پرداختن به مسائل زنان در رسانههای ایران جزء خطوط قرمز است
روزنامهنگاری در حین اینکه یک شغل و حرفه محسوب میشود، همزمان وظیفهای اخلاقمند و روشنفکرانهست که جهت اطلاعرسانی جامعه بشدت به آن نیازمندیم. رساندن واقعیات آنچنان که هست بدون منفعت سیاسی، شخصی و یا ایدئولوژی به جامعه و روشنساختن افکار و ذهن انسانها در این راستا بدون شک وظیفهای اخلاقی و وجدانیست و رسالتی پیغمبرآسا بر عهدهی فرد روزنامهنگار قرار داده است. زنان در جامعه به صورت روزمره با انواع خشونت و فشارهای متنوع روبرو هستند، حال اگر به عنوان یک زن روزنامهنگار خواهان مبارزه و رساندن واقعیات به جامعهی خویش و جوامع بینالمللی باشند، مسلما فشارهای وارد آمده دوچندان و یا صد چندان میشود. با انواع خشونت جسمی، جنسی، الفاظ نامناسب، آنلاین و ... بر زنان روزنامهنگار در ایران و خارج از ایران سعی بر عقبدهی زنان مبارز و ارادهمند دارند.
در این رابطه ما نیز بعنوان خبرگزاری زن با دو روزنامهنگار نعیمه دوستدار و نگین شیخالاسلامی این موارد را به بحث و گفتوگو گذاشتهایم.
سمیرا صلواتی
مرکز خبر – نگین شیخالاسلامی، روزنامهنگار در رابطه با حرفهی روزنامهنگاری میگوید: "روزنامهنگاری حرفهای است که شخص باید بتواند از خیلی وابستگیها خود را برهاند و آزاد باشد. اما امروزه متاسفانه ما شاهدیم که نه تنها یک فرد روزنامهنگار بلکه تمام سیستمهای رسانهایی را نظام دولت – ملت در اختیار گرفتهاند. بنابراین یک فرد اگر بخواهد بعنوان یک روزنامهنگار آزاد و فارغ از تمام موضوعاتی که امروزه در تمام دنیا وجود دارد، عمل کند و تحت تاثیر سیستمهای دولتگرا، ایدئولوژیک و سیستمهای فراتر از اینها که میتوانند انسانها و قلمشان را با پول بخرند، کار سختی است. کسی هم که بخواهد در قید این شرایط قرار نگیرد، مطمئنا آسیبهای جدی به او وارد خواهد آمد. این موارد شامل حال بسیاری از روزنامهنگاران نه تنها در ایران بلکه در اقصی نقاط جهان میشود و صدمات روحی روانی بسیار زیادی را متحمل میشوند."
معضل جنسیتی برای زنان روزنامهنگار همیشه آسیبزننده و مانعی فراگیر است
وی در ادامه گفت: "به طبع زنان مشکلات بیشتری را خواهند داشت. سیستم مردسالاری که بر تمام جهان تسلط دارد زنان را بیشتر مورد خشونتهایی اعم از خشونت جنسی، کلامی، جسمی و ... قرار میدهند که میتواند یک زن و کارش را تحت تاثیر قرار دهد. یک زن روزنامهنگار در صورت انجام هر کاری مورد تمام این آسیب و آزارها قرار میگیرد. قبلا روزنامهنگاری تنها در دفتر روزنامهها و مجلات انجام میشد، امروز فراتر از این بوده و به تمام شبکههای اجتماعی کشیده شده است. همچنین مجزا از مسئلهی جنسیت، اتنیک نیز مسئلهایی است که یک روزنامهنگار زن و فعالیتهایش را بشدت تحت تاثیر قرار میدهد."
نگین در جایی دیگر از سخنانش خاطر نشان کرد: "مسئلهی روزنامهنگار آزاد را تنها نمیتوانیم به ایران تقلیل بدهیم، چون مسئلهایی جهانشمول میباشد. البته در ایران روزنامهنگاری موردی بیمعنا و بدون مفهوم است. چون همه چیز تحت ارادهی سیستم حاکم بوده و نه تنها در مورد مسائل سیاسی حتی در مورد مسائل اجتماعی هم هیچگونه مخالفتی را نمیپذیرد. ایران موزاییک رنگهای متنوع ملیتی است و ملل متفاوتی در ایران زندگی میکنند. تقریبا در طول این ۴۰ سال این ملل به حاشیه رانده شدهاند. روزنامهنگاران در این مناطق میخواهند صدایشان را بلند کرده و از فقر و مسائل منطقهشان بگویند و بنویسند اما با خشونت و سرکوب روبرو شده، در صورتی که شخص روزنامهنگار زن هم باشد، خشونتها دو برابر میشود."
