خشونت علیە زنان و کودکان، از فرهنگ غالب جامعە تا نبود آموزش

روناک زمانی، مددکار اجتماعی، در گفت‌وگو با ما به بررسی خشونت علیه کودکان و زنان پرداخت و به تبیین ریشه‌ها، آثار و راهکارهای مقابله با این خشونت‌ها در جامعه پرداخته است. وی بر اهمیت آموزش و فرهنگ‌سازی در پیشگیری از این آسیب‌ها تأکید کرد.

 

الهام عزیزی

سنە- در گفت‌وگویی با روناک زمانی، مددکار اجتماعی شهر سنه، به بررسی موضوع خشونت علیه کودکان و زنان پرداخته‌ایم. وی در این گفت‌وگو انواع مختلف خشونت، ارتباط میان آنها، علل شکل‌گیری این خشونت‌ها و همچنین راه‌کارهای مؤثر برای مقابله با آنها را مطرح می‌کند. این گفت‌وگو به‌طور ویژه به چالش‌های اجتماعی و فرهنگی که این معضلات را تشدید می‌کنند، پرداخته است.


خشونت خانگی و کودک آزاری؛ ریشه‌ها، آثار و ضرورت‌های فرهنگی و آموزشی

روناک زمانی می‌گوید: بسیار مهم است که ابتدا ما تعریف درستی از خشونت خانگی داشته باشیم، زیرا خشونت‌هایی که علیه زنان و کودکان اعمال می‌شود تحت عنوان خشونت خانوادگی شناخته می‌شوند. خشونت خانگی، هر نوع رفتار خشن، ناراحت‌کننده و سلطه‌گرانه‌ای است که معمولاً یکی از اعضای خانواده، که خود را فرد قوی‌تر می‌داند، بر دیگر اعضا اعمال می‌کند. این خشونت‌ها شکل‌های مختلفی دارند که طبق آمار، کودکان خردسال و زنان بیشترین آمار خشونت را تجربه می‌کنند.

این مددکار افزود: خشونت‌های خانگی به دلیل نوع تربیت افراد، اشکال مختلفی دارند. به عنوان مثال، در خانواده‌های پدرسالار، وقتی پدر خانواده فوت می‌کند، این خشونت به وسیله برادر بزرگتر یا از طریق عموها، دایی‌ها یا کسانی که احساس می‌کنند قیومیت دارند، ادامه می‌یابد. طبق آمار، به نسبت مساحت و جمعیت، شهر سنه بزرگترین کمربند حاشیه‌نشینی را دارد و یکی از بزرگترین حاشیه‌نشین‌ها در ایران است، که خود این حاشیه‌نشینی تاثیر منفی فوق‌العاده‌ای بر کودک‌آزاری دارد. همچنین افزایش آمار کودک‌آزاری طبق آمارهای رسمی چهل درصد و طبق آمار غیررسمی بیشتر است. برای مثال، از سال ٩۶ به بعد، ١۶,٠٠٠ مورد کودک‌آزاری ثبت شده است، در حالی که تعداد ثبت‌نشده‌ها بیشتر است. متأسفانه، طبق این آمار، ٣١ درصد از آزارگرها خود والدین بوده‌اند، که در جامعه به نوعی عادی انگاری شده است. باید توجه داشت که آزارهای مورد بررسی تنها جسمی نیستند که قابل مشاهده باشند، بلکه بخش بزرگی از این آسیب‌ها خشونت روانی هستند که از راه استفاده از الفاظ نامناسب و برخی رفتارها ممکن است انجام شود و تأثیرات بدی بر کودکان می‌گذارد.

روناک زمانی بیان داشت: طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، هر نوع بدرفتاری عاطفی، فیزیکی، لفظی و جنسی که باعث شود کودک از لحاظ جسمی آسیب ببیند، عزت نفس او از بین برود یا رشدش کند، کودک‌آزاری محسوب می‌شود. کودک‌آزاری را می‌توان در چهار دسته تقسیم‌بندی کرد: روانی، بدنی، جنسی و بی‌توجهی. مهم‌ترین نوع آن، کودکی است که توسط والدین رها شده و مدام تنها گذاشته می‌شود و به نیازهایش بی‌توجه هستند که در دسته بی‌توجهی‌ها قرار می‌گیرد و شکلی مخفی از کودک‌آزاری است.

لازم است بدانیم که بزرگترین آمار در حوزه آسیب‌های اجتماعی کودک‌آزاری است که به وسیله اقوام و آشنایان درجه اول رخ می‌دهد، در حالی که آزارهایی که از سوی افراد غریبه، بخصوص از نظر جنسی، به کودک می‌رسد، آمار کمی دارند. این نشان می‌دهد که آموزش می‌تواند بر کاهش کودک‌آزاری، بخصوص در حوزه جنسی، تأثیر زیادی داشته باشد.

