مبارز صبح‌های سنگر و صبوری

به ياد شهيد شيرين علم هولی

اوین

 

آنانی که قهرمان راستين زندگی میشوند، همواره شخصيتی مجزاتر از اطرافيان خويش دارند. آيا میتوان گفت که ذاتاً قهرمان بدنيا ميآيند؟ يا اينکه به دنيا آمدهاند تا قهرمان شوند. انسانهايی که در حيات طبيعی جامعه، ايستاری متفاوت از ديگران دارند. همين ميل به ديگرگونه زيستن است که راه خويش را از خويش میطلبد. بیآنکه، همچون همهی ديگران تنها راه برود. اين ميل به آزادیست که اجازهی سکون و حياتی معمولی را نمیدهد. انرژیای که نه میتوان آن را کنترل نمود و نه اسير قفس حياتی محدود و تعيينشده ساخت. مبدل ساختن چنين انرژیای به ماده و منفعل ساختن آن برای چنين افرادی يعنی مرگ. نمونههای چنين اشخاصی در جامعه بسيارند. حتی انرژی تحت کنترل نيز، واکنش نشان داده و در وضعيت تدافعی قرار گرفته و تغيير رويکرد میدهد. در جامعه نيز اگر چه عادات و رسومات اجتماعی سعی بر قيدوبند ساختن افرادش دارند، اما اين انرژی جوشان و متحرک نهفته، حتما راهی برای خروج از اين بند خواهد ديد و خويش را رها خواهد ساخت. آنزمان است که خويش را با انرژی کيهانی يکی میسازد و آزادی خويش را میيابد.

«رفيق شيرين علمهولی» نيز از جملهی آن انسانهايیست که مسيرش را از ديگران جدا میسازد. اگرچه در خانوادهای کم درآمد و پرجمعيت، رشد نمود، اما اين موضوع، هيچ گاه از غنای معنویاش نکاست. اگرچه نتوانست همچون دختران کوچک همسال خويش، به مدرسه برود، اما هيچگاه از جستجو، در کسب علم و آگاهی، خسته و مايوس نشد. حروف الفبای فارسی را از کتاب برادرانش ياد گرفته بود. شيرين به تقديری که جامعه و خانواده با سنتهای موجود، برایش تعيين ساخته بودند، هرگز تن نداد. انگار میبايست تقدير شيرين را تنها شيرين معين کند؛ چرا که ميان قيدوبندهای سنت و عادات جامعه، همچون زنی عادی حاضر به زيستن نگرديد و اين کافی بود تا پويای راه حقيقت و حيات آزاد باشد. شهيد شيرين، خوب میدانست که پايمال نمودن حقوق خلقاش و به ويژه ذهنيت زنستيزی که خود او را نيز از ابتدايیترين حقوق محروم ساخته بود، هرگز نمیتواند معنای راستين زندگی باشد. چيزی که شهيد شيرين نمیتوانست ساده از کنار آن بگذرد و سکوت نمايد.

بعد از قيام شهر ماکو در سال ٢٠٠۶ ديگر تاب نياورد و آغوشش را به سوی کوهستان‌های قنديل گشود و آن را با شگفتی قامت آگری (آرارات) يکی نمود. او خيلی زود با کوهستانهای عاصی قنديل، شاهو و کرماشان عجين گشت و نقش پيشاهنگی را برای ملتش و زنان در شرق کوردستان امری خطير می‌دانست؛ بدون لحظهای ترديد، ادای وظيفه مینمود. شيرين، روح عاصی و سرکشش را در کوتاهمدت در کوهستانهای آزاد رها ساخت و آزادانه در پی کيميای حقيقت حيات آزاد بود. اگر چه يک سال از مشارکتش در جنبش آزادی نگذشته بود، اما همانند مبارزی مجرًب عمل میکرد. هميشه حامی و پشتيبان رفقايش بود. مسئول و مسئوليتپذير بود. ممکن نبود که در کنار شهيد شيرين به سختی، خستگی، مريضی، نااميدی و يأس انديشيد. آنچنان در پی يادگيری خواندن و نوشتن بدونصبر بود که زمان نزد او بیمعنا گشته بود. دوستداشتنی، مدعی و پرکار و سعی بر درک فلسفهی رهبر آپو به ويژه فلسفهی رهايی زن داشت. آنچنان طالب و عاشق يادگيری علم و فلسفه بود که برای درک آن گويی تمام وجودش را در راه فهم آن نثار میکرد.

شهيد شيرين، زنی به پاکی صبحگاهان آرارات، پيمان خويش را با قنديل يکی ساخت و در آغوش شاهو برای تمام روزهای رنج يک ملت فرياد آزادی شد.

شيرين جان؛ رفيق کوه و کَمَر، رفيق قنديل، آرارات و شاهو تو ديگر تنها نيستی. خيالت راحت و روحت آرام، که انرژی مشعشع روحت، هزاران اشعهی روناهی را در کوردستان پراکنده ساخته است. مقاومت تاريخی تو و ديگر لالههای سرخ کوردستان بر صفحهی تاريخ، قلمی زرين برجای گذاشت و هيچگاه محو نخواهد شد. شيرين جان؛ تو همان روناهی شرق کوردستانی که امروزه صدها زن جوان در ادامهی راهت، راهیِ کوهستان‌های سرکش و آزاد کوردستان شدهاند.  پس واقعيت دارد که قهرمانان، قهرمان بدنيا میآيند. همانی که امروزه تو با سربلندی و مقاومت بینظيرت بدان رسيدی و روح آزادت را با روح چالاک، روناهی وان، هورام، شاهو و ديگر رفقای شهيد يکی ساختی. به عهد و پيمانت در قبال خلقت و تمامی زنان وفا کردی. ميراث آزادی و پيروزی را برایشان به ارمغان آوردی. جسارت مبارزه بخشيدی. ديگر زنان ماکو تن به خودسوزی و انتحار نداده و زندگی را از نو خواهند ساخت. پس راهت هميشه روناهی(روشن)، روحت جاويدان و نامت هميشه جاری بر زبانها...!