جنایاتی کە در زندان زنان اتفاق میافتد از شکنجە تا وادار شدن بە روسپیگری
شیدا رحیمی زندانی سیاسی پیشین از جنایات درون زندان میگوید زنان جرایم عمومی حتی ناچار بە روسپیگری و صیغە برای افرادی میشوند تا شاید تنها چند روز غذای گرمی بخورند و یا بیرون از زندان باشند و لباس مناسبی بپوشند.
شهلا محمدی
مرکز خبر – اخیرا ماشین اعدام جمهوری اسلامی بار دیگر فعال شدە است و زندانیان بسیاری بە جرم قتل و مواد مخدر در زندانهای مختلف اعدام میشوند در حالی کە این امر مورد انتقاد سازمانهای حقوق بشری نیز قرار گرفتە و تحقیقات نشان میدهد کە اعدام نە تنها بازدارندە نیست بلکە خود یکی از عوامل تشدید خشونت است.
در میان افرادی کە اعدام میشوند زنانی وجود دارند کە داستان آنها با داستان زندگی همەی افرادی کە بە عنوان مجرم شناختە میشوند متفاوت است، این زنان در محیطی مملو از خشونت و تحت شرایطی سخت مجبور بە انجام جرم شدەاند.
شیدا رحیمی زندانی سیاسی است کە مدتی را در مرکز اصلاح و تربیت زنان شهر سنە و یا همان زندان زنان سپری کردە است و بە علت عدم تفکیل جرایم شیدا این مدت را در بین زندانیان جرایم عمومی بە سربردە است. شیدا کە از اجرای حکم اعدام سهیلا آبادی کە اخیرا در زندان انجام شد بسیار متاثر شدە است، شرایط زندان زنان و جرمهایی کە برخی از این زنان مرتکب شدەاند را برای ما بازگو میکند.
از همان ورودی زندان تحقیر زندانیان آغاز میشود
شیدا رحیمی نخست پس از توصیف ورودی زندان از روش برخورد با زنان در بازرسی بدنی میگوید: حتی لباس زیر افراد را تفتیش میکنند. لباسها را از تنشان درمیآورند و لخت و عریانشان میکنند.
حتی با وجود اینکە شیدا هنگامی کە بە زندان منتقل شدە پریود بودە اما حتی لباس زیرش کنترل شدە و هنگامی کە نگهبان متوجە شدە کە او پریود است او را مورد تحقیر قرار دادە است.
شیدا نخست زندان زنان را توصیف میکند و شرایطی کە زندانیان در آن قرار داشتەاند، اینگونه بازگو میکند؛ «سلول انفرادی برای زندانیان امنیتی کە نمیخواهند کسی آنها را بشناسند وجود دارد. یک کیسەی سیاە تا کمر زندانی بر سر وی کشیدە میشود تا بە سلول میرسد، این سلول نە پنجرە دارد و نە هواکش».
جمعیت زندان نیز استاندارد نبودە و شیدا در مورد این شرایط میگوید: از سویی، زندانی کە بیش از ٧٠ زندانی در آن هستند تنها یک حمام دارد و همە مجبورند در هفتە یک روز در همان حمام شستوشو و نظافت را انجام دهند و شرایط بهداشتی نامناسبی دارند. هر اتاق بیش از ٣٠ نفر جمعیت دارد و هر روز معمولا ١٠ زندانی مهمان هم وجود دارد و مهمانها معمولا کف خواب هستند یعنی جایی برای خواب ندارند.
ساعات تلفن هم برای هر نفر ۵ دقیقە است و برای افرادی هم کە تنبیە شوند ۵ دقیقە زمان نیز از آنها گرفتە میشود و زندانیان سیاسی هم معمولا نمیتوانند تماس با خانوادە داشتە باشند. آب آشامیدنی از چاە تامین میشود و کیفیت خوبی ندارد و غذاها هم بیکیفیت بوده و مارکت هم کالاها را سە برابر قیمت بازار میفروشد.