وی همچنان بر این باور است که زن بودن و زنانگی در ایران خود یک جرم محسوب میشود. این جرم هم از طرف سیستم حاکم و هم از طرف تربیت اجتماعی، روانی و سیاسی که در طول این ۴۰ سال بر مردم مسلط شده، بر زنان روزنامهنگار تحمیل و آنها را مورد آسیب قرار میدهد. همان روزنامهنگار زن وقتی خارج از ایران هم باشد از طرف همان جامعه و سیستم مورد حملهی سایبری قرار میگیرند، بصورت آنلاین و بکار گرفتن الفاظ جنسی رکیک در مقابل آنها تحت فشار قرار میدهند. یا اینكه در زندگی شخصی آنها کنکاش کرده، چون زن جزء مایملاک مرد به حساب میآید و تن زن در اختیار سیستم مردسالار بوده و خانواده هم مینیمم همان سیستم بوده، برای همین زنی روزنامهنگار که در خارج از ایران بسر میّبرد با همان فشارهای مضاعف در خارج از ایران روبرو میشود.
سخن گفتن از شهروند دوم بودن و مشکلات موجود هزینههای سنگینی دارد
نگین معتقد است که زنان روزنامهنگار در اروپا نیز با خشونتهای مضاعف روبرو هستند اما با شیوه و قانون خاص اروپا. وی متذکر شد: "هنوز هیچ جامعهای جنسیتزدایی نشده که دیدگاهی آزاد نسبت به زنان داشته باشند. در اروپا البته بعلت قانونی که بر جامعه حاکم است نسبت به خاورمیانه کمتر شاهد حمله به زنان روزنامهنگار هستیم. اما در جامعهی ایران چون قانون هم از افراد حمایت نمیکند بخصوص بعنوان یک زن، مشکلات دوچندان میشود. اگر بخواهی به عنوان یک زن آزاد، یک روزنامهنگار آزاد بدون هیچ وابستگی به هیچ ایدئولوژی و فکری از مشکلات جامعه بگویی، وای به حالت."
وی همچنین به تعبیضهای ملیتی هم اشاره نموده و ادامه داد: "بدون شک یک روزنامهنگار کورد یا بلوچ و عرب بیشتر مورد آزار و فشار قرار میگیرد، که در دولت ایران تبعیض ملیتی و فرهنگی امری طبیعی و بسیار بارز است. مسلما آن شخص روزنامهنگار به علاوهی مشکلات اجتماعی از مشکلات و تبعیضی که در منطقهی آنها وجود دارد، سخن میگوید و این از خود گفتن در ایران ممنوعیت دارد. کورد یا بلوچ یا عربی که از مشکلات شهروند دوم بودنش سخن میگوید، مورد هدف هستند. البته در مقابل این ذهنیت و سیاست باید مبارزه کرد. در چنین شرایطی یا باید سکوت کرد یا اینکه حرف زد که در صورت حرف زدن بدون شک هزینههای سنگینی دارد. اخیرا هم شاهدیم که در مناطق سیستان و بلوچستان، خوزستان یا کوردستان که در موارد حقوق بشر سخن گفته و یا اینکه دست روی موارد خاص زنان میگذارند از طرف سیستم و جامعه مورد خشونت قرار گرفتهاند."
"ما بعنوان روزنامهنگار در هدایت صحیح جامعه نقش داریم"
نگین شیخالاسلامی به اهمیت نقش روزنامهنگاری میپردازد و روزنامهنگاری را به عنوان یک حرفهی مقدس میداند و میگوید: "کسی که دست به قلم برد تا اخبار یا واقعیتی در جامعه را نشر دهد و بنویسد، قابل اهمیت است که بتواند فارغ از هر ذهنیتی برای جامعه کار کند و واقعیات را بیان کند. باید تلاش کند آنچه را که هست، به جامعه برساند. ما بعنوان یک روزنامهنگار در هدایت صحیح جامعه هر اندازه نقش داشته باشیم، بالعکس هم میتوانیم عمل کنیم. ما در تمام میدیا و رسانههای جهان شاهدیم که چگونه از طریق رسانه توانسته تمام جوامع را به جنگ همدیگر وادارند."
