«کودکمادری یک موقعیت آسیبزا نیست، بلکه فاجعەای اجتماعی است»
شنە امین تحلیلگر مسائل اجتماعی عنوان میکند: موضوع ازدواج کودکان از یک سو و مادر شدن درصد بالایی از آنها در همان سنین کودکی، آسیبها را چندین برابر میکند.
ژوان کرمی
جوانرو - بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در خصوص مسئلەی کودکهمسری کە اخیرا منتشر شده است، در شش ماهەی نخست سال ۱۴۰۱، ازدواج ٢٠ هزار و ۶۴٨ کودک دختر کمتر از ۱۵ سال ثبت شدە است. همچنین در این مدت یک هزار و ۸۵ کودک، مادر شدەاند. در این گزارش آمدە است که با توجه به عدم ثبت شمار زیادی از ازدواجهای کودکان، پیشبینی میشود آمار واقعی بیشتر نیز باشد. همچنین اشارە شده است که جز تعداد انگشتشماری کودک پسر، اکثریت قریب به اتفاق ازدواجهای زیر ۱۵ سال ثبت شده برای کودکانِ دختر هستند. بررسیهایی که از آمار سالانەی سازمان ثبت احوال ایران انجام شده است نشان میدهد که در یک دهەی اخیر بیش از ۱۵ هزار دختر زیر ۱۵ سال در ایران زایمان کردەاند و بیش از یک میلیون دختر زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند. مسئلەی کودکهمسری در ایران بیش از نیم قرن است هر از گاهی در محافل قانونگذاری، سیاسی و آکادمیک مطرح میشود و از جنبەهای مختلف مورد نقد قرار میگیرد. پیرامون این موضوع گفتوگویی را با "شنه امین" تحلیلگر اجتماعی ترتیب دادەایم تا به مسئلەی کودک همسری از این نظر بپردازیم:
صندوق کودکان سازمان ملل متحد، یونیسف، عنوان نموده دخترانی که در نوجوانی باردار شده و زایمان میکنند در معرض خطرهای به مراتب بیشتری هستند و سلامت نوزادهای آنان نیز بیشتر تهدید میشود. شاید خطرات جسمی و بیولوژیکی تا حدی روشن باشد، لطفا دربارەی خطرات اجتماعی کودک همسری برای مادر و کودکش برایمان صحبت کنید.
ازدواج کودکان معضلی است کە ریشە در فرهنگ و قانون و دین دارد. سالیانی است کە هر چندوقت یک بار، خصوصا با قربانی شدن یکی از این کیسها یا پیش آمدن موقعیتهای خاصی راجع به این معضل بحثهایی صورت میگیرد و بە موضوع رسانەها و تحقیقات تبدیل میشود، اما ظاهرا و متاسفانه همانگونە کە خودتان هم در مقدمەی بحث بە آن اشارە فرمودید بنابر همین آمارها که دقیق هم نیستند و آمار واقعی حتما بیشتر و فراگیری گستردەتری دارد، ظاهرا راهکاری جدی برای مقابله با این معضل و آسیب اجتماعی پیگیری نشدە است. میبینیم کە در دورەهایی نە تنها کاهشی را شاهد نبودەایم، بلکه حتی با افزایش این آمارها روبرو هستیم.
موضوع ازدواج کودکان از یک سو و مادر شدن درصد بالایی از آنها در همان سنین کودکی، یعنی کودکمادر شدن آنها، آسیبها را چندین برابر میکند و میشود گفت که ما دیگر تنها با یک موقعیت آسیبزا روبرو نیستیم، بلکه با فاجعەای اجتماعی روبرو هستیم. کودکی که کودکی نکرده، نوجوانی نکرده، بدون کسب آموزش و مهارت، بدون آمادگی، بدون رضایت، بدون درک واضحی از موقعیت و نقش اجتماعی جدیدش، رها میشود؛ در واقع پرت میشود به موقعیتی که نیاز به انواع مهارت دارد. انواع مهارت برای مدیریت خانه، مدیریت زندگی زناشویی، مدیریت رابطەی عاطفی، جنسی و روانیاش در زندگی مشترک. اما وی فاقد این مهارتها و حتی فاقد بلوغ اجتماعی و عقلی مناسبی است و ناخواستە وارد موقعیت دیگری میشود کە مادر شدن است. با تمام معضلاتی کە خود دارد کاملا مشخص است کە او در مقابلە با نقش جدید با چه شرایطی روبروست. این وضعیت در حالی کە آسیبهای جبرانناپذیری بە کودک مادر وارد میکند، کودک دیگری را نیز وارد شرایطی میکند کە اصلا مناسب پرورش و رشد او نیست و او را در معرض آسیبهای فراوانی قرار میدهد. خطر اجتماعی مهم این است کە عملا بە بازتولید چرخەی فقر، خشونت، طلاق، رهاشدگی، تکوالدی، فرار از خانە، خودکشی، اعتیاد و انواع بزهکاری منجر میشود.
