زنان در مطالعات علوم انسانی
نویسندە: مکنزی هولینگسورث
وقتی بزرگ شدم، به سرعت متوجه شدم که متخصصان حوزهی علوم انسانی به اندازهی همتایان STEM خود در بسیاری از فضاها مورد احترام نیستند. سالها به مردم میگفتم که میخواهم پزشک شوم، فقط چون یک پاسخ قابلقبول اجتماعی بود. فکر میکردم با تحصیل در پزشکی مجبور نخواهم شد با کسانی که دربارهی امنیت شغلی یا آیندهی کاری بازجوییام میکنند، سر و کار داشته باشم. پزشکی مسیری امن و پایدار برای زندگی بود. پس از درخواست برای پرینستون، متوجه شدم آنقدر به تحصیل در پزشکی مشتاق نیستم که دههی بعدی زندگیام را به آن اختصاص دهم. تصمیم گرفتم به جای مطالعهی علوم اعصاب، همانطور که در ابتدا برنامهریزی کرده بودم، تغییر رشته دهم و انگلیسی بخوانم.
پس از این تغییر رشته، طیف گستردهای از پاسخهای مختلف از اطرافیانم شنیدهام. مردم میگفتند: «میخواهی با آن چکار کنی؟» و «تو که فقط میخواهی یک مدرک بیفایده بگیری، رفتن به پرینستون چه فایدهای دارد؟» من به این نتیجه رسیدم که برخی از مردم واقعاً برای علوم انسانی ارزشی قائل نیستند. فکر نمیکردم این موضوع بتواند مرا آزار دهد، خودم میدانستم با مدرک زبان انگلیسی میخواهم چه کار کنم. اهدافی که برای خودم در نظر گرفته بودم برایم روشن بود، بنابراین مهم نبود کسی که به سختی من را میشناسد فکر کند زبان انگلیسی یک رشتهی بیمعنی برای تحصیل در کالج است.
با اینحال، چیزی که مرا آزار میداد، در واقع مسئلهای بود که تا وقتی در دورههای علوم انسانی در پرینستون شرکت نکردم، متوجه آن نشدم. در کلاس انگلیسی اخیری که شرکت کردم، یکی از سه دانشجوی دختر کلاس بودم. یک روز استادم به من گفت که باید بیشتر صحبت کنم. گفت میخواهد مشاهدات من را به عنوان یکی از تنها دختران کلاس، بشنود. اگرچه این پیشنهاد راه خوبی برای ترغیبکردن من به صحبت و مشارکت بیشتر در کلاس بود اما در کل منجر شد همواره در طول زندگیام در مورد بازنمایی تجارب زنان در ادبیات چیزی برای گفتن داشته باشم. اغلب آنها موضوعاتی بودند که استادم از من میخواست در مورد آنها صحبت کنم، موضوعاتی که پیش از آن و به عنوان یک زن، صحبت از آن برایم سخت بود. در روز آخر کلاس، از هر دانشآموز خواسته شد که در مورد یک موضوع صحبت کند، و در کمال تعجب دیدیم که چندین نفر متنهای مشابه نوشتهاند.
معمولا دانشجویان دیگر در مورد نمادگرایی یا عناصر ادبی صحبت میکردند، من تنها کسی بودم که همیشه در نقد متون دربارهی زنان بحث میکردم. در فیلم محبوب As I Lay Dying، کاراکتر سث؛ نا امیدی عمیقی را به دلیل تجاوز به عنف تجربه کرد. اینها، همه صحنههایی بودند که همهی ما دیدیم و در مورد آنها بحث کردیم، اما هیچکس نمیخواست وقت بگذارد و واقعاً درمورد آن بشنود.
اگرچه استادم همواره تمایل نشان میداد که افکار من را به عنوان راهی برای صحبت بیشتر بشنود، اما نسبتاً واضح بود که بقیهی کلاس به آنچه من دربارهی بازنمایی زنان در ادبیات میگفتم اهمیتی نمیدادند.
به نظر نمیرسد این مشکل جدید باشد. ملیسا هاینس، مدرس دپارتمان کلاسیک، در مصاحبه با «پرنس»، تجربه خود را در مقطع کارشناسی ارشد توضیح داد. او گفت «فکر میکردم[امکان] همهچیز وجود دارد و میتوانم هر سؤالی بپرسم، به خصوص وقتی پای اندیشیدن به بازنمایی زنان در متون به میان میآمد.» با اینحال، او ادامه داد که چگونه: «این شکل از سوالات هیچگاه در فضای تحصیلی پرسیده نشد.»
هاینز میخواست از زنان بگوید. زنان در بخش وسیعی از تاریخ، نادیده گرفته شده و به کنار کشیده شدهاند. داستانهای زنان هیچگاه گفته نشده است، پس چرا ما نیز روی گفتن آنها تمرکز نکنیم؟ بسیاری از زنان در رشتههای علوم انسانی سوالات مشابهی را مطرح کردهاند و ما امروزه تنها به برکت آنها و کارشان، با زندگی و دیدگاه تاریخی زنان آشنا شدهایم و از آن میآموزیم.
هاینس بیان کرد که چگونه در مراحل اولیهی کارشناسی ارشد، علاقهاش به «حباب مشاغل جدید برای زنان در اواخر دههی ۸۰ و اوایل دههی ۹۰» و سرکوبی که در زمینهی کار با آن مواجه بودند، هر دو بخشی از سفر او در این مبارزه بود و به او کمک کرد مطالعات خود را بر روی زندگی زنان متمرکز کند.
او سرانجام افزود: «در نهایت مجبور شدم برای انجام کاری که میخواستم، سختتر بجنگم».
در این گفتوگو، تنها چیزی که میتوانستم به آن فکر کنم این بود که زنان باید پیوسته برای گفتن داستانهایشان بجنگند. درست همانطور که هاینز مجبور بود برای استدلال و انجام تحقیقات فارغالتحصیلیاشمبارزه کند، هزاران زن دیگر نیز در طول تاریخ مجبور شدهاند در نبردهای بسیار مشابه شرکت کنند. داستانهای زنان به حاشیه کشیده نخواهند شد. ما باید تاریخ خود را کشف کنیم و به آموزش داستانهایی بپردازیم که فراموش شده یاسرکوب شدهاند. اگرچه ما گاهی مجبور میشویم برای گفتن داستان زنان بجنگیم، اما زنان فعال در حوزهی علوم انسانی اعلام کردهاند که برای آسایش دیگران، تاریخ خود را نادیده نخواهند گرفت.