‌شود، با ادعای واهیِ «رضایت» کودک، تبرئه می‌گردد. این فرهنگ با دستاویز قرار دادن جملاتی نظیر «کودک خردسال رضایت داشت...» به ترویج ازدواج کودکان دست می‌زند و تعرض به کودکان در یک «آموزشگاه شبانه‌روزی قرآن» را با توجیه سخیفِ «یک بار که اتفاقی نمی‌افتد...» عادی‌سازی می‌کند. فرهنگ تجاوز از «خانواده، این کوچک‌ترین نهاد دولت و در عین حال بغرنج‌ترین زندان زن» ریشه می‌گیرد و زنانی را که در معرض آزار از سوی محارم قرار گرفته‌اند، به سکوتی ابدی محکوم می‌سازد. این فرهنگ، با طبقه‌بندی زنان به دو گروه «باحیا» و «بی‌حیا»، این باور مسموم را القا می‌کند که زنانی که به هنجارهای مردسالارانه گردن نمی‌نهند، «سزاوار» تجاوزند. فهرست عاملان این فجایع بی‌پایان است: پدر، برادر، عمو، دایی، معلم، امام جماعت، پزشک، پلیس، سرباز و دیگران. مکان وقوع نیز تفاوتی ایجاد نمی‌کند: مدرسه، خانه، حوزه علمیه، خوابگاه، پاسگاه و سایر اماکن.

 

زن، تصویر شیءواره

نحوه‌ی پرداختن یک جامعه به مسئله‌ی تجاوز و خشونت جنسی، نشانه‌های روشنی از روابط قدرت-هژمونی و مناسبات جنسیتی در آن جامعه به دست می‌دهد. شیوه‌ی برخورد و گفتمان پیرامون فرهنگ تجاوز، نقش بسزایی در تداوم این فرهنگ دارد. زن، قربانی، فرودست، خاموش و منزوی است. در هیاهوی تجاوز، هیچ‌کس جویای سرنوشت، احساسات و تجربیات زنِ قربانی تجاوز نیست و کسی نمی‌خواهد بداند. زن، به‌مثابه‌ی تصویری شیءواره، از سطح یک خبر جنجالی فراتر نمی‌رود. با وجود آنکه فرهنگ تجاوز، خشونت جنسی را درونی ساخته، اما از جنسیت‌زدگی حاکم بر جامعه سخنی به میان نمی‌آید. از این رو، آنان که خود را محق می‌دانند به جای سرکوب‌شدگان سخن بگویند، صدای همگان را بازتاب می‌دهند، مگر صدای آنانی که صدایشان به گوش نمی‌رسد. حتی اگر سخن از بازپروری متجاوز به میان آید، از سازوکارهایی که باید برای التیام ترومای زن قربانی تجاوز فراهم شود، ذکری نمی‌شود.

 

چهره‌ی استعمارگرانه‌ی فرهنگ تجاوز

فرهنگ تجاوز، اصلی‌ترین شیوه‌ی عملکردی دولتِ مردانه است؛ زیرا در این عرصه، ملی‌گرایی و جنسیت‌زدگی، به‌ویژه در کوران جنگ‌ها، همچون دو پدیده‌ی مهم رخ می‌نمایند که یکدیگر را تغذیه کرده و برهم تأثیر می‌گذارند. بر خصلت مردانه‌ی استعمارگر/اشغالگر و خصلت زنانه‌ی استعمارزده/اشغال‌شده تأکید می‌شود. فرهنگ تجاوز، به‌مثابه‌ی یک فرهنگ جنگی میلیتاریستی، ابزاری برای کشتار و سلاحی ویرانگر است و در بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها به‌مثابه‌ی شکلی از خشونت به کار گرفته می‌شود. خاک، مال و ناموس دشمن مورد تجاوز گروهی قرار می‌گیرد. فرهنگ تجاوز، با زنانه کردن «دیگری» و مشروعیت بخشیدن به هرگونه تعرض جنسی علیه او، هم در جریان جنگ‌ها و هم در دوران «به‌نسبت» آرام، حوزه‌ی اقتدار خود را به نفع سلطه‌گر گسترش می‌دهد.