بخش دیگری از کودک‌آزاری، کودک‌همسری و خشونت‌های جنسی است. خشونت‌های جنسی ناشی از ناآگاهی والدین و کودک است که آموزش می‌تواند خشونت‌های جنسی را به حداقل برساند. طبق آمار، بیشترین خشونت‌های جنسی از سوی محارم صورت می‌گیرد، بنابراین آموزش جنسی کودک تا قبل از ٩ سالگی تأثیر فوق‌العاده‌ای در جلوگیری از این آسیب‌ها دارد.

مورد دیگر در بخش کودک‌همسری، ارتباط مستقیم با مسائل اقتصادی موجود در جامعه است. به موازات کوچک شدن سفره خانواده‌ها، متأسفانه کودک‌همسری و ازدواج در سن کم بیشتر رخ می‌دهد. همچنین آسیب‌های روانی، جسمی و محیطی که فرد آزاردهنده در دوران کودکی و نوجوانی تجربه کرده، موجب نهادینه شدن خشونت و اعمال آن بر کسانی که بر آنها نفوذ دارد، بخصوص کودکان می‌شود. همچنین در میان کسانی که به مواد مخدر، بخصوص صنعتی، اعتیاد دارند، کودک‌آزاری بیشتر اتفاق می‌افتد.

این مددکار اجتماعی نقش عوامل فرهنگی در کودک‌آزاری را این‌گونه شرح می‌دهد: گاهی مسائل فرهنگی وارد جامعه ما شده‌اند که عملاً کودک‌آزاری است و ما از آن بی‌خبریم. این تعریف و بومی‌سازی از کودک‌آزاری بسیار مهم است. به عنوان مثال، بازی‌های کودکان در مهمانی‌ها که به صورت کتک‌کاری و کشتی گرفتن است، نمونه‌ای آشکار از خشونت است که از نظر فرهنگ نیز قابل قبول است. یا خانواده‌ها اطلاع درستی از شیوه‌های تربیت فرزند ندارند که باعث می‌شود شیوه‌هایی از خشونت را به اجبار بر کودکان اعمال کنند، بدون اینکه نظر و علاقه کودک در نظر گرفته شود. علاوه بر این، در شهر سنه، به دلیل جامعه سنتی، ارزش‌های غیرمفیدی به رفتار ما تزریق شده که زمینه‌ساز کودک‌آزاری است.

همچنین، در بخش کودک‌آزاری، خلا قانونی داریم که در چند سال اخیر، به‌واسطه شبکه‌های اجتماعی و بازتاب به موقع وقایع، اقدامات قانونی انجام شده است. البته در برخی موارد، به دلیل حفظ آبرو، کودک‌آزاری‌ها گزارش داده نمی‌شوند که این خود مشکل بزرگی است. تنبیه بدنی توسط خانواده، به‌ویژه در میان فرزندان طلاق، بیشترین قربانیان این موضوع هستند. فرهنگ‌سازی در این حوزه، مهم‌ترین مسئله است و آموزش، ابتدایی‌ترین اقدام برای فرهنگ‌سازی درست در جامعه است. متأسفانه در این حوزه نیز دچار خلا هستیم، زیرا در سیستم آموزش و پرورش، آموزش‌های خودمراقبتی و جنسی اصلاً گنجانده نشده است، بخصوص برای کودکان زیر ده سال که بیشترین آسیب‌های جنسی و جسمی را تجربه می‌کنند. این نشان می‌دهد که ده سال اول تولد تا چه اندازه مهم است تا در طول پروسه، کودک آموزش داده شود و از خطرهای جدی جلوگیری شود.

 

تأثیر شرایط اقتصادی بر خشونت خانگی

روناک زمانی در ادامه افزود: عاملی دیگری که باید در نظر داشت، شرایط روحی و روانی بد والدین است که ناشی از شرایط بد اقتصادی است که روز به روز بیشتر می‌شود و تاثیر منفی بر والدین دارد و آنها را از انجام برخی از فعالیت‌ها مانند حضور در مدرسه باز می‌دارد و این خود شکل دیگری از خشونت است که در جای مناسب خود را نشان می‌دهد.

