«من اولین زنی خواهم بود که سلاح برمی‌دارم»؛ صدای زنان پس از انفجارهای کابل

شیما آغا، خواهر یکی از قربانیان انفجارهای کابل، با چشمانی پر از خشم و درد می‌گوید: «اگر روزی جبهه‌ای از زنان مانند زنان کورد تشکیل شود، من اولین زنی خواهم بود که برای حق زندگی‌مان می‌جنگم.»

بهاران لهیب

پروان- چند روز قبل شب هنگام، دولت پاکستان با طیاره‌های بی‌سرنشین در پایتخت افغانستان قلب کابل حمله کرد. هم‌زمان در چند ولایت مرزی، طالبان اعلام کردند که «جواب این حملات را داد.» در این بحبوحه تنها ملت افغانستان بود که باز هم جوانان خود را از دست داد.

به تاریخ ۱۵ اکتبر، بار دیگر حوالی عصر، در سه محل در کابل انفجارهای رخ داد و هم‌زمان در اسپین‌بولدک ولایت قندهار حمله‌ای انجام شد که ده‌ها تن از جمله زنان، کودکان و جوانان را به‌قتل رساند.

ذبیح‌الله مجاهد، یکی از سخنگویان طالبان، با شتاب‌زدگی اعلام کرد: «تانک تیلی در محل بود؛ آن انفجار نمود.» اما شاهدان گزارش دادند: «پیش از انفجارها سه طیاره‌ی بی‌سرنشین را در آسمان کابل دیدند و هم‌زمان انفجار صورت گرفت.» دولت پاکستان نیز اعلام کرد که در کابل و اسپین‌بولدک حمله‌ی هوایی انجام داده است.

آمارِ دقیق تلفات قربانیان در دسترس نیست، زیرا طالبان اجازه‌ی حضور رسانه‌های داخلی و خارجی را نمی‌دهند. تنها مردم محلی هستند که عکس‌ها و فیلم‌های حادثه را منتشر می‌کنند.

در میان کشته ‌شدگان، شاکر، ۲۰ساله از ولایت پروان بود. به دیدارِ خانواده‌ی داغدیده‌اش رفتیم. مادر شاکر، سعیده آغا، از شدت درد اشک در چشمانش خشکیده و صدایش برنمی‌آمد. او با آه و ناله گفت: «پسرم در هیچ نیرویی عضویت نداشت؛ برای کار از ولایت ما به کابل رفته بود و با معاش ناچیز، امرار معاش می‌کرد.»

مادران داغدیده‌ی زیادی را ملاقات کردیم که در بیست سال گذشته پسران‌شان در جنگ با طالبان کشته شده‌اند. همه زنان در کنار درد سعیده، درد خود را نیز بازگو می‌کردند.

شاکر بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود. ما ساعت‌ها نزد سعیده ماندیم؛ او دیگر سخن نمی‌گفت و هرلحظه حالش دگرگون می‌شد. در آن‌سو، شیما آغا، خواهر شاکر، را دیدیم؛ وضعِ او بهتر از مادرش نبود. نفرت، خشم و درد در وجود او آشکار بود. او گفت: «برادرم پسر عالی بود و با دیگران تفاوت داشت. همیشه تلاشش این بود که من زنی باسواد و مستقل شوم. چون پدرم مریض است، او از ۹ سالگی برای کار بیرون می‌رفت و بر درس ‌خواندن من و خواهرانم تأکید داشت.»

شیما پس از سکوتی طولانی ادامه داد: «این جاهلان آموزش، کار و زندگی را از ما زنان گرفتند؛ به این هم اکتفا نکردند و عزیزترین ما را نیز گرفتند. همیشه آرزو می‌کنم اگر جبهه‌ای از زنان مانند زنان کورد تشکیل شود، من اولین زنی خواهم بود که سلاح برمی‌دارم، و نه تنها برای برادرانم، بلکه برای خود و همه‌ی زنان دیگر که حق زندگی از آنان سلب شده می‌جنگم. من از این خاک‌ فروشان نفرت دارم.»