کوهستان، گواه عشق و مبارزه؛ روایت پیوند جاودانه رفیق و زمین
در دل کوهستانهای بلند، صدای باد و هر سنگ و برگ، داستانی از عشق و مبارزه را بازگو میکند. روز جهانی کوهستان فرصتی است تا پیوند انسان با این طبیعت چالشبرانگیز را گرامی داریم و روحی جاودانه که در دل این کوهها زنده است، را پاس بداریم.
یاسمن بهاری
آوایی در دل کوهستان مرا فرا میخواند رفیق. صدایی که از تلالو گذار هزاران داستان و افسانه در این کوهها بر جای مانده است. صدای باد در میان درختان بلوط همچون نجوای ارواح گذشتگان به گوش میرسد. هر برگ، هر سنگ، هر قطره باران داستانی برای گفتن دارد. اینجا، در این کوههای بلند، هر قدمی که برمیداری، گویی به عمق تاریخ و افسانهها فرو میروی.
روز جهانی کوهستان را باید در شکافتن ذات و ماهیت کوهستان در به وجود آمدن پدیدار خلق روایت همراهان و همزیستانش کشف کرد و فرصتی است برای بازشناسی این پیوند عمیق و جاودانه.
تصدقت، تو با کوهستان زیستهای، روایتهایت را در میان درختان بلوط در لابەلای رد رنگ خونین ارغوانها بارها و بارها شنیدهایم. در اینجاست که ردپای عشق و مبارزه را میتوان یافت. هر قطره خون ریخته شده، هر اشک جاری شده، گواهی است بر این پیوند ناگسستنی. کوهستان، با تمام سختیها و چالشهایش، همواره الهامبخش و راهنمای عاشقان و مبارزان بوده است.
ما مستسقی و چشم به راه کشف حقیقت پیوند تو، رفیق و یارِ کوهستان هستیم. عنصر مبارزه و راه مبارزه در این پیوند لاینفک شماست. کوهستان، با تمام عظمت و شکوهش، همواره مأمن و پناهگاه عاشقان و مبارزان بوده است. در اینجا، عشق و مبارزه در هم تنیدهاند و هر دو به یک اندازه مقدس و ارزشمندند.
گویند نشان عاشق شدن آن باشد که راه کوهستان را به پیش بگیری، غیر از عشق به معشوق چیزی نبینی و جانت را نثار یار کنی. اینجا، در این کوههای بلند، عشق و مبارزه به هم میپیوندند و داستانی جاودانه میآفرینند. تو، رفیق، با هر قدمی که برمیداری، این داستان را زنده نگه میداری و ما، با تمام وجود، به دنبال کشف حقیقت این پیوند هستیم.
تو بارها جانت را نثار یار کردهای، دشمن بارها تیشه بر ریشهات کشیده، تو را به آتش بسته اما تو همانند بذرهای بلوط جوانه زدهای و شاخههایت گسترانیدهای. با وزانت و وقار همانند لاچین، گلبانگ سربلندی برآوردی و بذرهای عشقت را پراکندی و راست قامت دشمن را با پیکار و دلاوریت در کوهستان به سُخره گرفتی. مرا بگذار تا از این همە عشق حیران بمانم، هرچند گویند «پلنگان را بە کوهستان پناە است.» نشاید گفت با اطلالە این اوصاف بتوانم گوشەی کوچکی از روایتها را بازگو کنم. کوهستانها خود راویان و شاهدان نامیرا و جاودانە خواهند بود و عشق و مبارزەی تو ای رفیق نجوایست کە هر بار کوەها روایتش را واگویه می کنند.