وی در پایان سخنانش میگوید: "سیاست رسانهها به گونهای است که از این طریق میتواند حق یک ملت را نقض و انکار کند. به عنوان نمونه در حال حاضر خلق کورد در هر چهار بخش کوردستان در حال مبارزه هستند، اما سیاست جهانی به گونهای است که علیرغم علم بر نقض حقوق بشر در جوامع مختلف اما به شیوهای مشترک و همسان همگی سکوت کردهاند. با وجود اینکه ترکیه به شیوهای بارز حقوق خلق کورد را انکار و هیچ میانگارد اما هیچ دولتی سعی بر شکستن سکوتش ندارد. در صورتی که یک روزنامهنگار هم خواهان بیان این واقعیات باشد، از وی سند خواسته میباشد که آن سند و رفرانس باید بر اساس تعاریف و شناختی که جوامعه اروپایی از آن دارند، باشد. منظورم اینجا نقش منفی رسانههاست که میتواند بالعکس هم تاثیرات بسزایی داشته باشد. وقتی ملتی قتلعام و نابود هم بشوند، اگر به اقتضای منافع سیاسی دول جهانی نباشد میتوانند سکوت کرده و تمام بیعدالتیها را نادیده بگیرند. در اینجاست که نقش یک روزنامهنگار فرهیخته چگونه به عنوان یک روزنامهنگار میتواند به واقعیاتی که در جامعهی خویش شاهد آن است، بپردازد، واضح و مبرهن است."
"ایران در قعر جدول آزادی بیان قرار دارد"
نعیمه دوستدار، روزنامهنگار به وضعیت آزادی بیان در مطبوعات اشاره داشته و میگوید: "وضعیت آزادی بیان در جهان خلاف آنچه که امید هست، بدتر میشود. حتی در جاهایی که از آزادی بیان مطلوبی برخوردار هستند ما بعضا میبینیم که وضعیت آزادی بیان افول میکند، مخصوصا در اروپا و در قسمتهایی از اروپای شرقی در رتبهبندی آزادی مطبوعات در حال سقوط هستند. وضعیت آزادی بیان هم در ایران که دارای یک سیستم دیکتاتوری حاکم است، مشخص است. این کشورها معمولا در قعر جدول آزادی بیان هستند و مرتب در این رتبهبندی به پایین جدول سقوط میکنند. ایران سالهاست که بعد از کشور چین به یکی از بزرگترین زندان روزنامهنگاران تبدیل شده است."
وی در ادامه میگوید: "وقتی ما به طور کلی وضعیت روزنامهنگاری را در سطح جهان مشاهده میکنیم، فشارهای مختلف چه در سطح سیاسی و چه عوامل اجتماعی باعث محدود شدن آزادی بیان میشود و روزنامهنگاران تحت فشار قرار میگیرند. به طبع میتوان گفت که این وضعیت برای زنان روزنامهنگار هم صدق میکند و حتی وضعیت آنها در سطح جهان با همتایان مردشان تفاوت دارد. زیرا آنها علاوه بر همهی تبعیضها و نقض حقوقی که به طور کلی به عنوان روزنامهنگار از آن رنج میبرند دچار تبعیض مضاعف هم هستند و مسئلهی زن بودن آنها را هم در معرض خطرهای بیشتری قرار میدهد و هم احتمال اینکه آزادی بیان آنها را نقض کند، بیشتر است."
"زنان روزنامهنگار بدلیل زن بودنشان از هیچ امنیت جانی و روانی برخوردار نیستند"
نعیمه بر مشکلات زنان روزنامهنگار اشاره کرده و میگوید: "زن بودن بر مشکلات روزنامهنگاری میافزاید، زنان در یک جامعهی مردسالار و دیکتاتور حقوقشان بیشتر نقض میشود و زمانی قرار بر آن باشد که به مسائل آنها پرداخته شود و یا اینکه به عنوان یک زن بخواهند تریبون را بدست بگیرند و در مورد مسائل خودشان حرف بزنند به نوعی در نحوهی پوشش دادن مسائل مربوط به زنان با سانسور و تبعیض مواجه هستند. مسئله تنها نحوهی پوشش دادن موضوعات زنان در رسانهها نیست که دچار سانسور و نقض آزادی بیان میشود، بلکه خود زن به عنوان یک روزنامهنگار هنگام حضور فعالیت در رسانهها با انواع و اقسام محدودیتها روبرو میشود. حتی اگر وارد بحث حوزهی امنیتی و فشارهای امنیتی هم نشویم، حتی در حوزهی عملی در داخل رسانهها زنان امنیت کافی روانی و جانی ندارند، برای اینکه همهی فشارها به مراتب روی آنها بیشتر و با شدت بیشتری صورت میگیرد. اگر قرار باشد سرو کار زنان و نهادهای زنان با نهادهای امنیتی باشد و یا اینکه بازداشت شوند میتوان گفت که حساسیت بیشتری نسبت به عملکرد آنها وجود دارد. و در مواجهه با نیروهای امنیتی هم فشارهایی که به دلیل جنسیت زنان بر آنان وارد میشود، از نوع دیگری بوده و متفاوت است. ممکن است بدلیل زنبودنشان با انواع مختلفی از شکنجهو تهدیدها روبرو شده و دست روی جنسیت آنها بگذارند و یا اینکه به آنها آزار جنسی برسانند. بهرحال به شکلهای مختلفی زنبودن باعث میشود که امنیتی جانی و روانی چه در حوزهی کار و چه در برخورد با نهادهای امنیتی بیشتر به خطر بیافتد."
