«زنان به بایکوت انتخابات رٲی میدهند»
باوان بیستون تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی اعتقاد دارد که زنان به بایکوت فرایند انتخابات و کل این پروسەی مهندسی شده رٲی میدهند. دیگر نامزد شدن یک زن برای صندلی ریاست جمهوری یا انتصاب یک زن به عنوان وزیر، هدفی نیست که برای جامعەی زنان جذابیت داشته باشد.
گلاره گیلانی
کرماشان – در پی سقوط هلیکوپتر حامل ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران، مرگ او و هیئت همراهش، روز ٨ تیرماه ۱۴۰۳ به عنوان روز انتخابات زودهنگام برای انتخاب رئیس جمهور جانشین اعلام شد. در میان نامزدهای پرشمار برای تصدی ریاست دولت، تنها هشت نامزد مرد تٲیید صلاحیت شدەاند. هیچ نامزدی از میان زنان و حتی مردان متعلق به دیگر اتنیکها، مذاهب و باورمندیها صلاحیتشان تٲیید نشد و از دایرەی تنگ فیلترینگ نهاد موسوم به نظارت استصوابی نگذشتند.
در همین راستا گفتوگویی را با باوان بیستون، تحلیلگر مسائل اجتماعی و سیاسی ساکن کرماشان ترتیب دادەایم. ما در این گفتوگو کوشیدەایم از چند دیدگاه مختلف این انتخابات را بررسی کرده و موضع احتمالی زنان، جامعه اتنیکی و به طور کلی مشارکت مردم در سراسر ایران در انتخابات را تجزیه و تحلیل نماییم.
پرسش: ابتدا میخواهم تحلیل شما را از ترکیب نامزدهای تٲیید صلاحیت شده بشنویم، تنها هشت نامزد در میان آن جمع کثیر تٲیید شدەاند!
بله، هشت نام آشنا و خودی که به خوبی نشانگر دایرەی تنگ معتمدین سران قدرت و حاکمیت این رژیم است. هشت نامزد از میان جامعەی مردان شیعەی اثنی عشری معتقد به ایدئولوژی ولایت فقیهی جمهوری اسلامی ایران که همگی خود را متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی و خط رهبری میدانند. هفت نفر از این نامزدها اصولگرا هستند و یک نامزد با پیشینەی اصلاحطلبی در این لیست دیده میشود. هر چند جریان اصلاحات همواره خود را پایبند به اصول کلی نظام معرفی میکنند و حتی از طریق ایجاد نوعی اپوزیسیون فیک و غیرواقعی به یکی از مهمترین علتهای طول عمر رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شدند، اما دایرەی تنگ قدرت و استبداد در ایران از سال ۱۳٨٨ دیگر حتی تاب تحمل افراد متعلق به این جریان و به طور کلی پروژەی اصلاحات را ندارد و به نظر میرسد تنها به منظور جلب مشارکت درصدی از مردم، صلاحیت این نامزد را تٲیید کردەاند. به هر حال شاید درصد اندکی هنوز به این جریان امید داشتە باشند و باز به استدلال مشهور انتخاب بین بد و بدتر رو بیاورند.
به نظر شما چه میزان از مردم همچنان به این موضع روی میآورند؟ آیا میزان آن قابل توجه است؟ آیا عقلانیت پشت این استدلال را تٲیید میکنید؟
خیر، به گمان من درصد کمی را شامل میشود و بسیاری از مردم باز هم به بایکوت و تحریم انتخابات دست میزنند، اما با توجه به مشارکت اندک مردم در دو انتخابات اخیر رژیم، رقمهایی همچون چهار یا پنج درصد هم برای حاکمیت حیثیتی و حیاتی به شمار میرود و حاکمیت تلاش میکند با انواع ترفندها میزان مشارکت را بالا ببرد، اما تجربه نشان داده است که همەی این تلاشها جمعیت اندکی را تحت تٲثیر قرار میدهد.
این ترفندها کدامند؟ میشود لطفا بیشتر شرح دهید؟
جمهوری اسلامی و دستگاەهای امنیتی، تبلیغاتی و بوروکراتیک آن همیشه در انتخاباتها بسیج میشوند و تمام تلاششان را برای جلب حداکثر مشارکت به کار میگیرند که مشروعیت داخلی و بینالمللی رژیم بیش از این زیر سؤال نرود. یکی از این ترفندها همان چینش نامزدهای تٲیید صلاحیت شده است. در این رژیم همواره مهندسی انتخابات را شاهد بودەایم و این مهندسی که به هدف روی کار آمدن شخص مورد نظر حاکمیت و طیف نزدیک به رهبری انجام میگیرد، مستلزم رد صلاحیت و حتی گاها عدم ثبت نام کاندیداهای نچندان مطلوب برای حاکمیت است که تعداد بسیار زیادی را شامل میشود. اما از آن سو تنگناهای لزوم جلب مشارکت مردم موجب میشود، برخی از نامزدها را با توجه به پیشینەی آنها در این نمایش شرکت دهند. به عنوان مثال مسعود پزشکیان را به دو منظور تٲیید نمودەاند، اولا به منظور جلب مشارکت همان طیفی که عنوان کردیم و گفتیم هنوز به جریان اصلاحات امید دارند که درصد اندکی را دربرمیگیرد، دوما به علت ترکزبان بودن وی شاید موجب مشارکت بیشتر آذربایجان شود که از دیگر ملتهای تحت ستم در ایران هستند. یکی دیگر از راهکارهای نخنما شدەی حاکمیت برای جلب مشارکت، باز نمودن فضای نقد، آزادی بیان و حتی آزادی عمومی به مدت یکی دو هفتە پیش از انتخابات است. به طوری که در رسانەهای حکومتی و حتی دانشگاەها برای چند روزی فضا را برای نقد صریح آزاد میگذراند. این ترفند را مردم به خوبی میشناسند و میدانند که این آزادیهای اندک تنها تا روز انتخابات اعتبار دارد! میخواهم به راهکار دیگری اشاره کنم و آن تلاش همەی نهادهای حکومتی برای ثابت نگەداشتن نرخ ارز و کنترل تورم به مدت نهایتا یک ماه است.