 

آنچه کارزار «من هم» به یاد می‌آورد

در سراسر جهان، فرهنگ تجاوز زن را از پوشش و حرکات تا شیوه‌ی گفتار، یک ابژه‌ی جنسی می‌انگارد و عمل متجاوز را به انواع گوناگون توجیه و مشروع جلوه می‌دهد. تعاریفی که پیشتر، بدون ذکر جزئیات و نمونه‌ها، از فرهنگ تجاوز ارائه دادیم، هر یک مصداقی در حافظه‌ی جمعی ما یافته‌اند یا همه‌ی ما در زندگی خود، به شکلی از خفیف تا شدید، این پدیده را تجربه کرده‌ایم؛ زیرا این یکی از پدیده‌های بنیادینی است که هر روز با آن رودررو هستیم و نظام پدرسالار از آن برای نهادینه‌سازی قدرت و خشونت بهره می‌جوید.

در برابر فرهنگ تجاوز، پویش‌های جدی و مبارزات زنان در سراسر جهان شکل گرفته و همچنان ادامه دارد. این پویش‌ها، که می‌توان آن‌ها را مبارزه‌ی زندگی در برابر مرگ نامید، هرچند ارزشمندند، اما نیازمند تلاش‌هایی ریشه‌ای‌تر و رادیکال‌تر هستند. کارزار «من هم» (MeToo) که در سال ۲۰۱۷ از هالیوود آغاز شد و به‌سرعت در سراسر جهان گسترش یافت، تصویری هولناک از تهدید دائمی تجاوز که زنان در محیط کار، خیابان و مراکز آموزشی با آن مواجه‌اند، به نمایش گذاشت.

 

اقدامات همبستگی با ژیزل

در رویدادی متاخرتر، در سال ۲۰۲۳ در فرانسه، ماجرای ژیزل پلیکو، که به مدت ده سال توسط همسرش با داروهای مخدر مسموم و در معرض تجاوز مردانی قرار گرفته بود که شوهرش به خانه دعوت می‌کرد، موجی از خشم و اعتراض را در میان زنان برانگیخت. در شهرهای بسیاری چون مارسی، پاریس، نیس، رن و نانت، صدها تن که اکثریتشان زن بودند، در حمایت از ژیزل پلیکو به خیابان‌ها آمدند. ژیزل به نماد مبارزه با خشونت جنسی در کشوری بدل شد که در آن زنی به مدت ده سال توسط همسرش مسموم و به دست بیش از هشتاد مرد مورد تجاوز قرار گرفته بود. آنا تومازوف، یکی از سازمان‌دهندگان این اعتراضات، اظهار داشت: «حضور ما در اینجا بسیار حیاتی است، زیرا باید درباره‌ی فرهنگ تجاوز سخن بگوییم. پس از هفت سال از آغاز جنبش "من هم"، دریافته‌ایم که نوع خاصی از قربانی وجود ندارد. همچنین، به این درک جمعی رسیده‌ایم که نوع خاصی از متجاوز نیز وجود ندارد.»

 

مبارزه‌ی رادیکال، راهگشاست

چنان‌که در این دو نمونه مشاهده شد، تجاوز پدیده‌ای است که به همه‌ی مردان تحمیل شده و در میان تمامی اقشار مردان، از هنرمند و اقتصاددان گرفته تا سیاستمدار، به شکلی گسترده رواج دارد. شناسایی و افشای این واقعیت اهمیت دارد، اما اگر تلاش‌ها تنها به افشاگری محدود شود، ممکن است به این نتیجه‌ی نادرست منجر گردد که «این امری رایج و طبیعی است. »کارزارهایی از این دست که در سطح جهانی شکل می‌گیرند، باید لزوماً ابعاد سیستمی آزار و تجاوز را مبنا قرار داده و تغییرات ریشه‌ای و سیستمی را هدف بگیرند. اصلاحات سطحی، نه تنها چنین ساختار نظام‌مندی را برنمی‌چیند، بلکه به‌مثابه‌ی نوشدارویی برای سیستمی در حال احتضار عمل می‌کند و سیستم با بهره‌گیری از این وضعیت، فرصت بیشتری برای سازماندهی خود می‌یابد. بنابراین، تا زمانی که در تمامی عرصه‌ها، نظامی زن‌محور برپا نشود و فضای زندگی آزاد ایجاد نگردد، نمی‌توان بر فرهنگ تجاوز فائق آمد. قیام نخستین و واپسین مستعمره، از منظر پایان دادن به تمامی اشکال بردگی و آشکار ساختن مناسبات آزاد نیز حائز اهمیت است. این امر، هم در چشم‌انداز ایدئولوژیک و هم در سازماندهی و عمل، نیازمند رویکردی رادیکال است.

