زنان در بازترسیم نوین خاورمیانه چه آینده‌ای برای خود و جامعه‌شان می‌خواهند؟

در میانه‌ی جنگ و تحولات خاورمیانه، زنان در خط مقدم سرکوب و تبعیض‌اند. آیا در بازترسیم نوین خاورمیانه، جایی برای آزادی و رهایی آنان خواهد بود؟

سحر سمیعی

بیش از دو سال است که جنگ و خونریزی، اروپا، آسیا و خاورمیانه را درنوردیده است. در شرق اروپا و شمال اوراسیا، نبرد میان روسیه و اوکراین همچنان ادامه دارد و بر اساس گزارش وال‌استریت ژورنال، این جنگ تاکنون نزدیک به یک میلیون کشته و زخمی بر جای گذاشته است. اما این تنها عرصه‌ای از جنگ‌های کنونی نیست؛ از یک سال و نیم گذشته، شعله‌های نبرد به فلسطین و لبنان نیز کشیده شده و نیمی از این سرزمین‌ها با مردمان‌شان به خاک و خون کشیده شده‌اند. بنا بر گزارش هفته‌نامه پزشکی لانست، در نه ماه نخست این جنگ، ۶۴ هزار و ۲۶۰ فلسطینی طی حملات اسرائیل جان خود را از دست داده‌اند و آمار کشته‌شدگان در لبنان نیز به حدود ٣ هزار نفر رسیده است. این تنها بخش کوچکی از تلفات جنگی است که بی‌شک، با تداوم حملات زمینی و هوایی، ارقام واقعی از این نیز فراتر خواهد رفت.

در خاورمیانه، ابعاد ویرانی و مرگ کمتر از این نیست. در سال‌های اخیر، جنگ و خونریزی در کوردستان و دیگر مناطق این جغرافیا، به‌ویژه با حملات هوایی ترکیه که از سلاح‌های شیمیایی نیز بهره می‌برد، فاجعه‌ای انسانی را رقم زده است. شمال و شرق سوریه و کوهستان‌های کوردستان که گریلاهای کوردستان محافظان آن هستند، هدف بمباران‌هایی بوده‌اند که آثار ویرانگرشان هنوز ادامه دارد. همزمان، فروپاشی جمهوری عربی سوریه در سایه‌ی قدرت‌گیری گروه مسلح هیئت تحریرالشام، موجب کشتار بی‌شمار و افزایش خشونت علیه مردم شده است.

با کنار هم گذاشتن این رخدادها، پرسش بنیادینی مطرح می‌شود؛ كە آیا این جنگ‌ها برای چیست؟ چرا در این مرحله‌ی تاریخی، در طول سه سال، نبردها از شرق اروپا تا آسیا و خاورمیانه و در نهایت به کوردستان رسیده‌اند؟

ورای آمار تلفات انسانی و اثرات ویرانگر روانی و اجتماعی، آنچه به روشنی قابل مشاهده است، بازترسیم جغرافیای سیاسی منطقه است. بازترسیمی که ایالات متحده و اسرائیل و عربستان سعودی نقش اصلی را در آن ایفا کرده‌اند و قدرت‌هایی همچون بریتانیا در پس پرده قرار دارند. در این میان، دولت-ملت‌های منطقه، از جمله ایران و سوریه، در این معادلات رو به حذف رفته‌اند و عراق، به عنوان منبع تغذیه‌ی این دو دولت، در گردابی گرفتار شده که نه راه پس دارد و نه راه پیش. ترکیه، به‌عنوان مجری و دست نشاندەی سیاست‌های نیروهای هژمونیک، مأموریتی در سوریه برعهده گرفته که تا تکمیل این طرح ادامه خواهد یافت.

عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کوردستان، که بیش از ۲۶ سال است در حصر امرالی زندانی است، با ارائه‌ی پروژه‌ی صلح و راه‌حلی برای مسئله‌ی  کورد و کوردستان، مرحله‌ی جدیدی را در خاورمیانه رقم زده است. در مقابل، حزب عدالت و توسعه (آ.ک.پ) حملات خود را علیه کوردها و کوردستان تشدید کرده است، تناقضی که در ذهن افکار عمومی نقش بسته و پرسش‌های بسیاری را برمی‌انگیزد.

اما در این میان، جایگاه زنان و کودکان در این بازترسیم جدید خاورمیانه چه خواهد بود؟ در بستر این جنگ‌ها، زنان به‌طور سیستماتیک هدف تجاوز، خشونت و قتل قرار گرفته‌اند. آمار خودسوزی، خودکشی و قتل زنان در خاورمیانه، آسیا و آفریقا به یک بحران اجتماعی-سیاسی تمام‌عیار تبدیل شده است. همزمان، قوانین زن‌ستیزانه همچون حجاب اجباری، کودک‌همسری و محدودیت‌های آموزشی و اجتماعی در حال گسترش است. این قوانین که در پوشش دین، سنت و مدرنیته ارائه می‌شوند، عملاً زنان را از خانواده و اجتماع جدا کرده و آنان را در چارچوب مردسالارانه به بند می‌کشند. همین امر موجب تعمیق شکاف‌های جنسیتی شده و فاصله میان زن و مرد را بیش از پیش افزایش داده است، امری که به‌عنوان یکی از مظاهر واپس‌گرایی نظام‌های سلطه‌گر در عصر حاضر علیه زنان ومردان جامعه تلقی می‌شود.

نیروهای هژمونیک جهانی، با ابزارهای گوناگون درصدد کنترل زنان هستند. آنان از طریق قوانین و ساختارهای اجتماعی، زنان را یا به نابودی می‌کشانند یا به زنجیر اسارت می‌برند. قتل‌های ناموسی، اعدام، زندان، ترویج کودک‌همسری و تحمیل قوانین شریعت‌محور، ابزارهایی برای تحکیم سلطه‌ی ذهنیت جهادی بر زنان است. این سلطه، نه‌تنها از سوی ساختارهای دولتی، بلکه از سوی پدر، برادر، همسر و نزدیکان زنان اعمال می‌شود.

در چنین شرایطی، زنان و جامعه باید آگاهانه در برابر این سیاست‌های زن‌ستیزانه ایستادگی کنند. زیرا ترسیم جدید خاورمیانه، به قیمت خون و ویرانی صورت گرفته است و اگر مقاومت زنان و نیروهای آزادی‌خواه نباشد، این نظم نوین چیزی جز گسترش ذهنیت جهادی و مردسالاری نخواهد بود. آینده‌ای که در آن، زنان بیش از پیش به بردگان جنگ و قربانیان ایدئولوژی‌های حاکم تبدیل خواهند شد. پرسش اساسی در این باب این است كە؛ زنان چه آینده‌ای برای خود و جامعه‌شان در این بازترسیم می‌خواهند؟