«برخی از زنانی کە بە جرم مواد مخدر زندانی هستند ندانستە در پروسەی خلاف افتادەاند»
جرایم قتل، مواد مخدر و رد مال از جملە جرایمی هستند کە زنان زندانی بە آن محکوم شدە و در زندان بە سر بردەاند. بە گفتەی شیدا رحیمی برخی از این زنان «ندانستە در پروسەی خلاف افتادە و آنها را در عمل انجام شدە قرار میدهند».
«زندانیان معتاد از همە بدبختترند چون اکثرا کودکهمسر بودند. زنان جوان ٢٢ سالە بچە داشتند، دختر من ٢٢ سالش بود فکر میکردم هنوز بچە است ولی آنها خودشان ٢٢ سال داشتند و بچەی اولشان ٧ یا ٨ سال سن داشت. با همسرشان معتاد شدە بودند. همسر سرگردان شدە بود و کسی هم نمیدانست کە بچەهاش کجا هستند خودش هم در زندان همەی دندانهاش ریختە بود. مثل یک پیرمرد یا پیرزن هشتاد سالە کە همەی دندانهاش کشیدە شدە باشد».
شیدا با اشارە بە وضعیت بد زندانیان میگوید «از زندان کە بیرون آمدم با یک جفت دمپایی کهنە آمدم همەی وسایلم را بە آنها بخشیدم» و ادامە میدهد: «وضعیت خیلی ناجور و وضعیت اقتصادی بدی داشتند. از لباس کهنەی بقیەی زندانیها استفادە میکردند، روزی کە من از زندان آزاد شدم آمدند و لباسهام را ازم گرفتند».
«زنان معتاد توسط همسرشان معتاد شدە بودند»
وی با اشاره به اینکه اکثر زنان معتاد توسط همسرانشان معتاد شدە بودند و آنها را مجبور کردند کە مواد بفروشند، میگوید: دختری را با مادرش دستگیر کردە بودند، با مادرش رفتە بودند مریوان بە اصرار همسرش از آنجا بە بانە رفتە بودند، همسرش از آنجا مواد شیشە خریدە و بە همسرش گفتە بود و مواد بە مادر و دختر دادە بود، نصفش را بە مادر دادە بود و نصفش را بە دختر و در کیفشان گذاشتە بودند.
مادر و دختر هر دو بچەهای کوچک داشتند، دو بچە مال مادر بود و دو بچە هم مال دختر و این بچەها هفتەای یک یا دو روز میآمدند داخل زندان و محیط زندان هم محیط بستەای بود و بچەها هم پر جنبوجوش، و این باعث اعتراض بقیەی زندانیها بود و زنگ میزدند بچەها را باز میبردند بیرون. گرفتاری این مادر و دختر پایانی نداشت.
یکی دیگر از زنان نیز کە بە جرم مواد مخدر در زندان بود خود مغازەی لباسفروشی داشتە و بە همراە همسرش بە بانە رفتە و از آنجا همسرش یک کمربند پهن کە با مواد شیشە پر شدە را بە کمرش بستە و بدون اینکە جزئیات را بە او بگوید او را وادار بە بستن کمربند کردە است. او را با تاکسی بە سنە فرستادە و خودش با ماشین شخصی دنبال آنها رفتە است و در اولین بازرسی شهر بانە زن دستگیر شدە و هشت کیلو شیشە در کمربند کشف شدە و حکم اعدام بە او دادە بودند.
اما آنچە کە داستان این زن را ناخوشایندتر کردە است رفتار همسرش پس از دستگیری بودە: همسرش بچەش را بە خانوادەاش دادە بود گفتە بود من زن موادفروش نمیخواهم و خودش زیر همە چیز زدە بود. میگفت هر کاری میکنم نمیتوانم ثابت کنم کە من مقصر نبودم.
شیدا با تاکید براینکە بیشتر زنانی کە بە جرم مواد مخدر در زندان بودند چنین شرایطی داشتند، در ادامەی سخنان خود بە شرایط بچەهایی کە همراە مادران خود در زندان بودند اشارە میکند و میگوید: پنجرەهای زندان منافظ کوچکی دارد کە نور داخل اتاق میآید و بچەها از این سوراخها گلها و چمن بیرون را نگاە میکنند. یکی از زنان کە بە جرم داشتن خانەی تیمی در زندان بود دختر کوچک دو سال ونیم کە اسمش ستایش بود را مورد تجاوز قرار دادە بود و همەی بدنش را کبود کردە بود.