 

کارزار «ناموس ما، آزادی ماست»

نمونه‌های برجسته‌ی این کنشگری و سازماندهی رادیکال را در کوردستان شاهدیم. مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی زنان کوردستان، در اعتراض به نظام ارزش‌های اجتماعی که فرهنگ تجاوز در تمامی زوایای آن رسوخ کرده است، در سال ۲۰۰۸ کارزاری را با شعار «ما ناموس هیچ‌کس نیستیم، ناموس ما آزادی ماست»، آغاز کرد. در سرزمینی که هر روز به نام ناموس، زنان به قتل می‌رسند، به چالش کشیدن این فرهنگ با فریاد «ما ناموس هیچ‌کس نیستیم، ناموس ما آزادی ماست»، به‌مثابه‌ی قیامی علیه فرهنگ پنج‌هزارساله‌ی پدرسالاری بود. هرچند سنت مبارزاتی ریشه‌داری وجود داشت، اما به پرسش کشیدن مفهوم ناموس، که در تاروپود فرهنگ اجتماعی تنیده شده و زمینه‌ساز رویکرد مالکیت‌محور مردان است، به اندازه‌ی دست بردن در کندوی زنبور خطرناک بود. اما تا چرکابه تخلیه نشود، دمل بهبود نمی‌یابد. این کارزار، هرچند بحث‌های بسیاری را در داخل و خارج برانگیخت، اما از جهت واداشتن اذهان به تأمل درباره‌ی موضوع و به چالش کشیدن برخی پدیده‌های تابوشده، سرآغازی مهم بود؛ چرا که فرهنگ تجاوز، عمدتاً خود را از طریق مفهوم ناموس بازتولید کرده و تداوم می‌بخشد.

 

کارزار «بر فرهنگ تجاوز فائق آییم»

مطالعات و مباحثات نشان داد که تا زمانی که فرهنگ تجاوز ریشه‌کن نشود، راهِ آزادی اجتماعی و رهایی زنان گشوده نخواهد شد. از این رو، در ۸ مارس ۲۰۱۰، کارزاری نوین با شعار «مبارزه‌ی آزادی را اعتلا بخشیم، بر فرهنگ تجاوز فائق آییم» راه‌اندازی گردید. برگزارکنندگان، هدف این کارزار را چنین تشریح می‌کنند: «سیاست‌های پنج‌هزارساله، با پنهان‌سازی تجاوز در لوای سنت، اخلاق و دین، در وهله‌ی نخست زن را به مالکیت درآورده، ارزش‌های دموکراتیک و آزادی‌خواهانه‌ی اجتماعی را به یغما برده و از این طریق، هرگونه اعمال حقی را بر زن مجاز شمرده‌اند. افشا، رسواسازی و مقابله با این دروغ بزرگ، این فریبکاری و این فرهنگ تجاوز که در لوای سنت و نظم اجتماعی پدید آمده، نه تنها برآمده از آگاهی زنان نسبت به آزادی خویش است، بلکه ضرورتی برای صیانت جامعه از خود نیز محسوب می‌شود.» هرچند این کارزارها، گام‌هایی نمادین برای جلب توجه به این معضل بوده‌اند، اما برآیند این تلاش‌ها گویای آن است که فرهنگ تجاوز، پدیده‌ای چندوجهی و عمیق بوده و مبارزه با آن باید در تمامی ابعاد و به شکلی پیوسته ادامه یابد.