در برخی کشورهای اسلامی از جمله ایران، شرع و فقه مبنای قانونگذاری قرار دادە میشود، در حالی که امروزه مطالعات بسیار گستردەای در حوزەی رشد و بلوغ انجام شده است. آیا زمان آن فرا نرسیدە است که دین و شرع این حوزەها را به علم و دانش واگذار نماید؟
انسان یک موجود اجتماعی است. همین مفهوم صد سال پیش هم گفتە شدە است. اما درک ما از این مفهوم و وسعت و پیچدگی آن، امروزە چقدر متفاوت شدە است. انسان امروز دیگر با اجتماعهای کوچکی در روستا، شهر و یا حتی کشورش روبرو نیست، بلکە با اجتماعهای بیشمار متفاوتی در یک دهکدەی جهانی روبرو است. روزانە با رویدادها و تغییرات جهان و انواع رسانە ، انواع لایف استایلها و انتخابهای متفاوت روبرو است. این موجود متعقل، متفکر و اجتماعی حتی درک و تعریفش از امنیت، عدالت و آزادی تغییر کردە و میکند. همچنین شرایط زندگی، نیازها و امکاناتش تغییر کردە و میکند. هر نهادی کە برای پاسخگویی بە نیازها و مدیریت جوامع انسانی بە وجود آمدە باشد، باید خودش را بەروز کند و بتواند در شرایطهای متفاوت تٲمینکنندەی نیازها و خواستەها و جوابگوی گوناگونیها باشد. مسلما خیلی وقت است که نهاد فقە و شریعت نباید بە این شکل در قانونگذاری دخالت نماید.
ما قوانین را برای تنظیم و جوابگویی بە نیاز همین جوامعی میخواهیم کە راجع به آن توضیح دادیم. هیچ قانونگذاری در دنیا بر مبنای خلا قانونگذاری نمیکند و حتما برای هر جامعەای اصولی مبنایی وجود دارد. بر اساس همین اصول متفاوت که همگی در نوشتن قانون تاثیر دارند است که ما به نیازها و شرایط اجتماعی جوامع فکر میکنیم. به این میاندیشم که قانون بتواند امنیت، آزادی و عدالت را گسترش بدهد و نه برعکس.
حال اینجا و راجع به این قانون بیش از اینکه ما با اصولی روبرو باشیم، با برداشتی دگماتیک، محافظەکارانە و مردسالارانە از این تفکر و اصل روبرو هستیم. یعنی اینجا ما تنها با اصول عامی کە بخواهد مبنا قرار بگیرد روبرو نیستیم، بلکە با قوانینی روبرو هستیم کە با آن طرز تفکری کە ذکر شد از این اصول استنتاج شدە و برای هزار و اندی سال میخواهند بدون تغییر باز هم اجرایش کنند. در حالی کە بر اساس تحقیقات، دستآوردهای علمی و تجربەی زیستەی جوامع، پرواضح است کە چە آسیبها و نابهنجاریهایی بە دنبال دارد. مسئلە اینجاست که اگر قرار باشد ما با مجموعەای از قوانین و اصول ثابت روبرو باشیم، عملا نه پارلمان و نه خیلی از نهادهای حقوقی و آموزشی کارکردی نخواهند داشت و وجودشان بی معنی خواهد بود.
در مسئلەی حقوق باروری و جنسی، نهادهای حقوق بشری بر حق دریافت آموزش نیز تٲکید میکنند. میزان آموزش و اطلاع رسانی را در ایران و روژهلات کوردستان در این زمینە چگونە میبینید؟
میزان آموزش و اطلاعرسانی در حوزەی امر جنسی متاسفانە هم در ایران و هم در کوردستان اصلا مناسب نیست. از طریق نهادهای رسمی آموزشی و بهداشتی کە منطقا هم باید از طریق آنها و زیرمجموعەهایشان کسب این مهارتها و آموزشها انجام شود، اشارەهایی در قالب توصیەهای اخلاقی و بهداشتی، تحت عنوانهای دیگری ارائە میشود کە متاسفانە نە کافی است، نە مناسب و نە بە موقع. و تاسفبارتر اینکە خیلی وقتها برخلاف انتظار ما، همین نهادها خود مروج آموزشهای غلط، نابرابری جنسیتی، پرورش شخصیت تکمحور و خشونتپذیر هم هستند. توسط نهادهای مدنی و اجتماعی نیمە مستقل و مستقل دیگر هم، بە دلایلی مانند فضای بستەی سیاسی و اجتماعی، نداشتن بودجە و تابو بودن این مسائل، تا جایی کە من اطلاع دارم کار خاصی انجام نشدە است. متاسفانە از این لحاظ جامعەی ما در وضعیت نامناسبی است.
آیا میشود کودک همسری را خشونت تعریف کرد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، لطفا دربارەی جنبەهای این خشونت برایمان توضیح دهید.
