سرطان سینه؛ سایهی مرگی خاموش بر زنان ایرانی که از آن آگاه نیستند
سرطان سینه، تهدیدی خاموش برای زنان ایرانی، در سایه کمبود آگاهی و دسترسی محدود به درمان، جان بسیاری را تهدید میکند و ضرورت بازنگری فوری در سیاستهای سلامت و اطلاعرسانی را نشان میدهد.
نسيم احمدی
كرماشان- سرطان سینه یکی از شایعترین و در عین حال نگرانکنندهترین انواع سرطان در میان زنان ایرانی است. طبق آمارهای رسمی، سالانه بیش از ۲۰ هزار مورد جدید ابتلا به این بیماری در کشور ثبت میشود؛ رقمی که نهتنها بیانگر گستردگی این بیماری است، بلکه زنگ خطری جدی برای نظام سلامت و آگاهی عمومی زنان محسوب میشود. با وجود پیشرفتهای پزشکی، متأسفانه حدود یکسوم از مبتلایان هرگز فرصت درمان مؤثر پیدا نمیکنند و جان خود را از دست میدهند؛ مرگی خاموش که اغلب در سکوت و بیخبری رخ میدهد.
ناهید نفیسی، رئیس انجمن بیماریهای سینه ایران، در گزارشی که مهرماه سال جاری منتشر شد، اعلام کرد که هر ۴۰ دقیقه یک زن ایرانی به سرطان سینه مبتلا میشود. او هشدار داد که در صورت ادامه روند فعلی، این آمار تا پنج سال آینده دو برابر خواهد شد. چنین افزایشی علاوه بر اینکه مرتبط با ناکارآمدی حکومت است، بلکه نشاندهنده بحرانی پنهان است که بسیاری از زنان از آن بیاطلاعاند یا آن را جدی نمیگیرند.
فقدان آگاهی؛ تهدید خاموش زندگی زنان
یکی از عوامل اصلی در وخامت این وضعیت، فقدان آگاهی عمومی و آموزشهای پیشگیرانه است. بسیاری از زنان، بهویژه در مناطق محروم یا با سطح سواد سلامت پایین، از علائم اولیه بیماری بیاطلاعاند و تا رسیدن به مراحل پیشرفته، اقدامی برای تشخیص یا درمان انجام نمیدهند. این در حالی است که تشخیص زودهنگام میتواند تا ۹۰ درصد احتمال درمان موفق را افزایش دهد.
تجربه هدیه؛ آینهای از واقعیت زنان ایرانی
هدیه.غ، زنی ۴٣ ساله از یکی از روستاهای کرماشان که تنها تا کلاس پنجم درس خوانده، درباره تجربهاش از فهمیدن ابتلایش به سرطان سینه چنین روایت میکند:«وقتی در زمین کشاورزی مشغول کار بودم، متوجه یک توده کوچک در سینهام، درست زیر کش لباس زیرم شدم. کنجکاو شدم که بدانم این توده چیست. به سینه دیگرم هم دست زدم، اما چیزی مشابه در آن نبود. از چند زن دیگر هم پرسیدم که آیا آنها هم چنین تودهای دارند یا خیر که همه گفتند مشکلی نیست و این تودهها طبیعیاند؛ گفتند همه زنها در سینهشان چنین تودههایی دارند.»
در ادامه هدیه اشاره میکند که با اصرار خود، به پزشک مراجعه کرده و بیماری او و ابتلایش به سرطان سینه تشخیص داده شده است.
تجربه هدیه نشان میدهد که بسیاری از زنان هنوز آگاهی کافی درباره سرطان سینه را ندارند. آنها علائم اولیه این بیماری را طبیعی تلقی میکنند و نمیدانند که وجود یک توده غیرعادی در سینه میتواند نشانهای هشداردهنده از ابتلا به سرطان باشد. اگر زنان اطراف هدیه از این بیماری شناخت بیشتری داشتند، نخستین واکنششان به نگرانی او باید هشدار درباره احتمال سرطان میبود، نه آرامشبخشی بر پایه تصورات نادرستی که ریشه در ناآگاهی دارد.