 

شرط نخست پیشاهنگی، رویکردی برنامه‌محور به مناسبات زن و مرد است

از دیگر دستاوردهای این مبارزات، پی بردن به این مهم بود که غلبه بر فرهنگ تجاوز، پیش‌شرط تحقق سوسیالیسم نیز هست. در واقع، رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان، که از سال ۲۰۰۷ فرهنگ تجاوز را در دستور کار جنبش زنان کوردستان قرار داد، در نامه‌ای به حزب آزادی زنان کوردستان (PAJK) خاطرنشان می‌سازد: «فرآیند کمونالیستی دموکراتیک، شکل به‌روزشده‌ی اجتماعیت مادر-محور است و حقیقت اجتماعی تنها از این طریق دست‌یافتنی است. تا زمانی که فرهنگ تجاوزِ تحمیل‌شده بر جامعه‌ی مادرسالار از میان برداشته نشود، حقیقت اجتماعی در تمامی ابعاد فلسفه، علم، اخلاق، زیبایی‌شناسی و دین آشکار نخواهد گشت. نتیجه‌ی نهایی من در باب سوسیالیسم این است که شرط نخست پیشاهنگی، رویکردی برنامه‌محور در مناسبات زن و مرد است. به تعویق افکندن این امر و فروکاستن آن به نیازها و غرایز بیولوژیک و روان‌شناختی، به‌منزله‌ی تهی‌ساختنِ آن از معنا، هم برای نوع بشر به‌طور کلی و هم برای آزادی انسان به‌طور اخص است. چنانچه این حلقه به‌درستی فهم و اجرایی گردد، گام در مسیر صحیحِ مقابله با تخریب زیست‌محیطی، نابرابری اجتماعی و تحقق آزادی فردی نهاده خواهد شد.»

در دورانی که هژمونی پدرسالار می‌کوشد با برافروختن آتش جنگ جهانی سوم، خود را از منظر نظامی و سیاسی تقویت کند، هر روز شاهد تلاش آن برای سرکوب و نابودی تمامی نیروهایی هستیم که آن‌ها را تهدیدی برای خود می‌پندارد و در صدد تحمیل تسلیم و بردگی بر تمامی اقشار آلترناتیو، از جمله زنان است. برای تمامی بشریت حیاتی است که زنان با رویکردی خردمندانه، معنادار و پخته، ضمن توسعه‌ی نظام دموکراتیک خود، موفق به مهار فرهنگ تجاوز شوند. توانمندی زن به‌مثابه‌ی یک نیروی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زیست‌محیطی، و دستیابی او به حق تعیین سرنوشت و توسعه‌ی اراده‌ی خویش، تنها در گرو توانایی دفاع از خود و قابلیت ارائه‌ی راه‌حل برای تمامی معضلات اجتماعی موجود است. در عصر حاضر که مباحثات گسترده‌ای پیرامون دموکراسی اجتماعی و آزادی در جریان است، هیچ قدرت و هیچ حکومتی نباید از زن انتظار تسلیم و ایفای نقش قربانی بی‌کنش را داشته باشد. زن نیز، همچون هر موجود زنده‌ای در طبیعت، از حق دفاع از خود و صیانت از وجود خویش برخوردار است. شکست‌های جنسی اول و دوم، محصول کدهای ذهنی مردسالارانه‌ای بودند که فرهنگ تجاوز را نهادینه کرده و در پی محکوم ساختن زن به بردگی عمیق بودند. اکنون، شکست جنسی سوم، که به نفع زنان در حال شکل‌گیری است، این ظرفیت را در خود دارد که مسیر تاریخ را، که تمدن آن را وارونه ساخته بود، به بستر اصلی خود بازگرداند. هیچ مرد و هیچ سیستمی نمی‌تواند زنی را که خود را با ابزارهای فکری، فرهنگی، اقتصادی و نظامی مجهز ساخته و از خود دفاع می‌کند، مورد استثمار قرار دهد. در نهایت، ارزش‌های زندگی آزاد برای زنان، دگرگونی و رهایی جامعه‌ی جنسیت‌زده، و توسعه‌ی رنسانس اجتماعی معاصر، نیازی اساسی و اجتناب‌ناپذیر برای جامعه و زنان است. با عزیمت از این اصل که «زن آزاد و قدرتمند، جامعه‌ی آزاد و قدرتمند است»، می‌توان به واقعیتِ ساختن جامعه‌ای نوین با حضور زنان آگاه، آزاد و سازمان‌یافته دست یافت. این واقعیت، همانا انقلاب زنان است و هر زنی که از طریق این انقلاب، آگاه، سازمان‌یافته و دارای قدرت عمل شود، بزرگ‌ترین ضربه را بر پیکر فرهنگ تجاوز وارد می‌آورد.

