انتخابات یا انتصابات؛ فقدان دموکراسی مشهود است
سیزدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران با رد صلاحیت قاطع اکثریت افرادی که نامنویسی کرده و تایید صلاحیت ۷ نفر از افراد نزدیک به خامنهای پرده از نگرانیها و دلهرههای رژیم برداشته است. در طی بیش از چهار دهه که از عمر رژیم جمهوری اسلامی میگذرد و همیشه با سخنان دماگوژیک خویش بر اصل جمهوریت نظام تاکید داشتهاند، مشارکت مردم در انتخابات را به مثابهی تایید مشروعیت نظام دانستهاند، اما شیوهی گزینش کاندیداها از سوی شورای نگهبان که به شکلی آشکار جانبدارانه بوده و از سوی خامنهای نیز مهر تایید بر آن زده شده است پرده از سیمای واقعی نظام و بحران عمیق پراکندگی درونی نظام برداشته است.
پیمان ویان
سیزدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران با رد صلاحیت قاطع اکثریت افرادی که نامنویسی کرده و تایید صلاحیت ۷ نفر از افراد نزدیک به خامنهای پرده از نگرانیها و دلهرههای رژیم برداشته است. در طی بیش از چهار دهه که از عمر رژیم جمهوری اسلامی میگذرد و همیشه با سخنان دماگوژیک خویش بر اصل جمهوریت نظام تاکید داشتهاند، مشارکت مردم در انتخابات را به مثابهی تایید مشروعیت نظام دانستهاند، اما شیوهی گزینش کاندیداها از سوی شورای نگهبان که به شکلی آشکار جانبدارانه بوده و از سوی خامنهای نیز مهر تایید بر آن زده شده است پرده از سیمای واقعی نظام و بحران عمیق پراکندگی درونی نظام برداشته است.
تحریم انتخابات اینبار نه تنها از سوی مخالفان رژیم بلکه از سوی بسیاری از افرادی که قبلا خودی محسوب میگشتند انجام گرفته است و این برای رژیم به مثابهی تهدیدی بسیار جدی محسوب میشود. بههمین سبب رویکرد گردانندگان واقعی رژیم که نه دولت روحانی بلکه خامنهای و نزدیکان وی میباشند در این مرحله رویکردی تهاجمی است که با وقاحت بیش از حد، هم آشکارا انتخابات را مهندسی نموده و هم قصد دارند از مشارکت مردم سوءاستفاده نمایند.
در حالیکه وضعیت اقتصادی مردم در ایران روز به روز بدتر شده و همراه با خود بحرانهای اجتماعی عمیقی را ایجاد نموده است که نمونهی آن افزایش خودکشی، ازدواج در سن پایین، افزایش جرم و جنایت، افسردگی عمیق، بیخانمانی، مهاجرت اجباری، افزایش فقر و دهها مشکل حاد دیگر است، سردمداران رژیم با بیاعتنایی به همگی این موارد و نادیده گرفتن ارادهی خلقهای ایران، حضور در انتخابات را بر مردم تحمیل مینمایند.
این از یک سو و از سوی دیگر اسامی ۷ شخص تایید صلاحیت شده جای تامل دارد. در رویهی انتخابات در ۴۳ سال گذشته همیشه شخص مطلوب رهبری بهعنوان رئیسجمهور تعیین گشته است، لکن برای فریب اذهان عمومی و مشروعیتبخشی حقوقی به افرادی از هر دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب اجازهی کاندید شدن داده شده است. اما در این دوره از انتخابات و به فرمان خامنهای حتی این نقاب دروغین نیز برداشته شد و تنها به افرادی اجازه داده شده کاندید شوند که یا به خامنهای بسیار نزدیک بوده یا دارای پیشینهای تاریک و سیاه در کشتار خلقهای ایران دارند. نمونهی این افراد ابراهیم رئیسی است که از جلادان هیتلری ۳ نفرهای است که به هیات مرگ معروف است و دستشان به خون هزاران تن بیگناه و معصوم آلوده است و در کشتارهای ۶۷ سهم عمدهای داشته است.
تحلیل این شرایط و چیدمان این موارد در کنار همدیگر تصویری آشکار از استیصال رژیم و مرحلهی نوینی از معاندت با خلق را نشان میدهد. خامنهای که خود را نمایندهی خدا دانسته و غرق در غروری که با هالهای از تقدیس پوشانیده شده است، در این توهم به سر میبرد که با سوءاستفاده از اعتقادات مذهبی مردم میتواند بر عمر مالامال از جور و ستم خویش و رژیم خویش بیفزاید.
نکتهی دیگری که لازم میبینم بر آن تاکید نمایم زن و انتخابات در ایران است. زن در دوران زمامداری جمهوری اسلامی همیشه با بیعدالتی و نادادی مواجه شده است و نیز همیشه رژیم سعی بر سرکوب زن و ذات عصیانگر زن داشته است. اما حتی ذهنیت مردسالار حاکم بر ایران نیز به خوبی بر این نکته واقف است و سعی بر این دارد که این پتانسیل را برای منافع خویش بهکار ببرد. رد صلاحیت زنان نشان از ترس فوران نمودن این پتانسیل عظیم دارد و در کنار آن وعدههای دروغین کاندیدها برای مشارکت زنان در کابینهی آیندهشان نشان از بهرهبرداری آنان از این پتانسیل عظیم دارد. از سویی با تبلیغات دروغین اعلام میدارند که زنان از لحاظ حقوقی و قانونی میتوانند در انتخابات شرکت نمایند، اما در عین حال با تحقیر تفکر و اندیشهی زنان، اذهان جامعه را به این ذهنیت که زن توانایی مدیریت جامعه را ندارد جهتدهی مینمایند. حتی در این مورد نیز سعی بر این دارند که کاراکتر زن مطلوب خویش را بر جامعه تحمیل نمایند و بدین شکل از مشارکت زنان در سیاست و مدیریت به بهانههای واهی ممانعت نمایند.
در کل آنچه اکنون روی میدهد و رژیم ترجیح میدهد که آن را انکار نماید نزدیک گشتن غروب عمر جمهوری اسلامی است که برای نرسیدن به آن هر روز به خویش میقبولاند که در سپیدهدم قدرت قرار دارند. تحریم انتخابات از سوی همهی اقشار جامعه موردی واضح و مبرهن است که رژیم بایستی آن را ببیند. جمهوری اسلامی با اراده و اتحاد همهی خلقهای ایران سرنگون خواهد شد و تنها خلقهای ایران هستند که بایستی در برساخت ایران مشارکت نمایند. سرنگونی جمهوری اسلامی شروع مرحلهی نوینی از تاریخ ایران میباشد که مرحلهای بسیار حساس و سرنوشتساز خواهد بود. مرحلهای که دمکراتیزاسیون و تضمین حقوق همهی خلقهای ایران بایستی مورد توجه قرار گیرد و سیستم مدیریتی آیندهی ایران بایستی بر این مهم استوار باشد.