روایت زن کرماشانی؛ تن‌فروش زاده نشدم؛ ساخته شدم

او نامش را راضیه گذاشتند اما زندگی‌اش هزار نام داشت؛ نام‌هایی که هیچ‌کس نمی‌خواهد بشنود. پشت هر زن تن‌فروش، قصه‌ای هست که مردسالاری آن را نوشته و سکوت جامعه آن را پنهان کرده است.

نسیم احمدی

 

کرماشان- گوینده این کلمات قد بلندی دارد با پوستی سفید و لبانی که همیشه سرخ است و موهایی که اگر درخششی مانند آفتاب نداشته باشد مشتری‌های همیشگی‌اش رنجیده خاطر می‌شوند. می‌گوید خیلی سال پیش نامم راضیه بود اما از وقتی که شروع به تن‌فروشی کرده‌ام مرا «گوارا» صدا می‌زنند.

 

گوارا؛ زنِ قصه‌ی ما

گوارا از گفتن داستان زندگی‌اش ترسی ندارد چون بر این باور است که باید همه بدانند که فقط تصمیم یک دختر او را تن‌فروش نمی‌کند، بلکه نگاه مردان عابر، کارمند ادارات مختلف، خواستگارهای میانسال که طالب دخترهای جوان هستند، ناپدری‌های متجاوز، مردان فامیل که عاشق لمس کردن‌های ناگهانی هستند، شوهرانی که تن زنانشان را فقط می‌خواهند و هزاران مثال دیگر یک دختر را تن‌فروش می‌کند.

در طول تاریخ زنان بسیاری به اجبار شرایط زندگی و فقر تن‌فروشی کرده‌اند و راضیه در کرمانشاه یکی از هزاران دختری است که در ایران به خاطر فقر تن‌فروشی می‌کند. رسانه از زنان تن‌فروش می‌گوید، قلم‌ها گزارش‌های مختلف از زنان تن‌فروش می‌نویسند، دوربین‌ها حرف‌های بسیاری از تن‌فروش‌ها را ضبط می‌کنند و گاهی از نرخ فروش تنشان سوال می‌کنند. اما راضیه علاقه‌ای به گفتن این حرف‌ها ندارد. او می‌گوید:« جامعه مرا روسپی می‌خواند اما من خودم را دختری می‌دانم که می‌توانست روزی شاعر شود. بله سالها پیش در دانشگاه ادبیات می‌خواندم، کتاب‌های زیادی را مطالعه کرده‌ام، شاعرهای زیادی را می‌شناسم و می‌توانم بگویم زنی تحصیل کرده هستم. اما فقر و تنهایی و همین جامعه مرا از دنیایی که داشتم بیرون کشید. همین جامعه بود که مرا به جای اینکه به شاعر تبدیل کند به یک تن‌فروش تبدیل کرد. اگر در این جامعه دختر زیبای تنهایی باشی که حامی ندارد، همه می‌خواهند صاحبت شوند، همه می‌خواهند تو را به چنگ بیاورند و روحت را تصاحب کنند. پایان من هم اینچنین بود و واقعیت‌های جامعه مرا به زانو در آورد.»

 

زنان تن‌فروش و اجبارهای پنهان

پروین دانشجوی رشته جامعه‌شناسی است و با زنان تن‌فروش زیادی صحبت کرده است، او می‌گوید:«یک چیز در بین تمام زنان تن‌فروش مشترک است و آن هم واژه‌ی اجبار است. اجبار باعث شده که حتی زنان تحصیل کرده و شاغل هم تن‌فروشی کنند. بسیاری از کارفرماهای مرد تنها زنانی را استخدام می‌کنند که مطمئن باشند آن زن با آنها رابطه خواهد داشت و همین مسئله زمینه‌ساز این موضوع شده که دختران جوان جویای کار، شروع به تن‌فروشی کنند اما اینبار با روشی نوین و به این صورت که در ازای رابطه جنسی با کارفرما شغل آنان تامین شود.

 

وقتی تن‌فروشی تغییر شکل می‌دهد؛ شغل یا فشار پنهان؟

پیشتر اشاره کردم که زنان شاغل هم تن‌فروشی می‌کنند، بله همینطور است. بسیاری از زنان برای ارتقای سطح شغلی خود علاوه بر کارفرما حتی با مردان همکار ارشد خود نیز رابطه برقرار می‌کنند. به کار بردن واژه فساد برای چنین سیستم کاریابی‌ای شاید درست نباشد، بهتر است بگوییم این پروسه نوعی تن‌فروشی مدرن است که مردان آن را به وجود آورده‌اند چون در جامعه، مردها صاحب خیلی چیزها هستند و خوب می‌دانند که با سیستم مرد سالاری که به وجود آورده‌اند می توانند به راحتی اهداف خود را بر زنان تحمیل کنند.»

