مرهمی برای درد قربانیان شیمیایی سردشت نیست
بمباران شیمیایی شهر سردشت بە عنوان یکی از جنایتهای رژیم بعث در تاریخ این رژیم است کە هنوز هم شهروندان این شهر از آن رنج میبرند. مریم ملکاری از مصدومین شیمیایی سردشت است و از وضعیت نامناسب خود و خانوادەاش سخن میگوید.
دیلان محمدی
مهاباد- بمباران شیمیایی سردشت یک جنایت جنگی و بمبارانی بود که نیروی هوایی عراق در ۷ تیر ۱۳۶۶ با استفاده از بمبهای شیمیایی در چهار نقطهی پرازدحام شهر سردشت انجام داد. در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر جانباختند و ۸۰۰۰ تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. با وجود گذشت حدود ٣۵ سال از این رویداد، آثار و تبعات این حمله تا به امروز وجود دارد و برخی از قربانیان همچنان درمان نشدهاند.
گاز خردل از جمله گازهای سمی است که پس از تماس با بدن قربانی در محیط و بدن انسان باقی میماند. شاهد این مدعا نوزادانی هستند که پس از ٣۵ سال همچنان ناقص متولد میشوند. همچنین در این مورد میتوان به اطلاعیه وزارت بهداشت اشاره کرد که بر مبنای آن، مقرر شده است از ساکنان شهر سردشت خون اهدایی دریافت نشود.
بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت فجیعترین تهاجم شیمیایی بود که آثار و مشکلات منفی بسیاری به وجود آورد. شهر سردشت نخستین شهر قربانی جنگافزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هستهای هیروشیما است. مجامع جهانی به دلیل نفوذ پشتیبانان صدام حسین، قادر به انجام اقدام قابل توجهی نبودند. کشورهای اروپایی و آمریکایی هم که به نوعی با فروش سلاح به صدام بانی این فاجعه بودهاند سعی کردند این اتفاق را نادیده بگیرند، و حتی در صدد انکار آن برآمدند.
سردشت با وجود اینکه شیمیایی شده است یک شهر محروم و بی امکانات است مردم آن بیشتر مشکلات تنفسی و عصبی دارند در این شرایط آنها به یک بیمارستان مجهز احتیاج دارند ولی بیمارستان سردشت در خارج از شهر است و فاصله دور بیمارستان میتواند جان آنها را به خطر بیندازد. تشکیل پرونده برای افراد شیمیایی بیشتر دلبخواهی و همراه با تبعیض بوده است. برای پیگیری وضعیت شیمیاییها به پارک شهر رفتم و در آنجا مردم میگفتند که بعضی از سربازان غیر بومی که در سردشت سرباز بودند پرونده جانبازی دارند ولی ما چون کورد هستیم و در شهر سردشت شیمیایی شدهایم پرونده نداریم. مردان پیر و زنان میان سال از درد شیمیایی و نبود دارو مینالند و هیچ مرهمی برای دردهای آنها نیست. هیچ کس برای آنها دارو تهیه نمیکند و کسی برای تشکیل پرونده برای آنها دوباره کمیسیون شیمیایی تشکیل نمیدهد. پیشتر معصومە ابتکار در سفرش به سردشت گفته بود که بزرگترین بیمارستان خاورمیانه را در سردشت احداث میکنیم این در حالی است که پرستار بیمارستان میگوید: به خاطر کرونا و شیمیایی وضعیت بیماران سردشت حادتر است ولی بیماران کرونایی و شیمیاییها باهم فقط شش دستگاه تنفسی در بیمارستان دارند حتی آنها از حق داشتن اکسیژن محروم هستند. با پیشنهاد و پیگیری گروهی از مردم سردشت با نام «انجمن دفاع از قربانیان شیمیایی سردشت» سالروز حمله شیمیایی به سردشت به عنوان روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نام گذاری شده است. این روز ار سال ۱۳۸۲ هر سال در سردشت و در رسانهها گرامی داشته میشود.
خبرگزاری زن با مریم ملکاری یکی از مصدومان شیمیایی سردشت گفتگویی داشته است.
«با آغوش گرفتن برادرم سوزش چشم پیدا کردم»
مریم ملکاری از مشکلات خود سخن میگوید: شیمیایی بسیار برای من آزاردهنده است و مشکل اعصاب پیدا کردەام. مشکل ریه و همچنین مشکل پوستی دارم اما زیاد پیگیر پرونده شیمیایی نشدهام.
