نگاهی به پرونده‌های خشونت جنسی در قرون وسطی

یکی از به‌یادماندنی‌ترین دروغ‌ها درباره‌ی تجاوز در قرون‌وسطی، اوایل فیلم پرفروش مل گیبسون «شجاع‌دل» (۱۹۹۵)[i] دیده می‌شود. پادشاه ادوارد اول که می‌خواهد اشراف انگلیسی را به زندگی در اسکاتلند ترغیب کند، اعلام می‌کند: «زمان آن رسیده است که رسمی قدیمی «شب اول»[ii] را دوباره برگزار کنیم. او توضیح می‌دهد: «حقوق جنسی هر زنی از طبقه‌ی روستایی ساکن زمین‌های اشراف، در شب اول ازدواجش به اشراف آن منطقه تعلق دارد».

قسمت اول

 

۸۰۰ سال فرهنگ تجاوز

یکی از به‌یادماندنی‌ترین دروغ‌ها درباره‌ی تجاوز در قرون‌وسطی، اوایل فیلم پرفروش مل گیبسون «شجاع‌دل» (۱۹۹۵)[i] دیده می‌شود. پادشاه ادوارد اول که می‌خواهد اشراف انگلیسی را به زندگی در اسکاتلند ترغیب کند، اعلام می‌کند: «زمان آن رسیده است که رسمی قدیمی «شب اول»[ii] را دوباره برگزار کنیم. او توضیح می‌دهد: «حقوق جنسی هر زنی از طبقه‌ی روستایی ساکن زمین‌های اشراف، در شب اول ازدواجش به اشراف آن منطقه تعلق دارد».

جهت شفاف‌سازی: این «رسم قدیمی» واقعی نیست و جهت رنگ‌ولعاب دادن به روایت رنج اسکاتلندی‌ها تحت سلطه‌ی انگلیس به داستان اضافه ‌شده است.

در صحنه‌ی بعدی گروه بزرگی از نظامیان انگلیسی، به یک مراسم عروسی روستاییان اسکاتلندی هجوم می‌برند. درحالی‌که رفقای آن‌ها داماد مبارز را با خنجری در گلو مهار می‌کنند، دو سرباز عروس را از بازوهایش می‌گیرند. او درحالی‌که بر ترک اسب لرد انگلیسی می‌نشیند بی‌قدرت به همسر تازه‌اش نگاه می‌کند.

رسانه‌ها اغلب تجاوز در قرون ‌وسطی را به‌عنوان بخشی عادی و قانونی از زندگی زنان، به‌ویژه خدمتکاران و دهقانان توصیف می‌کنند. آن‌ها زندگی در قرون‌ وسطی را مصیبت‌بار نشان داده و با مقایسه تلویحا می‌گویند که اکنون اوضاع بهتر شده‌ است و ما می‌توانیم از این پیشرفت بادآورده غرق در لذت شویم. این دیدگاه با دیگر ایده‌های رایج درباره‌ی آن دوره مطابقت دارد؛ که طول عمر در آن زمان کوتاه و زندگی خشونت‌آمیز بود، میان اشراف و افراد عادی شکاف و نابرابری عمیقی وجود داشت و زنان هیچ قدرتی نداشتند. اما واقعاً فرهنگ تجاوز قرون ‌وسطایی در اروپا شبیه به صحنه‌ی  فیلم شجاع‌دل است؟ و واقعاً اوضاع چقدر از قرون‌ وسطی تا دوره #MeToo تغییر کرده‌ است؟ پاسخ‌ها غافلگیرکننده‌اند و نیاز است آنها را بشکافیم تا قابل‌فهم شوند.

در انگلستان و اسکاتلند بین سال‌های ۱۲۰۰ و ۱۶۰۰ میلادی، تجاوز – مطابق قانون این‌‌گونه تعریف می‌شد: مردی «با اعمال ‌زور» با یک زن برخلاف خواسته‌اش رابطه‌ی جنسی برقرار کند. این رفتار یک عمل مجرمانه محسوب می‌شد و قوانینی برای برخورد با متجاوز وجود داشت. برخلاف کلیشه‌ی رایج زنان قرون ‌وسطی به‌عنوان دوشیزگان درمانده و بی‌پناه و وابسته به مردان، آن‌ها می‌توانستند علیه تجاوز به دادگاه شکایت و در خواست مجازات و خسارت کنند. ما امروز هم‌چنان می‌توانیم صدای آن‌ها را از لابه‌لای شهادت‌نامه‌های مستندشده بازماندگان در دادگاه‌های قرون‌وسطی بشنویم. این شهادت‌ها اغلب جزئیات چندانی ارائه نمی‌کنند و به زبان تخصصی حقوقی بیان شده‌اند، اما با این وجود می‌توانیم آن‌ها را هم‌راستا با روایات بازماندگان امروزی بخوانیم. اسناد قرون‌وسطایی هرچند کوتاه و بدون جزییات هستند، اما تروماهای معاصر را به یاد می‌آورند، مانند روایت غم‌انگیز شانل میلر که در سال ۲۰۱۵ پس از تجاوز جنسی توسط براک آلن‌ترنر- که در آن زمان دانشجو و قهرمان تیم شنا بود- بیهوش و نیمه‌برهنه پشت سطل آشغال دانشگاه استنفورد پیدا شد. نامه‌ی رسمی او که بسیار دست‌به‌دست شد نشان از خشمش داشت، زیرا ترنر که به اتهام تجاوز جنسی با ۱۴ سال زندان محکوم مواجه بود، در نهایت در سال ۲۰۱۶ تنها به ۶ ماه حبس محکوم شد.