بلە ازدواج کودکان مصداق بارز خشونت است، یک پکیج کامل از انواع خشونت! بە عنوان ازدواج اجباری و ناخواستە خشونت است، از کودکی کردن و آموزش و فرصت یادگیری انواع مهارتها محروم میشود. محروم کردن کودک از رشد و بلوغ مناسب و آموزش مناسب خشونت است. بە عنوان قرار دادن کودک در نقشی کە هیچ شناخت، آمادگی، بلوغ عقلی و احساسی را برای آن ندارد، یعنی سپردن نقش بە کسی کە توانایی و مهارت انجام آن را ندارد، خود خشونت است. مثال دقیقی نیست اما تصور کنید ما بە یک بچە دە ساله ماشین بدهیم و بگوییم رانندگی کن و او تنها یک تصور ناکامل و فانتزی از سواری ماشین را دارد و گرنە اصلا نە شناختی نە مهارتی و نە هیچ آگاهی از خود ماشین و رانندگی ندارد.
کودکی کە نقشی بە او سپردە میشود کە شناختی از آن و مهارت انجام آن را ندارد، آن هم نقشی مانند همسری، مسلم است کە در مسیری قرار میگیرد کە در هر قدمش خشونتی نهفتە است. معمولا اختلاف سنی بین کودک و همسرش زیاد است کە این هم موجب تفاوت در نگرشها و نیازها و باعث اختلاف میشود. اینجا نیز باز قربانی و خشونتپذیر همان کودک است. کودک اگر در این وضعیت میماند کە در خیلی از موارد چارەای جز این ندارد، به این خاطر است که معمولا و براساس تحقیقات، او از دل فقر اقتصادی و فرهنگی و نابسامانی آمدە، یعنی راە بازگشت اصلا راحت نیست و یا مقدور نیست. همین ماندن بە اجبار هر لحظەاش تجربەی خشونت است و وی انواع خشونت روانی، کلامی، فیزیکی، جنسی و... را تجربە میکند. خیلی وقتها مرگ رویاها و آیندەی دلخواه را قبول میکند و حس حقارت و شرم و محرومیت همیشە با اوست. وقتهایی هم کە وضعیت اسفبارتر میشود، بە خودکشی و فرار و اعتیاد پناە میبرد یا قربانی قتل ناموسی میشود. اگر راە برگشتی هم باشد بە او بە عنوان یک انسان ناموفق و شکست خوردە نگاە میشود. انگ بیوەگی و محدودیت و محرومیتهای موقعیت جدید هم ناخوشایند و اسفبار است. مشاهده میکنید که این سناریو به هر طریقی پیش رود زمینەاش مملو از خشونت است.
صاحبنظران سنت، مردسالاری، تبعیض جنسیتی، فقر، نبود امنیت و عواملی دیگر را برای میزان بالای کودک همسری عنوان میکنند. تحلیل شما دربارەی عوامل کودک همسری چیست؟
کودکهمسری موضوع تازەای نیست، دیدگاەها و تحقیقات مختلفی موجود است کە بە صورت کلی بە این عوامل اشارە کردەاند کە شما هم اشارە فرمودید: سنت، دین، فقر اقتصادی و فرهنگی، تبعیض جنسیتی و مردسالاری، محافظەکاری و نبود امنیت و... . بە این عوامل بە صورت کلی میشود عوامل دیگری را هم اضافە کرد کە کم و بیش احتمالا در جاهای دیگر بە آن اشارە شدە است. اما من میخواهم بە دیدگاهی کلی اشارە کنم کە بر جوامع ما غالب است. یک نوع ناآگاهی یا فقر فرهنگی کە فکر میکند ازدواج و تشکیل خانواده کە هنوز هم در اکثر جوامع دنیا یکی از بنیادیترین و اساسیترین واحدهای اجتماعی است و مهمتر از آن یکی از بنیادیترین و مهمترین واحدهای پرورش کودک و رشد انسان است؛ نیاز بە مهارت، نیاز بە آموزش، نیاز بە یادگیری و در کل نیاز بە آمادگی ندارد!
ما برای اینکە خانەای بسازیم برنامەریزی میکنیم کە یک مهندس کاربلد باید کار نقشەکشی را انجام دهد و بر اجرای کار نظارت کند، اما متٲسفانە بە این مهم نرسیدەایم کە برای رشد جامعە برای پیشگیری از خیلی از آسیبها و جرایم باید دختر و پسر آموزش بگیرند، باید برای تشکیل یک خانوادە و بە صورت کلی ازدواج، انواع مهارت کسب کنند و یاد بگیرند.
نکتەی تٲسفبار و خندەدار این است کە میبینیم در قوانین ما حتی برای حداقل سن مجاز برای پذیرش این مسئولیت هم هنوز ما تکلیفمان مشخص نیست و از کنار آن بە آسانی میگذرند. همین مسئلە مشخص میکند کە سیاست کلان ما برای مشکلات و مسائل مهم اجتماعی چگونە است و دیدگاە کلی حاکم بر جامعە ما چگونە بە این امر مینگرد.