مراسم هلاوه ملاوه در روستاها و شهرهای اطراف سردشت

در مراسم هلاوه ملاوه هرکدام از بچه‌ها با خود یک کیسه برنج یا نایلون همراه دارند تا شکلات‌ها را در آن بگذارند و سن بچه‌ها از سه سال تا سیزده سال است و هنگام زدن درها برای مردم شعر می‌خوانند.

 

لارا گوهری

سردشت - با نزدیک شدن به سال جدید کم‌کم مردم برای آغاز سال تازه آماده می‌شوند و با مراسم‌های مختلف و عید دیدنی به پیشواز بهار می‌روند.کوردستان تاریخی کهن دارد و فرهنگ، زبان و تمدن‌های مختلفی را در خود جای ‌داده است. شهر ربط یک شهر باستانی است و هنوز از شهر آفتاب تاریخی آن بهره‌برداری نکردند چون تاریخ هزار ساله کوردستان زیر این خاک نهفته است در این قسمت تمدنی کهن است و سینه‌به‌سینه این مراسم‌ها به فرزندان منتقل ‌شده‌اند و همین باعث شده است هیچ‌ وقت فرهنگ و زبان و هنر کوردی از بین نرود.

یکی از مراسم‌ها عید دیدنی و رفتن بچه‌ها برای گرفتن عیدی از مردم است و شروع سال تازه را با کوبیدن درها به مردم مژدگانی می‌دهند. زنان و مردان تخم‌مرغ، شکلات و پول به آن‌ها می‌دهند و هرکدام برای خود سیبل می‌کشند و یا گونی می‌پوشند و بعضی از پسران لباس زنانه می‌پوشند. معمولاً با یک سطل خالی ماست کوچک طبل درست می‌کنند و برای مردم آواز می‌خوانند. این مراسم از یک روستا به روستای دیگر متفاوت است و در هر منطقه به شیوه‌ی خود آن منطقه مراسم هلاوه ملاوه یا نوروزانه بچه‌ها برگزار می‌شود. هرکدام از بچه‌ها با خود یک کیسه برنج یا نایلون همراه دارند تا شکلات‌ها را در آن بگذارند و سن بچه‌ها از سه سال تا سیزده سال است و هنگام زدن درها برای مردم شعر می‌خوانند.

سحر احمدی در مورد نوروزانه بچه‌ها می‌گوید: «بچه‌های که شب برای عیدی گرفتن به خانه‌ها می‌روند به آن‌ها کوسه می‌گویند. بعضی از پسران و دختران در طول روز می‌روند و مدت یک هفته هرروز می‌گردند. امروز ساعت سه که زنگ خانه‌ام به صدا درآمد و وقتی در را باز کردم برای من شعر خواندند و من به آن‌ها شکلات عیدی دادم».

بهاره در ربط زندگی می‌کند در مورد آمدن کوسه به خانه‌اش می‌گوید: «در خود سردشت هیچ ‌وقت مراسم کوسه و نورزانه بچه‌ها را ندیدم ولی دوساله در ربط زندگی می‌کنم و این مراسم را می‌بینم و واقعاً برایم جذاب است و چون بچه‌های زیادی به خانه‌ام می‌آیند خیلی دوستشان دارم و به آن‌ها عیدی می‌دهم. یک‌ شب وقتی پنجره را باز کردم یک پسربچه در کوچه آواز کوردی می‌خواند و از او درخواست کردم جلوی در خانه ما هم بیاید، سنش خیلی کم بود و آوازهای فولکلور کوردی می‌خواند چشمانم از این همه استعداد پر از اشک شوق شدند که فرزندان کوردستان چقدر با استعداد هستند و چقدر به آینده امیدوار شدم».