زینب جلالیان از زندان یزد: «ما را زنده به گور کردند، اما بذر آزادی جوانه زد»
زینب جلالیان، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد که علیرغم ابتلا به بیماریهای متعدد از دسترسی پزشکی و اعزام به بیمارستان محروم مانده است، طی نامهای از زندان یزد بر ایستادگیاش در مسیر آزادی تاکید کرد و خواستار همبستگی جهانی با زندانیان سیاسی شد.

مرکز خبر- امروز چهارشنبه ۲۶ شهریورماه، زینب جلالیان، فعال حقوق زنان محکوم به حبس ابد و قدیمیترین زندانی سیاسی زن در ایران، در نامهای از زندان مرکزی یزد، با اشاره به اینکه علیرغم تشخیص پزشکان مبنی بر نیاز فوری به دارو و جراحی، هیچ رسیدگیای صورت نگرفته و مسئولان زندان با ارجاع پروندهاش به پزشکی قانونی، اعلام کردهاند که «توان تحمل حبس را دارد»، با نقل قولی از چگوارا، «خواستند ما را دفن کنند، غافل از اینکه ما بذر بودیم و جوانه زدیم»، بر ایستادگیاش در مسیر آزادی تاکید کرد و خواستار همبستگی جهانی با زندانیان سیاسی شد.
متن کامل نامه زینب جلالیان به شرح زیر میباشد:
«با سلام و احترام، مخالفت با این رژیم به معنای به خطر افتادن جان خود و عزیزانت است. به محض آنکه متوجه شوند مخالفی، برایت پروندهسازی میکنند و برچسبهای سنگین میزنند تا تو را حذف کنند. اما وقتی به هدفشان نمیرسند، سالها ما را در زندان زنده به گور میکنند؛ با شکنجههای جسمی، روحی و زبانی، با تبعیض، سالها محرومیت از تلفن و ملاقات، دستگیری و زندانی کردن عزیزانمان و فشارهای سنگینی که بر آنها تحمیل میشود. طبیعی است که مهمترین ویژگی یک مبارز مقاومت است. او به خاطر هدفش همواره تلاش میکند روحیهاش را حفظ کند و قویتر ادامه دهد.
در جامعهی مردسالار، زنان همواره رنجهای بسیاری را متحمل شدهاند؛ اما زنانی که در زندان هستند، درد مضاعفی را تجربه میکنند، زیرا اسارت، خود زخمی دوباره بر جانشان است. جدایی از فرزند، همسر، پدر و مادر و از دست دادن تمامی آزادیها بخشی از این رنج است. وقتی محکوم به زندان میشوی، ناچار شاهد دردها و رنجهای بیشماری خواهی بود؛ از جمله ظلمهایی که بر همنوعانت در زندان روا میشود. اما ناتوانی در انجام کاری برای کاهش این ظلمها، زخمی عمیقتر بر دل مینشاند. این ناتوانی مرا غمگین میکند، اشکم را جاری میسازد و رنجم را بیشتر میکند، در حالی که هیچ کاری از دستم ساخته نیست.
طبیعتاً پس از حدود بیست سال زندگی در جایی مانند زندان، که ناچار به زندگی جمعی هستی، بیماریهای پوستی، عفونی و اختلالات روحی و روانی سراغت میآید. بدتر از همه، شرایط نامناسب تغذیه در زندان باعث بروز بیماریهای جسمی فراوان میشود. بهویژه زمانی که یک زندانی سیاسی باشی، محدودیتهای بیشتری بر تو تحمیل میکنند؛ از جمله محدودیتهای پزشکی. با وجود تشخیص پزشکان مبنی بر نیاز به دارو، هیچ رسیدگیای صورت نمیگیرد.
متأسفانه به دلیل سالها محرومیت از دارو و خدمات درمانی، بیماری من پیشرفت زیادی کرده است؛ به حدی که دیگر دارو اثری ندارد و اکنون پزشک برایم جراحی تجویز کرده است.
علیرغم تشخیص پزشک مبنی بر اینکه من به دلیل بیماری باید سالها پیش از زندان آزاد میشدم و تحت عمل جراحی قرار میگرفتم، مسئولان زندان نسخه پزشکی مرا به پزشکی قانونی ارجاع دادند. پس از ماهها انتظار، پاسخ دادند که «ایشان توان تحمل حبس را دارند و باید در زندان بمانند.» با وجود همه دردها، رنجها و بیماریها، خوشحالم؛ زیرا میدانم تمام این سختیها را در راه آزادی متحمل شدهام. پس من در جایگاه درست تاریخ ایستادهام.
آری، من گفتهام که این رژیم ما را زنده به گور کرد؛ اما به قول چگوارا، «خواستند ما را دفن کنند، غافل از اینکه ما بذر بودیم و جوانه زدیم.». من از همه زنان و مردان آزادیخواه جهان میخواهم که در برابر دردها و رنجهایی که بر همنوعانشان وارد میشود، بیتفاوت نباشند. وضعیت زنان و مردان مبارز ایرانی، که زمانی در زندان اوین بودند، غمانگیز است. آنها زمانی شرایط بهتری داشتند، اما اکنون به مکانهایی بسیار نامناسب منتقل شدهاند؛ چنانکه حتی جایی راحت برای سر گذاشتن و استراحت ندارند. جای آنها نسبت به جمعیتشان بسیار محدود است و از نظر بهداشتی و غذایی در شرایط بسیار نامناسبی به سر میبرند. بنابراین، سکوت در برابر این ظلم و جنایتهایی که توسط رژیم جمهوری اسلامی بر خواهران و برادران مبارز ما روا داشته شده است، در واقع مهر تأییدی بر اعمال این رژیم جنایتکار خواهد بود.
ما باید یکصدا بگوییم: «نه به اعدام»، «نه به دستگیری»، «نه به تبعیض جنسیتی»، «نه به تبعیض اتنیکی»، «نه به تبعیض اعتقادی و دینی»، و «نه به رژیم تکبعدی و جنایتکار.»