زنانی کە برخی بی گناە و برخی نیز در دفاع از خود مجرم شدە بودند، همگی اعدام شدند
زنانی کە مرتکب قتل شدە بودند اکثریت بە جرم قتل همسر آنجا بودند، تنها یکی از آنها کە اسمش شرارە بود بە جرم قتل همسر آنجا نبود، در واقع همسرش قتل را انجام دادە بود و بە او گفتە بودند اگر قتل را برعهدە بگیری رضایت خانوادەی مقتول را خواهیم گرفت اما چند سال پیش او نیز بیگناە اعدام شد.
زن دیگری کە اتفاقا همسرش را خیلی دوست داشتە بود حدود ٢٠ سال بە جرم قتل همسرش زندانی شدە بود: نصف شب خونەشون تیراندازی شدە وقتی از خواب پا شدە دیدە بود کە همسرش کشتە شدە و در خون خود غلتیدە بود. قاتلین قانعش کردە بودند کە قتل را بر عهدە بگیرد و متاسفانە ٢٠ سال تمام در زندان بود و کسی کە بە او رضایت نمیداد دختر خودش بود.
یکی از زنان در حین دفاع از خود ندانستە همسرش را بە قتل رساندە بود شیدا میگوید: میگفت همسرم با میل گرد مرا کتک میزد یک لحظە میل گرد از دستش افتاد و منم تا قدرت داشتم با میل گرد زدم بە سرش و بعد دست پسرم را گرفتم و فرار کردم.
یکی دیگر از این زنان کە بە جرم قتل همسرش در زندان بودە گفتە بود کە همسرش «چنان وزن و قدی داشتە کە من هیچ وقت نمیتوانستم او را بە قتل برسانم» اما این زن نیز همانند دیگر زنان نتوانستە بود از خود دفاع کند و چون شواهد و مدارک کافی وجود نداشتە و اثر انگشت قاتل اصلی نیز بر روی جسد پیدا نشدە بود او را بە عنوان مجرم معرفی کردە بودند.
داستان سهیلا آبادی از دار قالی تا دار اعدام
آخرین کسی کە شیدا رحیمی بە وضعیت او در زندان اشارە میکند سهیلا آبادی است کسی کە در روزهای اخیر در زندان سنە بە جرم ارتکاب قتل اعدام شد.
شیدا او را چنین توصیف میکند: سهیلا دختر خندە رو و با اخلاق بود. فرشی براش گذاشتە بودند و در زندان قالیبافی میکرد. فرشی کە آن موقع سهیلا در زندان میبافت در بازار ۵٠ میلیون تومان قیمت داشت. اما پولی کە بە سهیلا دادە میشد تنها ۴٠٠ هزار تومان بود و مثل بردە از آنها کار میکشیدند. هر چند فرشبافی میکرد ولی پدرش پول بە حسابش میریخت.
سهیلا این چنین از زندگی خود بە شیدا گفتە است: من در سن ١۵ سالگی ازدواج کردم. خانوادەی همسرم و خانوادەی من با هم آشنایی داشتند. خواهرانم در خانوادەی همسرانشان خیلی عزیز هستند و بە خاطر رفتار خوبشان شناختە شدەاند. مدرسە نرفتیم ولی از مادرمان قالیبافی یاد گرفتیم. هسمرم هم در تهران غرفەی میوە و تربار داشت.
او از رضایت خود برای ازدواج گفتە بود: چون خوهراش همە در کودکی ازدواج کردە بودند تصوری از ازدواج نداشتە و فکر کردە روال زندگی همین است. با وجود اینکە پدرش بە خانوادەی داماد گفتە بود کە او توانایی انجام هیچ کاری ندارد اما آنها همەی شرایط را قبول کردە بودند. خانوادەی داماد بە او قول دادە بودند کە او را بە تهران بفرستند و حتی انتظار فرشبافی هم از او نداشتە باشند چون سن کمی داشتە است.
