آزادی جنسی در فمینیسم ؛ ترويج بی بند و باری یا استقلال تن؟
وقتی ما از آزادی و رهایی جنسی صحبت میکنیم یعنی رهایی از خشونت و آزارجنسی، اما این معنای مهم همیشه در بحثها گم میشود چون ذهن متعصب《ما》رهایی جنسی را《بیبند و باری》میداند.
وقتی ما از عاملیت جنسی و به رسمیت شناختن استقلال تن زن صحبت میکنیم- که ستونهای اصلی رهایی جنسی هستند- اینها دقیقا عناصری هستند که به رسمیت شناختنشان و آموزششان جلوی آزار و خشونت جنسی را نیز میگیرد. وقتی زنی میگوید نه و این نه به رسمیت شناخته شود این خودش گام بزرگی در راه مهار آزار جنسی است. این همان عاملیت است.
رهایی و آزادی جنسی زنان یا همان سکشوال لیبرِیشِن به این معنی است که زنان خودشان انتخاب کنند چه زمان و با چه کسی وارد رابطه جنسی شوند بدون ترس از مجازات شدن و هزینه دادن، بدون نیاز به اثبات «آکبند» بودنشان برای مردی که قرار است «صاحب» آن تن شود.
در فرهنگ سنتی و دینی ما زن صاحب بدنش نیست. اول پدرش صاحب آن تن است بعد همسرش. در قانون ما زن نمیتواند در سکس به شوهرش《نه》بگوید، چون استقلال تنش به رسمیت شناخته نشده.
فرهنگ ما و فرهنگهای مشابه بسیاری از زنان بر این باور هستند که نباید از تنشان لذت ببرند و این لذت متعلق به یک مرد است که قرار است این تن به او تعلق بگیرد. اینجا لازم میدانم اشاره کنم این باور با اینکه شما نخواهی رابطه جنسی قبل از ازدواج یا بدون عشق داشته باشی فرق دارد-هر زنی حق دارد هر وقت دلش خواست این کار را تجربه کند. بلکه این باوری است که برای زن حق انتخاب قائل نیست.
یکی از ریشههای اصلی آزار و خشونت جنسی علیه زنان، همین باور نداشتن به استقلال تن آنها و عاملیت آنهاست. تنی که همیشه در نسبت به مردان و نیازهای آنها تعریف شده.
مهم است که این را فراموش نکنیم که زنان نیاز به کنترل شدن ندارند. این ترس که اگر زنان رها باشند «بیبند و باری» رایج میشود دقیقا ریشهاش در باوری است که زنان را 《ناقصالعقل و بیش احساساتی》میداند. باوری که میگوید افسار زن باید دست مرد باشد! قیم داشته باشد. این نگاه که اگر زنی حق انتخاب داشته باشد 《لنگهایش بیست و چهار ساعته هواست》! (که حالا اگر هم انتخاب یک زن اینست نوش جانش به من و شما چه) وقتی ازین رهایی حرف میزنیم داریم به این حق انتخاب و استقلال میپردازیم.
یادداشت از: فرانک عمیدی
منبع: کانال جامعەشناسی زن روز