 

فشار اقتصادی و نقشی که مردان بازی می‌کنند

فشار اقتصادی یکی از اصلی‌ترین عوامل تن‌فروشی است و از آنجایی که سیستم کاریابی در ایران تحت نظارت مردان است، بنابراین زنی که جویای کار باشد باید ناچارا از فیلتر یک مرد عبور کند و از آنجایی که از دید بسیاری از مردان، اصلی‌ترین وظیفه زن اطاعت از مرد و رفع نیاز جنسی اوست بنابراین هر کارفرمایی به خود اجازه می‌دهد که به شرط رفع نیاز جنسی، زنی را استخدام کند. اما پیدا کردن یک شغل حتی با پذیرفتن این شرایط هم راحت نیست.

 

سپیده؛ جویای کار در بازار سیاه تن‌فروشی

سپیده ۲۵ سال دارد و به مدت ۶ ماه است جویای کار است او می‌گوید: « در تمام آگهی‌های کاریابی به یک نکته صراحتا اشاره شده وآن این است که می‌گویند نیازمند دختری مجرد با ظاهری آراسته هستند. در طول چندماه گذشته از طریق بسیاری از این آگهی‌ها پیگیر کار شده‌ام اما حقیقتا در پایان مصاحبه فقط می‌خواهند ببینند آیا حاضر به برقراری رابطه هستم یا خیر. جالب این است که به خاطر اینکه بعدا برای کارفرماها دردسری به وجود نیاید می‌گویند باید مدتی بدون قرارداد و بیمه کارکنم.»

 

سیستم تن‌فروشی؛ فرهنگ و قوانین پشت پرده

سیستم تن‌فروش ساختن یک زن در ایران پیچیدگی خاصی ندارد و در واقع تمامی قوانین، مقررات، افکار عمومی و... در این امر دخیل هستند زیرا جامعه‌ای که بر پایه نظام مردسالاری-دولت محور و ساختار جنسیت‌زده‌ای بنا شده، این واقعیت تلخ را به‌روشنی نشان می‌دهد. عدم استقلال اقتصادی زنان و فرهنگ حمایت اقتصادی مرد از زن، تن‌فروش ساختن زن را تسریع می‌بخشد. در جامعه حاکم امروزی در ایران، زنان بسیاری طی سالها مبارزه توانسته‌اند از لحاظ اقتصادی مستقل شوند و از زیر یوغ مردان بیرون بیایند اما هنوز هم زنان بسیاری هستند که جز تحت سلطه شوهر، برادر و یا پدر بودن خود هیچ جایگاهی با مفهوم استقلال ندارند. اما چگونه زیر سلطه مرد بودن، یک زن را به سوی تن‌فروشی سوق می‌دهد.

 

خدمت به مردان؛ مقدمه‌ای بر تن‌فروشی

تصور کنید زنی تا زمانی که در خانه پدر خود بوده جز خدمت کردن به پدر و برادران خود اجازه انجام هیچ کاری نداشته است و هیچ مهارتی جز خدمت به مردها کسب نکرده است. این زن پس از مدتی به عقد مردی در می‌آید و همان وظایف او اینبار با این تفاوت که خدمات جنسی هم باید ارائه دهد، تکرار می‌شود. این زن در تمام طول زندگی‌اش در حال خدمت به مردهای اطرافش بوده و مردهای زندگی او برایش تصمیم‌گیری می‌کردند و ناگهان این زن در شرایطی قرار می‌گیرید که خود به تنهایی در جامعه باید زندگی کند. این زن چون در تمام طول زندگی‌اش در حال خدمت به مردهای اطرافش بوده، پس از اینکه در جامعه قرار می‌گیرد، با دستور گرفتن از پیشینه ذهنی‌اش هر کاری که انجام می‌دهد در راستای رضایت مردهای اطرافش است و چنین است که داستان تن‌فروشی این زن شروع می‌شود چون از ابتدای زندگی‌اش خدمت به مردها در وجودش نهادینه شده و وقتی از زیر سلطه مردهای زندگی‌اش خارج می‌شود، به صورت ناخودآگاه به دنبال مردی می‌گردد که از او حمایت کند چون بر این باور است همیشه باید مردی در زندگی او وجود داشته باشد که بتواند مسائل زندگی‌اش را حل کند. بنابراین این زن، تن‌فروشی را تنها راه نجات خود از مشکلات می‌داند چون بجز خدمت به مردان هیچ تصوری از خود و جایگاهش ندارد و همین موضوع او را به سمت تن‌فروشی هدایت می‌کند چون قدرت مقابله با خواسته مردان اطرافش را ندارد و حتی نمی‌داند که اگر مردی از او درخواست غیرمعقولی داشته باشد این زن می‌تواند مخالفت کند چون پذیرش بی چون و چرای خواسته‌های مردهای اطرافش در طول زندگی، فرمانبری از فرمایشات مردها را در وجودش نهادینه کرده است.