 

راه‌حل: انقلاب زنان آگاه و سازمان‌یافته

در دورانی که هژمونی پدرسالار می‌کوشد با برافروختن آتش جنگ جهانی سوم، خود را از منظر نظامی و سیاسی تقویت کند، این هژمونی هر روز در تلاش است تا تمامی نیروهایی را که تهدیدی برای خود می‌پندارد، سرکوب و نابود سازد و در صدد تحمیل تسلیم و بردگی بر تمامی اقشار آلترناتیو، از جمله زنان است. برای تمامی بشریت حیاتی است که زنان با رویکردی خردمندانه، ژرف‌بینانه و سنجیده، هم‌زمان با توسعه‌ی نظام دموکراتیک خویش، فرهنگ تجاوز را مهار کنند. توانمندی زن به‌مثابه‌ی یک نیروی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و زیست‌محیطی، و دستیابی او به حق تعیین سرنوشت و توسعه‌ی اراده‌ی خویش، تنها در گرو توانایی دفاع از خود و توانایی ارائه‌ی راه‌حل برای تمامی معضلات اجتماعی است. در عصر حاضر که مباحثات گسترده‌ای پیرامون دموکراسی اجتماعی و آزادی در جریان است، هیچ قدرت و هیچ حکومتی نباید از زن انتظار تسلیم و ایفای نقش قربانیِ منفعل را داشته باشد. زن نیز، همچون هر موجود زنده‌ای در طبیعت، از حق دفاع از خود و صیانت از وجود خویش برخوردار است. دو گسست جنسی نخست، محصول آن کدهای ذهنی مردسالارانه‌ای بودند که فرهنگ تجاوز را نهادینه ساخته و زن را به بردگی عمیق کشانده بودند. اکنون، گسست جنسی سوم، که در راستای منافع زنان در حال تکوین است، این ظرفیت را در خود نهفته دارد که مسیر تاریخ را، که تمدن آن را به انحراف کشانده بود، به مجرای اصیل خویش بازگرداند. هیچ مرد و هیچ سیستمی نمی‌تواند زنی را که خود را با ابزارهای فکری، فرهنگی، اقتصادی و نظامی مجهز ساخته و از خود دفاع می‌کند، مورد استثمار قرار دهد. در نهایت، ارزش‌های زندگی آزاد برای زنان، دگرگونی و رهایی جامعه‌ی جنسیت‌زده، و توسعه‌ی رنسانس اجتماعی معاصر، برای جامعه و زنان، یک ضرورت بنیادین و اجتناب‌ناپذیر است. با عزیمت از این اصل که «زن آزاد و قدرتمند، جامعه‌ی آزاد و قدرتمند است»، می‌توان به واقعیتِ ساختن جامعه‌ای نوین با حضور زنان آگاه، آزاد و سازمان‌یافته دست یافت. این واقعیت، همانا انقلاب زنان است و هر زنی که از طریق این انقلاب، آگاه، سازمان‌یافته و به قدرت عمل دست یابد، بزرگ‌ترین ضربه را بر پیکر فرهنگ تجاوز وارد می‌آورد.

 

پایان

 

منابع

- عبدالله اوجالان، مدرنیته‌ی کاپیتالیستی و زن. دهه‌ی ۲۰۰۰

- ژیزل پلیکو، موارد تجاوز در فرانسه و مبارزه‌ی زنان با خشونت جنسی

- میشل فوکو،  نظم و مجازات: قدرت و جنسیت در جوامع مدرن

- آندریا اسمیت، جنبش زنان کورد و مبارزه‌ی اجتماعی

- یشیل زینب،  مدرنیته‌ی دموکراتیک