 

آیا در طی ۸۰۰ سال تغییرات زیادی صورت گرفته است؟

نگاهی به پرونده‌ای از گلاسکو نشان می‌دهد که چگونه شهادت بازماندگان از گذشته‌های دور می‌تواند پیش‌فرض‌های معاصر ما را در مورد زنان قرون‌وسطا، تجاوز و قدرت به چالش بکشد. یک خدمتکار به نام ایزابل برن ادعا کرد که جان اندرسون  در محل کار سعی کرده به او نزدیک شود و تجاوز کند. وی زن را به پشت انداخته و قبل از اینکه «کلمات ناشایستی که ارزش تکرار ندارند» را به زبان بیاورد با یک‌تکه کلوخ بر سر او زده بود. اندرسون اقرار کرد که برن درباره‌ی تجربه‌اش حقیقت را می‌گوید. او به علت «توهین بزرگ به پرودگار و افترا به ایزابل» تبعید شد. علی‌رغم اینکه که برن خدمتکار و یک زن بود دادگاه به‌جای متجاوز قدرتمند، طرف او را گرفت.

در پرونده‌ای دیگر ویلیام دی‌هدستوک و همسرش جوآن در دادگاه حقوقی مدعی شدند که جیمز دی‌مونتیبوس یک غروب تابستانی در سال ۱۲۶۹ به همراه گروهی از مردان مسلح وارد خانه‌ی آن‌ها شده است. یکی از شاهدان، روایت زن را تأیید کرد و شهادت داد که «بعد از اینکه [جیمز] وارد خانه شد، در را بست و لباس [جوآن] را تا قسمت ناف پاره کرد؛ او را روی زمین انداخت و به او تجاوز کرد و انگشتش را شکست.» دادگاه مونتیبوس را تا زمانی که بتواند توافق سنگین ۵ پوندی را به این زوج بپردازد، زندانی کرد. تجاوز که درواقع پیش از ازدواج جوآن و ویلیام رخ‌داده بود، چشم‌انداز ازدواج او را نابود نکرد. در عوض همسر تازه‌اش در کنارش ایستاد تا جوآن برای عدالت بجنگد و با موفقیت خسارت مالی دریافت کند.

در پرونده‌های دیگر نیز نشانه‌های شگفت‌انگیز و لحظات غیرقابل‌پیش‌بینی‌ای نشان از روش‌های متعددی دارد که زنان در جستجوی عدالت به کار گرفته‌اند. در مکتوبات پرونده‌ای از پیبلز در جنوب اسکاتلند به چیزی شبیه مفاهیم معاصر عدالت ترمیمی اشاره شده است: «در سال ۱۵۶۱ میلادی روبرت بولو محکوم شد که یکشنبه در کلیسای محلی خود حاضر شود تا بابت تجاوز به ماریون ستنسون به‌صورت علنی در مقابل جمعیت حاضران از او معذرت‌خواهی کند».

برخی از زنان نیز عدالت را با دستان خود اجرا کردند. در سال ۱۴۰۵ در یک منطقه‌ی روستایی در نزدیکی مرز ولز، ایزابلا گرونووسون و دو دخترش، راجر دی‌پالسدون را در مزرعه‌ای گیر انداختند، طنابی به گردن او بستند، بیضه‌های او را قطع کردند و اسب او را به سرقت بردند. بعدها هر سه زن مورد عفو قرار گرفتند، به این معنا که آن‌ها برای پاسخگو کردن متجاوز، به شکلی از دادخواهی پارتیزانی و خشونت‌آمیز متوسل شدند.

ایزابل پلومت در یک دادگاه حقوقی در سال ۱۲۹۲ به توافق مالی قابل‌توجهی دست پیدا کرد. پزشک ایزابل با نوشیدنی مخدر جراحی او را مسموم و سپس به او تجاوز کرده بود. این دریافت خسارت نشان می‌دهد تجاوز جنسی از طریق مسمومیت، جرم و مستحق جبران انگاشته می‌شده است.

