زنان این حق را دارند که آزادانه و در آسایش زندگی کنند
زینب سیری یک زن ۲۹ ساله و اهل باکور (شمال) کوردستان که مدت چهار سال است در روستای ژنوار زندگی میکند (ژنوار، روستایی است در دربَسی از توابع کانتون قامیشلو که به طور ۱۰۰ درصدی توسط زنان اداره میشود) از تجربهی زندگی خویش قبل از آمدنش به ژنوار میگوید که در مقابل تبعیضهای جنسیتی عصیان کرده و مسیر آزادی را در پیش گرفته و از سایر زنان خواست که آنها هم قوی باشند و زندگی آزادانه را در پیش بگیرند تا کسی نتواند به آنها ستم و یا خشونت بورزد.
زینب سیری یک زن ۲۹ ساله و اهل باکور (شمال) کوردستان که مدت چهار سال است در روستای ژنوار زندگی میکند (ژنوار، روستایی است در دربَسی از توابع کانتون قامیشلو که به طور ۱۰۰ درصدی توسط زنان اداره میشود) از تجربهی زندگی خویش قبل از آمدنش به ژنوار میگوید که در مقابل تبعیضهای جنسیتی عصیان کرده و مسیر آزادی را در پیش گرفته و از سایر زنان خواست که آنها هم قوی باشند و زندگی آزادانه را در پیش بگیرند تا کسی نتواند به آنها ستم و یا خشونت بورزد.
عبیر محمد
قامیشلو- اعمال خشونت علیه زنان شامل تمام رفتارهایی است که آسیبهای جسمی، روانی و یا جنسی را درپی دارد و یا هر رفتاری که آزادیهای آنان را محدود میکند. خشونت علیه زنان نقض آشکار حقوق بشر است و عواقب آن فقط متوجه زنان نیست بلکه شامل خانواده و تمام جامعه هم میشود. خشونت علیه زنان را نمیشود به فرهنگ، رسوم یا طبقات اجتماعی ربط داد بلکه در همهی جوامع به صورت نسبی موجود است و به صورت چشمگیر در خاورمیانه این معضل به حدی پررنگتر است که گاهی به کشتن و حذف فیزیکی منجر میشود. این مشکل در روژآوای (غرب) کوردستان هم موجود بوده و هست اما زنان اینجا هر چقدر که با اعمال خشونت روبرو شدهاند اما باز هم بیشتر از مردها مقاوم بوده و هرگز در مقابل تحجر و واپسگرایی تسلیم نشدهاند.
زینب سیری ۲۹ ساله و اهل روستای یوکسَککوای در استان حکاری، باکور کوردستان (شمال کوردستان) از جمله زنانی است که به مدت چهار سال در روستای ژنوار زندگی میکند و داستان زندگیش را برای خبرگزاری ما بازگو میکند.
"من بدنبال یک زندگی انسانی و رفاه میگشتم و ژنوار این رویا را برای من تحقق بخشید"
زینب با اشاره به اینکه ژنوار رویاهایش را به واقعیت تبدیل کرده، افزود: "مدت چهارسال است در این روستا طبیعی با پسرم زندگی آزاد و شادی داریم، ما اینجا را دوست داریم، اینجا از طریق کشاورزی درآمد و مایحتاج زندگی خودمان را تامین میکنیم. اقتصاد روستا خودکفا است و ما به خودمان متکی هستیم. اینجا بیمارستان و نانوایی و مغازه داریم و همه توسط زنان اداره میشود و حتی امنتی روستا هم به عهدهی خودمان است."
قبلا از طرف پدر و برادرانم مورد خشونت قرار میگرفتم. وقتی فقط ۱۵ سال داشتم با فشار پدرم مجبور به ازدواج با مردی با فاصله سنی زیاد شدم. من تجربهی سختی داشتم و بارها مورد خشونت قرار گرفتهام. بدنبال یک زندگی آرام و بدون دغدغه بودم. مدت ۱۰ سال در مخمور ماندم و بعد به روژآوا (غرب کوردستان) آمدم تا در روستای ژنوار سکونت گزینم."
"کارهایی را که قبلا توانایی انجام آن را نداشتم، حالا انجام میدهم"
زینب اینجا از تجربههای جدیدش میگوید و کارهایی که قبلا اجازهی انجام آن را نداشته، مثل درس خواندن که اینجا شروع کرده است. او میگوید هرچند کار آسانی نیست همزمان برای پسرم هم مادر بودم هم پدر اما از عهده آن برآمدم. زندگی ما تامین است هرچیزی که بخواهیم اینجا فراهم است. مهمتر از همه اینست اینجا از تبعیض جنسیتی و خشونت خبری نیست. همهی زنانی که اینجا زندگی میکنند زمانی خشونت را تجربه کردهاند.
پدر من اجازه رفتن به مدرسه را به من نداد و این حق فقط برای برادرانم بود، اینجا همه درس میخوانند و به ما به زبان کوردی و عربی تدریس میشود و هردو زبان را یاد میگیریم من از اینکه اینجا هستم احساس رضایت دارم.
"برای مبارزه با خشونت زنان باید قوی باشند"
زینب میگوید اگر زنان جامعهای توانمند و بااراده باشند، هیچ کس نمیتواند به آنها ظلم کند و ادامه داد: "زنان نباید خشونت و بردگی را قبول کنند. زنان وقتی قوی و رشد میکنند، هیچ مردی نمیتواند به او خشونت روا بدارد. و بلعکس وقتی زنی بردگی را بپذیرد حتما برده هم خواهد شد. زنان باید به این باور برسند که بدون حضور یک مرد در زندگیشان هم میتوانند زندگی کنند من به کسی احتیاج ندارم که از من دفاع کند یا زندگیم را تامین کند بلکه من فقط به خودم احتیاج دارم و میخواهم همهی زنان هم اعتماد به نفس داشته باشند.
این را به پسرم هم یاد میدهم که به آزادی و موجودیت همهی زنان احترام بگذارد و در زندگی به خودش و تواناییهای خودش باور داشته باشد، برای اینکه آزادانه زندگی کرده و هیچگاه تحت سلطهی هیچ کسی قرار نگیرم."
"ظلم را قبول نکردم، آزادی را انتخاب کردم"
زینب در ادامه افزود که خشونت را در حق خود قبول نکرده و به سوی آزادی قدم برداشته است و در خاتمه گفت: "من حتی برای یک بار هم ظلم و خشونت را قبول نمیکنم، هر کس به من ظلم میکرد و خواستار تحمیل ظلم و بردگی بر من بودند و من این مورد را رد کردم. به همین دلیل از آنها دور شدم و به طرف آزادی قدم برداشتم. من این روستا را دوست دارم چون هیچ مردی در اینجا نیست. از همهی زنان میخواهم که به حقوق خودشان آگاه باشند و برای رسیدن به آن تلاش کنند. دیگر نمیخواهم کشته شدن هیچ زنی به دست مردی را شاهد باشم چون زنان زیادی به دست مردان کشته شدهاند. ما همیشه میخواهیم که زنان از حقوق وخواستههای خودشان دفاع کنند. چون بیشتر زنان به امور خانهداری مشغولند، به همین خاطر ما خواستار پیشرفت هستیم که زنان به حقوق خود آگاه شوند. من هر گونه خشونت علیه زنان را محکوم میکنم. خشونتهای اعمال شده توسط مردان و ظلمی که دشمن در برابر زن انجام میدهد با هم فرقی ندارند. زنان باید اختیاردار افکار و جسم خود باشند و بردهی کسی نباشند."