"پرداختن به مسائل جنسیتی، زنکشی، قتلهای ناموسی و ... در ایران جزء خطوط قرمز است"
نعیمه دوستدار بر این باور است که مسائل مرتبط با جنسیت و زنانگی در یک جامعه همچون ایران با حساسیت بیشتری روبرو است و تلاشی بیشتری در راستای سانسور مسائل و یا کسانی که قصد طرح آنها را دارند تا زیر فشار قرار بدهند. مثلا پرداختن به مسئلهی خشونت جنسیتی، خشونت علیه زنان، زنکشی و یا قتلهای ناموسی، فقر زنانه، فحشا و هر مسئلهای که به هر شیوهایی مربوط به حوزهی زنان میشود، در ایران جزء خطوط قرمز است.
وی همچنان ادامه داد: "فارغ از مسئلهی جنسیت هر روزنامهنگاری که بخواهد در مورد آن سخن و یا اینکه اطلاعرسانی بکند با محدودیت روبرو میشود. وقتی پای نابسامانی و بحرانهای اجتماعی به میان میآید، پیش از اینکه مقامات به فکر چارهیابی آن معضل باشند، سراغ کسانی میروند که آن معضل را مطرح کرده و یا اینکه نوری به آن میتابانند. البته فرق دارد که آیا این مسئله مربوط به زنان میباشد یا یک مسئلهی عمومی و اجتماعی است. فورا سراغ خبرنگار رفته و کسی که صحنه را فیلمبرداری و یا در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است. البته مسائل مربوط به زنان برای مقامات ایران قابل تحمل نیست، یکی از دلایل عمدهی آن نه تنها عرف آنها را نمیخواند بلکه یک تصویر مطلوبی از زن در ایدئولوژی و قوانین خودشان دارند و هر نوع خدشه وارد کردن و تغییر ایجاد کردن در این تصویر باعث برانگیختن حساسیت آنها شده و باعث مواجههی منفی با خبرنگاران و روزنامهنگاران شود."
"فشار وارده بر روزنامهنگار زن با اتنیک متفاوت به مراتب سنگینتر است"
نعیمه دوستدار، روزنامهنگار در ادامهی مباحثش به تفاوت اتنیکی در ایران و تاثیرات بر حرفهی روزنامهنگاری اشاره دارد و میگوید: "در مسائل اجتماعی با یک نوع تقاطع روبرو هستیم که وقتی این بزنگاهها و عرصههای مختلف با هم تلاقی میکنند، مسئله را به مراتب پیچیدهتر میکنند. همچنان که در روزنامهنگاری وقتی پای زن به وسط آمده، مسئله پیچیدهتر شده و اگر همان زن با یک اتنیک متفاوت دست روی مسئلهی خاص و یا جنسیتی بگذارد، به مراتب مسئله بیشتر پیچیده میشود. برای اینکه ما میدانیم که حساسیتهای مختلف خاصی روی اتنیکهای مختلف در ایران وجود دارد. علاقمند نیستند تبعیض مضاعفی که مابین اتنیک مختلف در جغرافیای متفاوتی در ایران وجود دارد، پررنگ شده و اغلب این موارد را تحت نام مسائل امنیتی معرفی کرده و در این مورد ترجیح میدهند که سکوت برقرار شود، اما متاسفانه فضا و قالب جو رسانهای به معنای آنکه جریان اصلی رسانهای هم بیشتر به مسائل زنان مرکزنشین پرداخته تا زنانی که یا در حاشیه هستند یا از اتنیک دیگر. به این صورت میتوان گفت فشار و سرکوبی که به یک روزنامهنگار زن با اتنیک متفاوت وارد میشود به مراتب سنگینتر و عواقب کمتری برای حکومت داشته باشد. برای اینکه این احتمال که اطلاعرسانی کافی در این مورد انجام نگیرد و در سکوت و در خلا اطلاعرسانی فشار و سرکوب بیشتر اعمال شود."