 

اهمیت اقدامات قانونی در پیشگیری از کودک‌آزاری

در شکل کودک آزاری اقدامات قانونی که باید انجام دهیم بسیار مهم است که در محیط کاری خود بخصوص در مدارس کودکی که مدام غیبت مکرر دارد، با بدن کبود به مدرسه می‌آید و اگر از لحاظ روحی احساس کردیم مشکلی دارد و یا همسایه‌ای داشتیم که با کودکش رفتار درستی نداشت و یا هر مورد مشکوک دیگر حتما با ١٢٣ تماس بگیریم. هرچه تماس‌ها در رابطه با کودکی بیشتر باشد امکان رسیدگی بیشتر می‌شود بنابراین خواهش می‌کنم بی توجه نباشیم و کوتاهی نکنیم و از همه مهمتر علی‌رغم خلاهای قانونی، آموزش خودمان به فرزندان بسیار مهم است و گاهی اوقات اگر مسائلی پیش می‌آید کوتاهی و بی توجهی اطرافیان کودک است. در نهایت اطلاع دهی سر وقت کمک شایانی به وضعیت کودک دارد.

 

رابطه خشونت علیه زنان و نقش احساس مالکیت مردان

این مددکار خشونت علیه کودکان و زنان را مرتبط با هم می‌داند و اکنون در رابطه با خشونت علیه زنان می‌گوید: در سال‌های اخیر شاهد بالا رفتن آمار خشونت‌ها بوده‌ایم. همانطور که گفتیم این خشونت‌ها شکل‌های مختلفی دارد و معمولا به وسیله مردان خانواده اعمال می‌شود و خود این ناشی از احساس مالکیت مردان بر بدن زنان است، که در هر حال زن باید ملک دیگران باشد و تا در خانه والدین خود است پدر و برادر و با ازدواج، همسر و خانواده همسر بر وی احساس مالکیت می‌کنند. و همین‌ها باعث می‌شود خشونت مدام در طول زندگی یک فرد تکرار شود، خشونت‌ها برای زنان را می‌توان در دو نوع مورد بررسی قرار داد، خشونت خانگی و خشونت حوزه عمومی.

 

خشونت خانگی؛ تکرار رفتارهای خشونت‌آمیز در خانواده

در خشونت خانگی، با توجه به اینکه خانواده نهادی است که عمق و شدت روابط و تعاملات به قدری گسترده است که شاید برخی از موارد به چشم نیاید اما شایع‌ترین شکل خشونت در ایران خشونت خانوادگی است که به صورت پرخاشگری مرد علیه زن در مقام مادر، خواهر و زن اتفاق می‌افتد.

 

بازتولید خشونت در خانواده؛ تأثیر مشاهده خشونت در کودکان

خشونت‌های خانگی تنها ابزاری است که مردان از آن استفاده می‌کنند که آن را برای فرمانبرداری زنان به کار برند و آن را تداوم بخشند و از نافرمانی آنها نسبت به خود جلوگیری کنند. پسرانی که شاهد خشونت اعمال شده بر مادران خود هستند معمولا در بزرگسالی برای حل اختلافات خود با همسرانشان از خشونت استفاده می‌کنند و این همان بازتولید خشونت در خانواده است.

 

خشونت عمومی علیه زنان؛ از متلک‌پرانی تا روسپیگری سیستماتیک

بحث بعدی خشونت‌های عمومی است که در خانواده نه، بلکه در بیرون از آن است که شامل خشونت مربوط به بهره‌کشی، آزار جنسی، گوشه‌نشین کردن زنان در محل کار و مراکز و سازمان‌های دولتی، قوادی کردن روسپیگری و... این‌ها شکل‌های خشونت در حوزه عمومی است. شکل خیلی ساده خشونت عمومی، متلک‌پرانی است که در جامعه ما شیوع پیدا کرده و شکل دیگر به دلیل وجود مناطق حاشیه‌ای در شهر ما، روسپیگری است. که قبلا روسپیگری در شکلی سیستماتیک اتفاق نمی‌افتاد اما اکنون ما می‌بینیم متاسفانه در مناطقی مانند نایسر به وضوح در قالب سیستماتیک و در قالب جذب زنان زیبا و اغفال کردنشان به راحتی در حال رخ دادن است و به تمام شهر شیوع پیدا کرده است.

 

بازتولید خشونت؛ از زنان به کودکان

بازتولید خشونت علیه زنان به خشونت علیه کودکان می‌انجامد. از نظر جامعه‌شناسی خشونت علیه زنان را می‌توان اینگونه بررسی کرد، معمولا انسان‌هایی که سنتی‌تر هستند و در طیف رادیکال قرار می‌گیرند اعتقاد دارند که زن‌ها خود باعث و بانی خشونت هستند زیرا معتقدند زنان با سبک زندگی و پوشش و رفتارهایشان زمینه‌ساز خشونت جنسی می‌شوند و باعث وسوسه شدن مردان و تجاوز می‌شوند.