این تلاشها با توجه به خالی بودن خزانه، تنها از طریق تئاتر و چند ترفند موقت امکانپذیر است و قطعا پس از انتخابات، دوباره شاهد سیر صعودی نرخ ارز و روند تورم خواهیم بود. ترکیب نامزدها، مانند همیشه ترکیبی مردانه است و طبق قانون اساسی تنها «رجال سیاسی» میتوانند رئیسجمهور شوند. اما زنانی بودەاند که با این خوانش از قانون مخالف بودەاند.
بله، در گذشته اعظم طالقانی و زهرا شجاعی به منظور به چالش کشیدن قانون اساسی یا خوانش حاکمیت از آن چندین بار در انتخابات ثبت نام نمودند، اما هر بار رد صلاحیت میشدند. در این دوره نیز چهار زن با سرنوشت مشابهی روبرو شدند. اما برای جامعەی زنان تنها جنسیت فرد ملاک نیست، بلکه آنان از فرد یا جریانی حمایت خواهند کرد که تفکری زنمحور، برابریطلب و ضد مردسالاری داشته باشد. میدانیم ترکیب کابینەی آینده هم احتمالا مردانه خواهد بود. در دهەی هفتاد و هشتاد انتصاب زنان به عنوان وزیر در کابینه، یکی از اهدافی بود که جامعەی زنان برای دستیابی به آن، حاکمیت و دولت را تحت فشار قرار میداد. اما اکنون چنین مطالبەای به صورتی گسترده در میان جامعەی زنان دیده نمیشود، بلکه آنان به بایکوت فرایند انتخابات و کل این پروسەی مهندسی شده رٲی میدهند. دیگر نامزد شدن یک زن برای صندلی ریاست جمهوری یا انتصاب یک زن به عنوان وزیر، هدفی نیست که برای جامعەی زنان جذابیت داشته یا امیدوارکننده باشد.
با توجه به اینکه اینها تخمین و تحلیل شخص شماست، علاقەمندم بدانم چقدر میتوان به این تحلیلهای شما دیگر تحلیلگران و کنشگران میتوان اطمینان کرد؟
بله، با توجه به نبود فضای آزاد برای نظرسنجی واقعی و عاری از سوگیری، ما تحلیلگران ناچاریم از طریق مشاهدات میدانی خود، تجربیات انتخاباتهای پیشین و رصد وضع سیاسی و اجتماعی موجود، به گمانەزنی بپردازیم. اما از آنجا که ما در میان مردمیم، با آنان به گفتوگو مینشینیم، جامعه زنان از هر طیف، قشر و طبقه تحلیلهای ما بسیار به واقعیت نزدیکتر است. پیرامون سران قدرت و مسئولان رژیم را همواره منفعتطلبان و سودجویان جیرەبگیر فرا میگیرند و با مشاورەهای غلط و گاها باب طبع سران قدرت، آنان را از واقعیتهای جامعه دور میکنند. به همین دلیل آنان همیشه با میزان مشارکت مردم یا زنان در انتخابات و یا آغاز یک اعتراضات سراسری دیگر شوکه و غافلگیر میشوند.
از نخواستنیهای زنان و چیزی که آنان رد نمودەاند سخن گفتیم، به عنوان پرسش پایانی میخواهم بدانم تحلیل شما از خواستەها و مطالبات سیاسی کنونی جامعەی زنان چیست؟ در واقع میخواهیم بدانیم چه میخواهند؟
نسل امروز زنان چه نوجوانان و جوانان دهەی هفتاد و هشتاد، چه مادران دهەی شصت و پنجاهی که نسل نامبردەی اول را تربیت نمودەاند، از گفتمان انقلاب ۵۷ عبور کردەاند. از استبداد، مردسالاری، استثمار، تبعیض و وعدەهای دروغین رژیم و سردمدارانش ناامید شدەاند. اگر بخواهیم خواستەهای آنها را در چند کلمه تصریح کنیم، میتوانم بگویم به تحلیل من این خواستەها شامل جامعەای آزاد، نفی حکومت دینی، رفع تبعیضهای جنسیتی به صورتی بنیادین، حق مالکیت بر بدن خود و آزادی پوشش، مشارکت سیاسی و اقتصادی زنان، سهیم شدن در قدرت و مدیریت جامعه میشود و البته این خواستەها به هیچوجه در جمهوری اسلامی ایران محقق نخواهند شد.