"ایران جنسیت زنان را همچون ابزاری فشار برای تهدید روزنامهنگاران زن بکار میگیرد"
وی همچنان ذکر میکند که جمهوری اسلامی سابقهی بسیار طولانی در قتل، ترور و ربودن مخالفان خود، فعالان سیاسی و رسانهای خارج از کشور و حتی حساسیت ویژهای نسبت به فعالیتی که در خارج از ایران نسبت به داخل ایران انجام میگیرد، دارد. یعنی این اتفاق مسبوق به سابقهی طولانی دستکم چهار دههای است. اما در دورهای که ما در آن حضور داریم بدلیل گسترش و نفوذ رسانه به مراتب بیشتر از دهههای قبل شده است. ما در زمانهای زندگی میکنیم که هر فردی در هر نقطهای از کشور با یک تلفن هوشمند میتواند به اخبار و اطلاعات دسترسی داشته باشد. این نگرانیها را برای جمهوری اسلامی بیشتر کرده است، اگر چه به روشهای مختلف همچون فیلترینگ و سانسور سعی کرده مانع از آزادی رسانهای شوند اما همچنان این خطر را احساس کرده که کسانی در خارج از کشور و بویژه رسانههایی که در بیرون از ایران فعالیت دارند، به این نظام سانسور و سرکوبی که در ایران وجود دارد، آسیب بزنند. به همین دلیل یکی از مهمترین سوژههای تهدید و آدمربایی جمهوری اسلامی در خارج از کشور فعالان رسانهای هستند. همانطور که شاهدیم تعداد زیادی از این فعالان با انواع و اقسام تهدیدها روبرو شده تا جلوی فعالیت آنها گرفته شود از تهدید شخصی آنها گرفته، تهدید به آدمربایی و یا بازگرداندن به ایران و تهدید اعضای خانوادهی آنها در ایران که همگی به شیوهای تلاش ایران برای ممانعت فعالیتهای فعالان است.
نعیمه در ادامه متذکر میشود که زنان روزنامهنگار در این زمینه نیز با خطر و تهدیدات بیشتری مواجه هستند، چون ابزارهایی که جمهوری اسلامی برای تهدید و بیاعتبار کردن آنها استفاده میکند، مبتنی بر جنسیت آنهاست. شاهدیم که روزنامهنگاران زن را خواستند به اتهام جنسیتی بیاعتبار بکنند، به روابط غیرمشروع و غیراخلاقی متهم میکنند. به این ترتیب میخواهند اعتبار آنها را تا حدی نزد مخاطب از بین ببرند، که البته این بدلیل زن بودن به مراتب متفاوت است در رابطه با آنچه که در مورد مردان روزنامهنگار صورت میگیرد. بهرحال این یک روند مستمر و دامنهدار است که متاسفانه دامن زنان را بیشتر میگیرد.
"جایی که حق وجود دارد، باید حداکثر استفاده را از آن حق کرد"
نعیمه دوستدار، روزنامهنگار خاطر نشان کرد: "داخل کشور و خارج از کشور مسئله با هم متفاوت است. در داخل ایران روزنامهنگاران زن بسیار تلاش میکنند که موانع و محدودیتها را کنار بزنند، به ترتیبی که حضور پررنگتری در رسانهها به رغم همهی فشارها داشته باشند. یا اینکه دست گذاشتن روی مسائل زنان به طور خاص که بهرحال اقدامات شجاعانهای محسوب میشود. من به طور خاص میخواهم به روزنامهنگاران زنی اشاره کنم که از گوشه و کنار ایران شاید دست خیلی از روزنامهنگاران خارج از کشور به دلیل همین محدودیتها به آن نمیرسد و تلاش میکنند که اخبار و مسائل خاص زنان را از آنجا منتشر کنند، اقدام شجاعانهای با وجود تمام سرکوبها و فشارها میباشد. در خارج از کشور نیز تعداد زیادی از زنان در رسانهها حضور دارند، به رغم همهی فشارهایی که از طرف خانواده و اطرافیان وجود دارد، همچنان در مقابل این فشارها ایستاده و دست به اطلاعرسانی میزنند."
و در پایان ادامه داد: "کاری که برای هرگونه محدودیت کردن آزادی بیان باید انجام داد، جایی که این حق وجود دارد، حداکثر استفاده را بتوان از آن حق کرد و چون دست سانسورچیها به آنجا نمیرسد، بتوان بیشتر حرف زد و بر این باورم اغلب کسانی که متعقد به کار روزنامهنگاری هستند این کار را انجام میدهند."