 

رویکردهای مختلف در بررسی خشونت علیه زنان

رویکرد دیگر که بسیار مهم است این است که خشونت علیه زنان را مسئله‌ای اجتماعی در نظر می‌گیرد و بر این باور است که مردی که خشونت اعمال می‌کند خود بیمار است و در کودکی خود مورد خشونت قرار گرفته و باید مورد درمان قرار گیرد و رویکرد دیگر رویکرد فمنیستی است خشونت علیه زنان را در شرایط عمیق‌تر و وسیع‌تر مورد بررسی قرار می‌دهند و اعتقاد دارند زنان به دلیل جایگاه زیردستی که نسبت به مردان دارند این جایگاه نامناسب که به آنها تحمیل شده همیشه باعث شده زنان مورد خشونت قرار گیرند و جنس دوم محسوب شوند و در حوزه‌های مختلف ارزش واقعی آنها در نظر گرفته نشود.

 

نهادینه شدن خشونت در خانواده و جامعه

دو رویکرد اجتماعی و فمنیستی کمک زیادی به بررسی خشونت علیه زنان می‌کند. با توجه به این دو رویکرد می‌توانیم بگوییم فرد در درون خانواده از طریق مشاهده رفتارهای خشن والدین، خشونت در وی نهادینه می‌شود و نتیجه این می‌شود که رفتاری سلطه‌آمیز که در جامعه ما یکی از نشانه‌های مرد بودن است به او القا می‌شود. با این اوصاف هر کسی مردتر باشد تسلط بیشتری دارد و قدرت بیشتری بر خانواده خصوصاً بر زن اعمال می‌کند. در فرآیند جامعه‌پذیری در خانواده، براساس گرایش‌های هویت جنسیتی و تصاویری که به فرد به عنوان گرایشات جنسیتی داده می‌شود معمولاً نتیجه آن روحیه‌ای استبدادی، روحیه‌ای دموکراتیک و یا روحیه‌ای خشن و غیرمنعطف است. این بدین معنی است هنگامی که هویت جنسی در کودک شکل می‌گیرد به پسرها می‌گوییم کمتر گریه کنید، مواظب مادر و خواهرت باش و تصاویری از این قبیل وقتی به فرد داده می‌شود می‌تواند تأثیر فوق‌العاده‌ای در شکل گرفتن شخصیت فرد داشته باشد.

 

تأثیر نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی بر خشونت علیه زنان

معمولاً خانواده‌های ما به این دلیل که شکلی دموکراتیک ندارند هرکدام از زن و مرد اگر منابع اقتصادی بالاتری داشته باشند قدرت بیشتری دارند، اما به دلیل جامعه سنتی و مردسالار دسترسی زنان به منابع اقتصادی، اجتماعی و قانونی محدود است و همین زن را در تصمیمات جدی خانواده حذف می‌کند و او را آسیب‌پذیرتر می‌کند. زنی که از لحاظ اقتصادی خودکفا نباشد متحمل انواع خشونت‌ها از جانب همسر می‌شود و به دلیل اینکه خارج از آن خانه شبکه اجتماعی و حمایتی ضعیفی دارد و ممکن است با ترک خانه همسر تنها بماند و آسیب‌های زیادی ببیند، بنابراین این خشونت‌ها را تحمل می‌کند که خود موجب بازتولید خشونت می‌شود.

 

پیامدهای فردی خشونت علیه زنان

اگر بخواهیم در حوزه فردی پیامدهای خشونت علیه زنان را مورد بررسی قرار دهیم، ترس از همسر، بی‌خوابی، فرسودگی، افسردگی، عکس‌العمل‌های افراطی، ناتوانی، عدم کفایت، از کارافتادگی جسمی و روحی، دچار بحران در محیط کار، که در نهایت برخی به الکل و مواد مخدر، فال‌گیری، قمار و خودکشی روی می‌آورند.