میگفت من هم دو تا از خواهرام تهران بودند، فکر میکردم بە تهران خواهم رفت آنجا شهر بزرگی است و میروم برای خود میگردم، من از تهران این ذهنیت را داشتم.
اما بعد عروسی ورق برگشت خورد، جدالهای سهیلا و همسرش آغاز شدە و خانوادەی همسر بە بهانەی بچە بودن و عدم تکامل و بلوغ فکری مانع رفتن او بە تهران شهر رویاهایش شدە بودند.
فرشبافی بە بخشی از زندگی او تبدیل شدە بود. علاوەبر این کارهای خانەی پدری همسرش نیز کە خانوادەای بزرگ بودند بە عهدەی او گذاشتە شد و میگفت صبح تا شب کار میکردم و فرش میبافتم و تا بە خودم آمدم، حاملە شدم و چند ماە یک بار همسرم بە خانە برمیگشت. مثلا میگفت وقتی حاملە شدم همسرم رفت و وقتی جنسیت بچە تعیین شد، برگشت.
با وجود همەی مشکلات و خشونتها از سوی خانوادەی همسرش اما همسرش گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات او نداشتە و پس از اینکە از خانوادەی همسرش مستقل شدەاند وضعیت بدتر شدە و همسرش خانە را همانند زندان حصار کشیدە بە همین دلیل موجب ترس و دلهرەی بیشتر سهیلا شدە است.
شیدا در ادامەی سخنان خود با اشارە بە اینکە سهیلا در آن سن کم مادر یک دختر بود، ادامە میدهد: سهیلا میگفت وقتی ١۶ سال سن داشتم دخترم را بە دنیا آوردم.
همسرش هر بار او را وادار بە بافتن فرشهای دیگر میکردە و برای زمان پایان یافتن فرشها برایش مهلت تعیین کردە است و بە همین دلیل سهیلا معتقد بودە اگر طی این سالها برای خودش فرش میبافت اکنون وضعیت بهتری داشت. چرا کە همسرش هر بار درآمدی کە از فرشها بە دست میآمدە را بە جیب زدە و حتی بە اندازەی خرجی روزانە پول بە سهیلا ندادە و گاهی او چندین روز پولی برای تامین مخارج خود و فرزندش نداشتە است.
سهیلا کە شاید تنها زن در زندان زنان سنە بودە کە با برنامەی از پیش طراحی شدە و بە دلیل آن همە خشونتی کە تجربە کردە همسرش را بە قتل رساندە است، جزئیات شیوەی قتل را برای هم بندیهایش بازگو کردە اما او در آن زمان تنها ٢٢ سال سن داشتە و خودش تاکید کردە بود کە اصلا متوجە نبودە چرا این کار را انجام میدهدو تنها بە این فکر میکردە کە میتواند دخترش را با خود ببرد و از این زندگی ناخوشایند و پر از خشونت رهایی یابد.
میگفت: توی دنیای کودکانە بودم و اصلا عقل بە این روزها نمیرسید و در این چهل روز خواب راحتی نداشتم و همەش استرس داشتم تا بالاخرە آمدن و دستگیرم کردند و در همان روز اول اعتراف کردم و تمام قضیە را توضیح دادم.
با وجود اینکە سهیلا خود در همان روز نخست اعتراف کردە بود اما آگاهی او را بە همدستی با فرد دیگری متهم کردە بودند. بە همین دلیل هر روز با شکنجە و عذاب روبرو بودە است. شیدا در ادامە بە جای کابلهای شلاقی اشارە میکند کە پس از چندین سال هنوز بر پشت سهیلا ماندە بود.
تلختر از همە سهیلا را جلوی چشمان پدرش بە این بهانە کە باید محرم خودش در آنجا حضور داشتە باشد، شلاق زدەاند تا حدی کە پدرش از سهیلا خواهش کردە کە او را بە عنوان همدست خود معرفی کند تا بلکە با این کار، دخترش از این همە درد و عذاب نجات پیدا کند.