 

نگاه جامعه؛ متهم کردن زنان، تبرئه مردان

با وجود گستردگی تن‌فروشی در ایران و مردان زیادی که طالب زنان تن‌فروش هستند، اما نگاه جامعه این دسته از زنان را متهم می‌داند نه مردان و قوانینی که مسبب این پدیده هستند.

 

سرنوشت تلخ؛ گوارا و زنان فراموش‌شده

گوارا می‌گوید:«می‌دانم سرنوشت خوبی در انتظار من نیست. پایانم مانند تمام زنان تن‌فروشی دیگر تلخ است. یا سنگسار می‌شوم یا اعتیاد مرا از پا درمی‌آورد. برای یک تن‌فروش هیچ آینده‌ای وجود ندارد و روزی پایان تلخ من نیز فرا می‌رسد. تمام مردان جامعه در خلوت طالب من هستند و در تسخیر من، اما در جامعه وقتی نقاب‌هایشان را می‌پوشند مخالف سر سخت زنان تن‌فروش هستند و من و امثال من را مانند یک بیماری می‌دانند که باید ریشه‌کن شود. شاید عاقبتم مانند معصومه شیرازی شود اما چیزی که واضح است این است که بی‌گناه قربانی شدم چون به اجبار شرایط، تمام زندگی‌ام را مردان تصاحب کردند و راستش را بخواهی حالا مثل یک بیماری لاعلاج تمام من در تسخیر مردان است و هیچگاه راه رهایی از این گرداب سیاه را ندارم و نمی‌دانم سرنوشت من را کجا خواهد برد.

اما می دانم

کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید، قضا همی بردش تا به سوی دانه و دام.»

گوارا تنها یکی از هزاران زن در جامعه‌ای است که ساختار مردسالاری و نظام جنسیت‌گرا او را به این مسیر تاریک سوق داده است. فقر و تنگدستی، معلول نابرابری‌های عمیق اجتماعی است که زنان را به حراج گذاشتن وجودشان وادار می‌کند. اما نکته تأسف‌بار این است که همه زنان تن‌فروش، چه گوارا و چه دیگران، ساکنان محله غم‌اند؛ قلعه‌ای خاموش که دیوارهای بی‌انتها و نامرئی‌اش از جنس قوانین ناعادلانه و هنجارهای مردسالارانه ساخته شده و هر روز آنان را محصور و در بند خود نگه می‌دارد. این جامعه، نه‌تنها زنان را قربانی می‌کند، بلکه از آن‌ها بهره‌کشی می‌کند و فریادهای‌شان را در سکوت گورستانی خود مدفون می‌سازد.

 

رهایی از بند مردسالاری-دولت‌محور؛ آغاز صدای زنانه و بازسازی خودباوری

اما آیا زمان آن نرسیده که از خود بپرسیم چه ساختارهایی، چه نهادهایی، و چه سکوت‌های جمعی‌ای این قلعه خاموش را بر گرد زنان بنا کرده‌اند؟ چرا جامعه‌ای که در خفا از تن یک زن کام می‌جوید، در انظار عمومی با نفرت و قضاوت طردش می‌کند؟ چرا مسئولیتی متوجه مردانی نیست که این بازار را شکل داده‌اند، که تقاضا را می‌سازند، که زنان را تا مرز نابودی سوق می‌دهند؟ و چرا ساختارهای مردسالار و دولت‌ملت، چه در خانواده و چه در سیاست و اقتصاد، همچنان زنان را به بندگی نقش‌های تحمیلی وا می‌دارند؟ این فقط فقر نیست که زنان را به تن‌فروشی سوق می‌دهد، بلکه حذف نظام‌مند زنان از عرصه تصمیم‌سازی، استقلال و کرامت است. جامعه‌ای که تنها وظیفه زن را خدمت و اطاعت تعریف می‌کند، بی‌تردید او را بی‌پناه و بی‌جایگاه خواهد کرد. زمان آن رسیده که نه فقط مردسالاری را نقد کنیم، بلکه بازخواستش کنیم؛ نه فقط با زنان تن‌فروش همدردی کنیم، که ساختارهایی را که آنان را به این مسیر کشانده‌اند، به چالش بکشیم. راه رهایی، با خودباوری و بازیافتن خویشتن آغاز می‌شود؛ با شکستن تصویرهای قالبی و باور به اینکه زن، فقط وقتی آزاد است که تعریف خودش را از زن‌بودن بنا کند، نه آنچه جامعه و مردان می‌خواهند از او بسازند. رهایی از دام مردسالاری یعنی بازگشت به صدای درون، یعنی ایستادن نه در حاشیه، که در مرکز روایت زندگی خود.