 

وضعیت خشونت علیه زنان و کودکان در سنه
متاسفانه آمار زن‌ستیزی و خشونت‌های خانگی در سطح عمومی شهر سنه بالاست. هرچند در میان نسل‌های هشتاد و نود، خشونت‌هایی مانند متلک‌پرانی به شکلی معکوس ظاهر شده و شاهد این مسئله در خیابان‌ها هستیم. اگرچه آمار دقیقی نداریم، با توجه به رویه جدیدی که فرزندان ما دنبال می‌کنند، می‌توان امیدوار بود که اگر در کنار آن آموزش‌های لازم انجام شود، خشونت‌ها در حوزه عمومی کاهش یابد و یا حتی برخی از اشکال خشونت ریشه‌کن شوند. اما در غالب‌ترین شکل آن، که خشونت خانگی است، بسیاری از زنان به‌ویژه در شکل‌های پنهان آن، آن را تجربه کرده‌اند. زنانی که من با آنها روبرو شده‌ام، به دلیل فرهنگ غالب جامعه که زن خوب را مادری فداکار و فداشده در شرایط مختلف می‌داند، این خشونت‌ها را تحمل می‌کنند. این خشونت‌ها شاید جسمی نباشد، اگرچه در مناطق ما خشونت جنسی هم رایج است، اما شکل این خشونت‌ها آزار و اذیت‌های پنهانی است که بسیاری از زنان به دلیل سطح پایین آگاهی و سواد، آن را تحمل می‌کنند.

 

تأثیر بحران اقتصادی بر زنان
موضوع بعدی اقتصاد است. به محض اینکه اقتصاد جامعه لطمه می‌خورد، اولین کسانی که آسیب می‌بینند زنان هستند. منابع اقتصادی آنها کاهش می‌یابد و آسیب‌های جسمی و روحی آنها بیشتر می‌شود، چرا که مردان به راحتی می‌توانند دسترسی زنان را به منابع محدود کنند و خشونت خود را توجیه کنند. این وضعیت می‌تواند زنان را به شبکه‌های توزیع مواد مخدر و تن‌فروشی با توافق با همسرانشان سوق دهد.

 

زن‌کشی و ریشه‌های مردسالارانه
روناک زمانی همچنین بیان داشت: «موضوع مهم دیگر زن‌کشی است که تحت عنوان ناموس انجام می‌شود و ریشه‌ای کاملاً مردسالارانه دارد.» این نوع خشونت در جوامع سنتی و مردسالار دیده می‌شود و باعث می‌شود هر نوع خشونتی علیه زنان اعمال شود. این خشونت‌ها حتی از طریق خود زنان، با تربیت و دیدگاه مردسالارانه به پسرانشان انتقال یافته و بازتولید می‌شود. در یک سال گذشته در منطقه نایسر سنه شاهد دو مورد زن‌کشی توسط مردان بودیم.

 

نقش اطلاع‌رسانی و منابع قانونی در مقابله با خشونت
اما کاری که ما در حال حاضر انجام می‌دهیم اطلاع‌رسانی است که بسیار مهم است تا منابع قانونی و انتظامی تلاش کنند حضور جدی‌تری در حل این مسائل پیدا کنند. رسانه‌ها نیز نقش بسیار مهمی در افشا کردن این خشونت‌ها و آگاهی‌رسانی دارند. با توجه به اینکه دسترسی به منابع اینترنتی بیشتر است، می‌توانند تأثیر بزرگی داشته باشند و در کنار آن با تعریف خشونت و ارائه راهکارهایی برای کاهش خلاهای قانونی، می‌توانیم از این حوادث جلوگیری کنیم.

 

آموزش‌های پیشگیرانه و نیاز به واکنش سریع
از سوی دیگر، تاب‌آوری زنان در برابر خشونت بالا است که نباید چنین باشد. باید واکنش نشان دهند، تحمل نکنند و از منابع و شبکه‌های حمایتی آگاه شوند. نهادهای امدادرسان باید برنامه‌های مشخصی در این حوزه داشته باشند. به نظر من برای کاهش خشونت‌ها، حرکت فرهنگی و طولانی‌مدت لازم است که نقطه شروع آن خانواده است، چرا که خود خانواده است که این خشونت‌ها را بازتولید می‌کند.

 

نهادهای امدادرسان و اقدامات پیشگیرانه
در مورد نهادهای امدادرسان، معمولاً نهادهای غیر دولتی پروتکل‌های خاص خود را دارند. منابع مالی محدود هستند، اما از لحاظ قانونی اگر متوجه شویم زنی پس از بازدید مورد خشونت قرار گرفته، آن را از طریق معرفی به وکلای رایگان پیگیری می‌کنیم و سعی می‌کنیم حداقل‌های زندگی را برای آنها فراهم کنیم تا در شرایط بحرانی از فضای آسیب‌زا خارج شوند. پیش از بحران نیز باید آموزش‌های لازم به مردان خانواده داده شود که معمولاً خشونت از طرف آنهاست، تا از وقوع چنین اتفاقاتی جلوگیری شود.
آمار خشونت علیه زنان و کودکان در کوردستان بسیار زیاد است و اگر فکری به حال آن نشود، آینده خوبی در این حوزه نخواهیم داشت.