نفسهای آخر یک دریاچه
دریاچه اورمیه در آستانه مرگ ایستاده است؛ مرگی که نه طبیعی، بلکه محصول سیاستهای غلط و بیتدبیری دولتمردان است. خشکی دریاچهی نه تنها پایان یک پهنه آبی بلکه آغاز بحران در تمام ابعاد است.

ویان مهرپرور
اورمیه - دریاچه اورمیه در ذهن بسیاری از مردم یادآور روزهای شیرین گذشتهشان است؛ روزگاری که کودکانشان و نسل آینده نتوانست آن را ببیند. خدیجه، زنی ۵۵ ساله با دیدن دریاچه بغض میکند و میگوید: «زمانی در این دریاچه آبتنی میکردیم و در مردادماه، گردشگران زیادی از سراسر ایران به اینجا میآمدند تا اوقات خوشی را در این آبهای شور سپری کنند. روزگاری، موجهای این دریاچه در کنار صدای خروش آب جاذبهای دیدنی بود، اما حالا صحرایی از نمک است.»
مرگ دریاچه تا پایان تابستان
دریاچه اورمیه یکی از مهمترین پهنههای آبی ایران است که در بین دو استان تبریز و اورمیه قرار گرفته است. به گفته کارشناسان محیط زیست، به نقطه عطف بحرانی رسیده و تا پایان تابستان کاملاً خشک خواهد شد. نشانههای این بحران نیز از سال ۱۳۷۴ آغاز شد و از حدود سال ۱۳۹۰، دریاچه به یک پدیده فصلی تبدیل شد. پخشان شریفی، کارشناس محیط زیست، در این زمینه میگوید: «بر اساس دادهها، هماکنون در نیمی از مساحت دریاچه و بخش شمالی، آب بسیار کمی در مساحت ۱۰۰ کیلومتر مربع باقی مانده است؛ شاید فقط لایهای بهضخامت ۴ یا ۵ سانتیمتر که در واقع میتوان گفت دیگر آبی وجود ندارد و دیگر نمیتوان آن بخش را نجات داد. سایر بخشها هم تا پایان تابستان با ادامهی این روند خشک خواهد شد.»
در مسیر فجایع اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و امنیتی و...
خشکی دریاچه اورمیه نهتنها یک بحران زیستمحیطی، بلکه به تهدیدی جدی برای سکونت انسانی در روژهلات کوردستان و شمالغرب ایران بدل شده است که فجایع اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و امنیتی و... را بهویژه برای زنان به دنبال خواهد داشت. در صورت ادامه روند کنونی، طوفانهای نمک، آلودگی هوا، احتمال بیماریهایی چون بیماریهای پوستی، تنفسی و انواع سرطان، نابودی منابع آبی و شور شدن زمینهای کشاورزی، شرایط زیست در بسیاری از شهرها و روستاهای اطراف را غیرممکن خواهد کرد. مناطقی که در مجاورت مستقیم با بستر خشکشده دریاچه قرار دارند یا در مسیر بادهای غالب نمکی هستند، نخستین مناطقی خواهند بود که با خطر تخلیه و مهاجرت اجباری روبهرو میشوند؛ وضعیتی که بهویژه در تجربه بینالمللی خشکی «دریاچه آرال» در آسیای میانه نیز شاهد آن بودهایم.
پیشبینی میشود روستا و شهرهایی همچون شرفخانه، گلمکان، تکابتپه، سلطانیحیی و گوگتپه بهدلیل نزدیکی مستقیم به بستر دریاچه و نبود منابع پایدار آب، در اولویت آسیبپذیری قرار بگیرند. در همین حال، شهرهای بزرگتری مانند اورمیه، تبریز، میاندوآب، نقده، سلماس، شبستر، بناب، ملکان، عجبشیر و مراغه نیز در معرض تهدیدهای جدی قرار دارند؛ تهدیدهایی که میتواند به فروپاشی اقتصاد محلی، شیوع بیماریهای تنفسی و افزایش فقر و مهاجرت منجر شود. هم اکنون نیز بخشی از این بحران دیده میشود و بحران آب شرب و کشاورزی در کنار طوفانهای نمک در شهری چون اورمیه گواهی بر این ادعا است.
دولتمردان عامل اصلی خشکی دریاچه
نقش عامل انسانی، بهویژه عملکرد مسئولان، در خشک شدن دریاچه اورمیه حدود ۸۵ درصد برآورد میشود و تنها ۱۵ درصد باقیمانده به عوامل اقلیمی و طبیعی مرتبط است. اگرچه حکومت همواره تلاش کرده است که تغییرات اقلیمی و تبخیر آب را دلیل اصلی خشک شدن این اکوسیستم حیاتی معرفی کند، اما نتایج یک پژوهش انجامشده توسط چند محقق در آمریکا نشان میدهد که خشکسالی تنها حدود ۵ درصد در کاهش بارش حوزه آبریز دریاچه نقش داشته است. در مقابل، عوامل انسانی از جمله پروژههای توسعهای آبی و ساخت بزرگراه روی دریاچه و پل میانگذر کلانتری، نقش اصلی را در ایجاد بحران ایفا کردهاند.
کشاورزی و تغییر الگوی کشت، محصول و افزایش سطح زیر کشت از ۱۵۰ هزار به ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار هکتار و مصرف ۴۰ برابری آب در بخش کشاورزی، باعث شد آب ورودی به دریاچه کاهش یابد و کشاورزان با حفر بیرویه چاهها، آب موردنیاز خود را تأمین کنند؛ در حالی که هیچ نظارتی بر این روند وجود نداشت. علاوهبر این، احداث سدها و طرحهای انتقال آب بینتیجه نیز به بحران دامن زد.
هم اکنون نیز امیدهایی برای احیای بخشی از دریاچه وجود دارد با این حال حکومت در فکر استخراج نمک و عناصر موجود در بستر دریاچه برای سود اقتصادی است. تشکیل ستاد بحران و سایر اقدامات به دلیل عدم تداوم، نبود نظرات کارشناسانه و عدم اختصاص بودجه در کنار سایر بحرانهای سیاسی و اقتصادی کارساز نبوده است.