هدیه در شرایطی چنین سخن میگوید که به عنوان زنی بالای ۴۰ سال، مطابق توصیههای جهانی در زمینه آگاهی دربارهی سرطان سینه، میبایست به طور منظم تحت غربالگری و آزمایشهای دورهای قرار میگرفت؛ اما او تا زمان ابتلایش به بیماری این اقدام را انجام نداده بود. در سطح جهانی، زنان بالای ۵۰ سال بیشترین گروه در معرض ابتلا به سرطان سینه محسوب میشوند. با این حال، آمارهای داخلی نشان میدهد که موارد ابتلا در ایران در سنین پایینتر نیز رو به افزایش است؛ روندی که نگرانیها را تشدید کرده و ضرورت بازنگری در سیاستهای غربالگری و اطلاعرسانی را برجسته میسازد. سبک زندگی ناسالم، تغذیه نامناسب، استرسهای مزمن و عوامل ژنتیکی از جمله دلایل اصلی کاهش سن ابتلا در ایران عنوان شدهاند. با وجود این تغییر الگو، شیوه اطلاعرسانی رسمی همچنان بدون تحول باقی مانده و بسیاری از زنان از خطرات این بیماری آگاهی کافی ندارند.
هدیه در ادامه سخنان خود اظهار میکند که پیشتر هیچگونه آگاهی و اطلاعاتی درباره سرطان سینه نداشته است. او تنها شنیده بود که سرطان با شیمی درمانی همراه است و ماهیتی کشنده دارد. عدم آگاهی هدیه در این زمینه تنها محدود به او نیست و زنان بسیاری در این زمینه هیچگونه اطلاعاتی ندارند چرا که هیچگاه دستگاههای آموزشی نسبت به اهمیت این موضوع اقدامی انجام ندادهاند. اما عدم آگاهی تنها معضل در این زمینه نیست. عدم دسترسی کافی به امکانات درمانی و هزینههای بالا، مسیر درمان را برای بسیاری از زنان صعبالعبور کرده است.
کمبود امکانات درمانی و ضرورت تغییر سیاستها
هدیه دربارهی امکانات درمانی چنین میگوید:«امکانات برای درمان وجود داشت اما هزینه ها بسیار بالا بود و من بیمه نداشتم و تنها بیمهای که داشتم بیمه روستایی بود از این رو تمام خانواده، همسایه و... دست به دست هم دادند که به من کمک کنند.»
او همچنین اشاره میکند که انجمن حمایت از بیماران سرطانی کرماشان کمک چندانی به او نکرده و تنها بخش اندکی از هزینههای درمانش را تقبل کرده است. افزون بر این، از نبود امکانات کافی در حوزه پرتودرمانی سخن میگوید؛ بهگونهای که ناچار بوده ساعتها در انتظار نوبت بماند و خرابی دستگاه نیز باعث ایجاد فاصلههای طولانی و چند هفتهای میان جلسات درمان او شده است.
تجربهی هدیه بازتابی از زندگی بسیاری از زنان در جامعه است؛ زنانی که در سایهی ناآگاهی و کمبود امکانات با بزرگترین تهدید جانشان، یعنی سرطان سینه، مواجه میشوند. با وجود آنکه سرطان سینه شایعترین بیماری میان زنان در ایران به شمار میرود، سطح آگاهی و دسترسی به امکانات در این زمینه همچنان در پایینترین وضعیت قرار دارد. بسیاری از زنان، همچون هدیه، تا زمان ابتلا هیچ شناختی از این بیماری ندارند و همین بیاطلاعی و نبود امکانات آنان را به سوی مرگ سوق میدهد. این واقعیت نشان میدهد که سرطان سینه تنها یک بیماری نیست، بلکه بازتابی از شکافهای عمیق در نظام سلامت و آموزش عمومی است. تا زمانی که آگاهیرسانی گسترده و دسترسی برابر به امکانات تشخیصی و درمانی فراهم نشود، زنان بسیاری همچنان در سکوت و بیخبری جان خود را از دست خواهند داد. تجربهی هدیه هشداری است برای جامعه تا به ضرورت تغییر جدی در سیاستهای سلامت توجه شود تا زنان دیگری قربانی نشوند.