مدرنیته دموکراتیک، عصر انقلاب و تمدن زنان است

عبدالله اوجالان (مانیفست تمدن دموکراتیک)

این یک واقعیت است که بدون زن، زندگی میسر نخواهد بود اما ضمنا آشکار است که نمی‌­توان با زنی که وی را دچار این همه سقوط و انحطاط نموده‌ا‌ند نیز حیاتی شرافتمندانه و بامعنا داشت. راه صحیح رهایی بخشیدن زندگی این است که با دانستن و احساس اینکه همزیستی کنونی با زن، شیوه‌­ای است که همگان را تا خرخره در نوعی بردگی منحط کننده و پستی­‌آور مدفون می‌نماید، گره‌گشای مسائل گشت و دست به عمل زد. به هیچ‌ ­وجه نباید فراموش نمود که حیات بامعنا و شرافتمندانه با زن، مستلزم فرزانگی و تعالی عظیمی است. آنان که ادعای عشق دارند، باید هر لحظه به یاد آورند که راه تحقق عشق، از مسیر فرزانگی و تعالی می­‌گذرد. هر نوع برخورد دیگری، خیانت به عشق و خدمت به بردگی است. بدون رسیدن به حقیقت اجتماعی، نمی‌­توان به عشق رسید.

نظام مدت­‌هاست که شانس اصلاح از طریق رفرم را از دست داده است. چیزی که لازم است یک «انقلاب زن» است که باید در تمامی حوزه­‌های اجتماعی صورت گیرد. همان­گونه که بردگی زنان ژرف‌­ترین بردگی است، انقلاب زن نیز باید در ژرف‌­ترین انقلاب آزادی و برابری باشد. انقلاب زن هم از حیث نظری و هم از حیث عملی، مستلزم ریشه‌­دارترین اقدامات است. قبل از هر چیز یک مبارزه‌ی متوالی و مستمر در برابر ایدئولوژی جنسیت­‌گرا لازم است. انقلاب زن، همچنین مستلزم مبارزه‌ی اخلاقی و سیاسی در برابر ذهنیت تجاوزگری است که بیست و چهار ساعته در حال جریان می­‌باشد. همچنین مستلزم محکوم‌­سازی و رد پدیده­‌ی به دنیا آوردن بچه جهت خدمت به قدرت و استثمار است. نیروی زندگی با زن را بایستی با نگرش مبتنی بر داشتن فرزندان و ارضای میل جنسی مرتبط ندانست، بلکه باید آن را به عنوان ژرف‌­ترین پیوند دوستی، رفاقت و اجتماعی بودن در امر ایجاد زیبایی، صداقت، صلح و اصالت، همچنین تشریک مساعی و تسهیم آزادانه و برابر مشاهده است. روزگار کنونی یعنی سده‌­ی بیست و یکم اولویت‌­دهی به انقلاب زن را به حالت یک شرط لازم درآورده است. شعار «یا زندگی، یا بربریت» این انقلاب را الزامی می­‌گرداند.

جامعه خاورمیانه همان گونه که نیازمند یک انقلاب زراعی-روستایی دوم است، به دومین انقلاب زن نیز نیازمند می­‌باشد. مادرسالاری، انقلاب زن در دوران نوسنگی است. به عبارت صحیح‌­تر، انقلاب باشکوه نوسنگی، یک انقلاب زن بود. ضدانقلاب بزرگی که به پایه­‌ی ضدانقلاب پدرسالاری، تمدن و مدرنتیه تمامی جامعه طبیعی را دچار پسرفت نمود، سبب پیدایش ژرف‌­ترین بردگی و استثمار زنان گردید و آن را در تمامی جامعه شیوع بخشید. امروزه در تمامی حوزه­‌های اجتماعی دچار بحران نظامند و وضعیت کائوتیک گشته و روبه فروپاشی می‌­رود. قابل درک است که آنچه بر زن تحمیل می‌­شود، خیانت به زندگی است. اگر طلب زندگی با زن وجود داشته باشد، جهت این امر بایستی پیش از هر چیز بتوان همراه با زن عواطف مبتنی بر زیبایی و تعالی را ضمن توازن نیروی فرزانگی متقابل، بازآفرینی کرد و تسهیم نمود. باید این واقعیت را برساخت و به حقیقت آن رسید.

بدون یک انقلاب ریشه‌ای زن و به تبع آن بدون تغییر ذهنیت و زندگی مردان، رهایی بخشیدن زندگی نامیسر است. زیرا بدون رهایی زن که خود راس زندگی است، زندگی همیشه همانند یک سراب جریان خواهد داشت. تا زمانی که میان مرد با زندگی و میان زندگی با زن صلح برقرار نشود، خوشبختی و سعادت نیز یک خیال واهی خواهی بود. برای «زن» و «زندگی آزاد»، واقعیات اجتماعی بی­پایان می‌باشند. جامعه و زن خاورمیانه­‌ای به واسطه تمدنی که در آن به سر برده و مدرنیته­‌ای که توسط آن فتح گردیده است، تا حد ممکن به انحطاط کشیده شده، از خودبودگی­اش خارج گشته و به موقعیت ابژه درآورده شده است. تحلیل مسئله‌­ی اجتماعی از راه زن و اقدام به حل آن از طریق همان پدیده، روشی صحیح می­‌باشد. اگر جهت مادر مشکلات، تنها بر مادر راه‌­حل‌­ها یعنی انقلاب زن اصرار شود، آنگاه می‌­توان با گام­‌هایی صحیح به حقیقت رسید.

رهیافت مدرنیته­‌ی دموکراتیک در زمینه­‌ی مسئله و انقلاب زن، راه‌­حلی ایده‌آل و عملی می‌­باشد. جامعه­‌ی دموکراتیک، جامعه‌ای است که مستلزم ذهن و اراده‌ی آزاد زن می­‌باشد. آشکار است که مدرنیته دموکراتیک، عصر «انقلاب و تمدن زنان» است.