در قرون‌وسطی، تجاوز جنسی ازنظر قانونی به‌عنوان جرمی علیه اموال طبقه‌بندی می‌شد و درنتیجه مجازاتی مانند اخته‌سازی، کور یا حلق‌آویز کردن به دنبال داشت. همان‌طور که می‌توانید تصور کنید محکومیت کیفری بابت تجاوز، بسیار نادر بود زیرا هیئت‌منصفه تماما مردانه چندان تمایلی نداشتند که بر اساس ادعای یک زن، همنوعشان را به چنین مجازات وحشتناکی محکوم کنند؛ و اگر مهاجم محکوم می‌شد این مجازات به‌ندرت اجرا می‌شد.

بازماندگان باید مراحل متعدد و دشواری را طی می‌کردند تا امیدی به محکومیت متجاوز داشته باشند. آنها موظف بودند که تجاوز را بلافاصله و به‌صورت عمومی گزارش دهند، چندین بار روایات منسجمی از واقعه و آسیب‌هایش برای مقامات دادگاه محلی در حوزه‌ی قضایی خود و در حوزه‌های قضایی مجاور بازگو کنند و شواهدی از حمله‌ی خشونت‌آمیز مانند لباس پاره‌شده، لکه‌ی خون، موهای ژولیده یا جراحت جسمی- ارائه دهند. اگر یکی از بازماندگان می‌خواست از این روند اجتناب کند یا احساس می‌کرد که شکل دیگری از دادخواهی موثرتر است، می‌توانست برای توافق جبران خسارت خارج از دادگاه مذاکره کند یا به‌جای طرح دعوی کیفری، پرونده‌ی حقوقی برای خسارت‌های مالی تشکیل دهد، همان‌طور که جوآن دی‌هدستوک پس از تجاوز مونتیبوس در خانه‌اش این روش را انتخاب کرد. این امر به زنان این امکان را می‌داد تا غرامت قابل‌توجهی برای آنچه متحمل شده‌اند دریافت کنند و روند پیچیده و تروماتیک دادرسی کیفری را دور بزنند.

پرونده‌های بسیاری موجود است که نقص‌ها و خلأهای ذاتی نظام‌های عدالت تجاوز قرون‌وسطایی را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که اگر زنان پیش از تجاوز با متجاوز رابطه‌ی جنسی مبتنی بر رضایت داشته‌اند، یا به روندهای پیچیده گزارش‌دهی متوسل نشده‌اند و یا پس از تجاوز باردار شده‌اند ممکن است شکایت تجاوز آنان رد شود. پرونده‌ای از ویلتشایر این اسطوره رایج را نشان می‌دهد که کسی که قبلاً با متعرض خود رابطه‌ی جنسی رضایت‌آمیز داشته است نمی‌تواند ادعای تجاوز کند: یک زن مجرد به نام ادیت ادعا کرد که ویلیام لو اسکات در سال ۱۲۴۹ به او تجاوز کرده است. در این گزارش آمده است: «شهادت داده می‌شود که ویلیام با ادیت خوابیده است اما آسیبی به او نزده زیرا آن‌ها پیش ‌از این همدیگر را می‌شناخته‌اند.» به‌عبارت‌دیگر چون ادیت و اسکات در گذشته رابطه‌ی جنسی مبتنی بر رضایت داشته‌اند این اتفاق خاص تخلف محسوب نمی‌شود. این پرونده جزئیات جالب دیگری هم دارد: ادیت زنی به نام آلیس را متهم کرد که به اسکات کمک کرده تا به او تجاوز کند و گل سینه او را به سرقت برده است.

گستردگی بی‌اعتمادی به زنان در فرهنگ قرون‌وسطایی -با توجه به ضرب‌المثل‌های مشهور مانند «زنان می‌توانند هر زمان که بخواهند دروغ بگویند و گریه کنند»- نشان می‌دهد که زنان برای متقاعد کردن هیئت‌منصفه بابت اینکه مورد خشونت قرار گرفته‌اند با نبرد سختی روبرو بوده‌اند. پرونده‌های حقوقی مملو از زنانی است که اتهام تجاوز را مطرح کرده‌اند و پس‌ازاینکه هیئت‌منصفه به این نتیجه رسیده که متهم گناهکار نیست یا شاکی به‌درستی تجاوز را گزارش نکرده است، متهم به گزارش دروغین شده‌اند. در ویلتشایر در سال ۱۲۴۹، زنی مجرد به نام ایو، آدام مایکل را متهم کرد که به او تجاوز کرده است. مایکل ابتدا حاضر نشد در دادگاه حضور پیدا کند، سپس ادعای آن زن را تکذیب کرد. هیئت‌منصفه موافقت کرد که او گناهکار نیست، بنابراین ایو به دلیل اتهامات دروغین بازداشت شد. او مدتی بعد به این دلیل که فقیر بود، مورد عفو قرار گرفت.

نویسنده: کریسا هریس

برگردان: رها عسکری‌زاده

منبعAeon