«زنان اعدامی مجبور بە صیغە برای افرادی از خودشان میشوند»
نە تنها در مورد سهیلا بلکە در مورد هیچ کدام از زنانی کە مرتکب قتل میشوند تفحص در مورد زندگی قبل آنها وشرایطی کە آنها را ناچار بە قتل کردە است، انجام نمیشود.
شیدا با اشارە بە این موضوع بە مسئلەی طولانی بودن پروسەی طلاق در دادگاە، هنگامی کە زن درخواست طلاق بدهد، اشارە میکند و میگوید: هنگامی کە زن میخواهد از همسر معتادش با همەی جرایمی کە دارد جدا شود، قاضی از او سوال میکند کە خرجت را نمیدهد و بە محض اینکە زن میگوید نە خرجم را میدهد قاضی در جواب میگوید پس هار شدی از همسر بە این خوبی طلاق میگیری.
بە گفتەی شیدا این پروسە در دادگاەهای استان سنندج طولانیتر هستش و زنان این استان ناچارند برای طلاقهای توافقی خود بە دادگاە کرماشان مراجعە کنند، چون در این دادگاەها پروسەی طلاق بهتر و سریعتر انجام میگیرد.
شیدا در ادامە میگوید: زنی کە همسرش را حین دعوا بە قتل رساندە بود میگفت بە قاضی پروندە گفتم کە من چندین بار بە همین دادگاە مدنی مراجعە کردم، پروندەی پزشکی داشتم و پزشکی قانونی یک ماە طول درمان بە من دادند، یک بار دستم را شکست و هر بار من تقاضای طالاق کردم و یا از همسرم شکایت کردم حق من را پایمال کردند و همسرم رضایت من را گرفتە و باز دوبارە همان خشونت و مواد مخدر و اعتیاد ادامە داشتە است.
این زنان در بدترین شرایط در زندگی مجبور بە قتل شدەاند و در زندان هم در بدترین و نامناسبترین شرایط ممکن زندگی میکنند. روانشناسی بە آنها اختصاص پیدا نمیکند و آسیبشناسی انجام نمیگیرد، کار اجباری بە ویژە قالیبافی تنها کاری است کە زنان میتوانند در زندان انجام دهند و خود را با آن سرگرم کنند.
کار اجباری بە ویژە سجادەبافی و قالیبافی کە انجام میشود درآمدش برای دولت است و سختیها و مشکلات آن برعهدەی این زنان است. شیدا با اشارە بە این مورد میگوید: زن دیگری برای ٢ میلیون تومان شش سال در زندان بود، خیلی از زنانی کە آنجا بودند متاسفانە قربانی شرایط و جامعەی مردسالار بودند.
شیدا از زن دیگری کە اصالتا قروەای بودە سخن میگوید کە چگونە قربانی شرایط و جرمی شدە کە همسرش انجام دادە است. همسر او سە زن را بە دلیل اختلافشان با خانوادەاش بە قتل رساندە بود و خانوادەی همسر خاوستە بودند او را وادار کنند کە او قتل را بر عهدە بگیرد، با وجود اینکە او در قتل هیچ نقشی نداشتە بە ١٢ سال زندان محکوم شدە بود.
شیدا میگوید حکم ١٢ سال حبس برای این زن بیگناە در حالی بود کە یکی دیگر کە قاتل استخدام کردە بود تنها بە چهار سال زندان محکوم شدە بود.
علاوەبر همەی اینها سوءاستفادەهای جنسی از زنان نیز از دیگر معضلاتی است کە با آن مواجە میشوند زنانی کە در قبال اندکی پول و یا حتی برای گذراندن یک روز بیرون از زندان برای افراد خاصی صیغە میشوند و چند روز بە بیرون از زندان فرستادە میشوند.
شیدا در این مورد میگوید: مسئول زندان زنان کە فکر کنم اسمش آقای ملکی بود کاملا در جریان این مسئلە بود، زنی کە همکاری نکردە بود و قبول نکرد کە صیغە بشە چادرش را از سرش کشیدە و بە زمین کوبیده بودش. خیلی از زنان بە ویژە زنان اعدامی را برای افرادی از خودشان صیغە میکردند.