مریم در ادامەی سخنان خود چگونگی روز حادثە را توضیح میدهد؛ «زمانی که شهر سردشت بمباران شیمیایی شد ما در روستای ملاشیخ زندگی میکردیم و نمیدانستیم شیمیایی چی هست و وقتی چند نفر از فامیل که شیمیایی شده بودند وقتی آنها به روستا بازگشتند همه را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم و لباسهایشان را شستیم من همان لحظه احساس ناراحتی و سوزش چشم پیدا کردم و توی قفسه سینەام احساس ناراحتی و سنگینی داشتم و پوستم خارش پیدا کرد و متاسفانه از آن زمان من همیشه مریض و در عذاب هستم و الان هم فقط امیدوارم کسانی که وضعیت وخیمتری دارند شفا پیدا کنند».
مریم چند تن از اعضای خانوادەی خود را ب دلیل شیمیایی از دست دادە است: چند نفر از فامیل که شیمایی شده بودند متاسفانه روز بعد فوت کردند که بسیار جای تاسف دارد و یکی از آنها خواهرم و همسرش بودند همچنین همسر برادرم هم فوت کردند.
او تنها با در آغوش گرفتن برادرش بە این حال و روز دچار شدە است: اوضاع خیلی بدی بود اما من چون نمیدانستم شیمیایی چیست برادرم را در آغوش گرفتم و همان موقع سوزش چشمهایم را حس کردم. درصد شیمیایی من در مقایسه با کسانی که درصد بالاتری دارند جزئی به نظر می رسد که آنها بسیار اوضاع بد و وخیمی دارند. اما با همین درصد کم بسیار مریض هستم و شاید در ظاهر خوب به نظر برسم اما بیشتر اوقات مریض هستم و مشکل اعصاب و گلودرد دارم و مدام باید به دکتر مراجعه کنم.
او اکنون برای انجام کارهای خانه از دیگران کمک میگیرد و میگوید: خودم توانایی انجام کارهای منزل را ندارم و بسیار زود انرژیم تمام میشود و بیحال میشوم و بیشتر از ده دقیقه نمیتوانم سرپا باشم و همیشه درد قفسه سینه دارم.
با این حال احساس میکند وضعیتش بهتر از دیگران است: شیمیایی به حدی تاثیر بدی دارد که من که تنها با در آغوش گرفتن و شستن لباسهایشان به این روز افتادەام ولی افراد دیگری که روز شیمیایی سردشت در سردشت بودهاند حتما نسبت به من وضعیت خیلی بدتری دارند. برای بهبود وضعیت روحیم تحت نظر روانپزشک هستم او برای بهتر شدن وضعیت روحیم به من مشاوره میدهد.
«وقتی اقوام نزدیکم که شیمیایی هستند به خانه من میآیند و آنها را میبینم به حدی اوضاع بدی دارند که با دیدن آنها بیشتر ناراحت میشوم. مدام سرفه، درد قفسه سینه و تب و لرز دارند».
مریم در پایان سخنانش از دلخوشیهایش میگوید: الان هم تمام دلخوشی من فقط گلهایم هستند که با آنها وقت میگذرانم و حرف میزنم و زندگی میکنم. امیدوارم تمام کسانی که مصدوم شدەاند شفا پیدا کنند و حتی این حال و اوضاع برای دشمنانمان هم تکرار نشود چون واقعا مردم سردشت مظلوم و بی پناه هستند و بیشتر مردم شیمایی و مریض هستند اما پرونده پزشکی شیمیایی ندارند و اوضاع خیلی بدی دارند.
مشکلات مصدومان شیمیایی پس از گذشت ۳۴ سال
امروز تنها کلینیک مصدومان شیمیایی سردشت تنها یک ساختمان با چهارچوب کلیشهای کارایی دیگری برای مردم سردشت ندارد.
حالا پس از گذشت ۳۴ سال از حمله شیمیایی به این شهر مرزی جانباز شیمیایی ۲۴۰ کیلومتر را باید طی کند تا خودش را از جادههای پرپیچ و خم و صعبالعبور به ارومیه برساند، در کنار مشکلات درمانی کمبود دارو نیز از دیگر مشکلات مردم این شهرستان است.
داروهایی که مصدومان شیمیایی تهیه میکنند داروی خارجی است و پیدا کردن آن بسیار سخت است و باید هزینه گزافی برای آن پرداخت کنند و متأسفانه پول داروها به مصدومان یا اصلا پرداخت نمیشود و یا بسیار دیرتر پرداخت میشود. بیمهای که مصدومان شیمیایی سردشت را بیمه کرده نیز برخی داروها نسخه بیماران را تقبل نمیکند.
پزشکان به صورت دورهای به شهر میآیند که به دلیل دور بودن و کمبود امکانات چندان تمایلی به حضور در سردشت ندارند و هم اکنون کمبود پزشک متخصص از نیازهای ضروری مردم منطقه است.