پیام گلرخ ایرایی به مناسبت ۱۷ شهریور و ششمین سالگرد اعدام سه زندانی سیاسی کورد

گلرخ ایرایی، فعال مدنی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به مناسبت ۴۶مین سالگرد کشتار ۱۷ شهریورماه ۱۳۵۷ و ششمین سالگرد اعدام سه زندانی سیاسی کورد پیامی منتشر کرد و نوشت: شش سال از جان باختنِ بچه‌ها می‌گذرد و ۴۶ سال از واقعه‌ی خونینِ میدان ژاله.

مرکز خبر- امروز شنبه ۱۷ شهریورماه، گلرخ ایرایی، نویسنده، فعال مدنی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به مناسبت ۴۶مین سالگرد کشتار ۱۷ شهریورماه ۱۳۵۷ در میدان ژاله و ششمین سالگرد اعدام زانیار مرادی، لقمان مرادی و رامین‌ حسین‌پناهی سه زندانی سیاسی کورد که در تاریخ ۱۷ شهریورماه ۱۳۹۷ به اتهام «بغی» به اعدام متهم و به دار آویخته شدند پیامی منتشر کرد و نوشت: با وجود سرنگونیِ دیکتاتوریِ پهلوی، نیروی انقلابی موفق به ایجاد گُسستی بنیادین در نظمِ قدیم نشد و حکومتِ نوپایِ اسلامی توانست با حفظ ساختار قدرت و امتداد شیوه‌های امنیتی، اطلاعاتی و نظامیِ رژیم ساقط شده‌ی پیشین بر نیروی انقلابی غلبه و به سرکوب مخالفان بر خیزد و هر تحرکی در داخل و مرزهای کشور را به خاک و خون کشد.

متن کامل پیام گلرخ ایرایی از زندان اوین به شرح زیر می‌باشد:

شش سال از جان باختنِ بچه‌ها می‌گذرد و ۴۶ سال از واقعه‌ی خونینِ میدان ژاله. آن از یاد نرفت و این یک نیز.

چنان کُند از دل تاریخ عبور می‌کنیم که با گذشت یک قرن گویی چیزی تغییر نکرده است جز نام خیابان‌های شهر. با وجود سرنگونیِ دیکتاتوریِ پهلوی، نیروی انقلابی موفق به ایجاد گُسستی بنیادین در نظمِ قدیم نشد و حکومتِ نوپایِ اسلامی توانست با حفظ ساختار قدرت و امتداد شیوه‌های امنیتی، اطلاعاتی و نظامیِ رژیم ساقط شده‌ی پیشین بر نیروی انقلابی غلبه و به سرکوب مخالفان بر خیزد و هر تحرکی در داخل و مرزهای کشور را به خاک و خون کشد. بعد با تسلطِ مطلق بر سیستم قضایی، روندِ حذف فیزیکیِ مخالفان، قانونی و بر مبنای شرعِ اسلام فصل‌الخطابِ هر اعتراضی شد. رفته‌رفته نخبگان و مافیای ورزشی، هنری، تجاری و اقتصادی به خدمتِ قدرت در آمدند. این در شرایطی رقم می‌خورد که احزاب و تشکل‌ها غیرقانونی اعلام شدند و نیروهای انقلابی، نیروهای مترقی و کمونیستی توسط حکومت کشته یا وادار به ترکِ کشور شدند. شوراهای کارگری تعطیل و با موازی‌کاری، کارگران برای همیشه از مشارکت در امور کنار گذاشته شدند.

سیاست‌های رژیمِ تازه تأسیس در ساختار کلی و از لحاظ چیدمانِ نیروی امنیتی و نظامی و سیستم قضایی و چگونگیِ رفتار با جامعه به سیاق سابق بود. جامعه‌ی تک‌حزبی شکل گرفته بود. همانطور که محمدرضا پهلوی با اعلامِ «حزب فقط حزب رستاخیز» از هر آنکه ارادت به او و حزبش نداشت خواسته بود کشور را ترک کند و نهایتاً به حذف مخالفان روی آورد، رژیم اسلامی نیز با اعلامِ «حزب فقط حزب‌الله» تمامی مخالفان را تا امروز حذف، حبس، یا وادار به ترکِ کشور کرد و مانع شکل‌گیریِ هر حزب و تشکلی جز وابستگانِ به حزب‌اللهی‌ها شد.

۱۷ شهریورماه ۱۳۹۷، چهل سال بعد از قتل‌عام وحشیانه‌ی صدها تن از مردم معترض به فقر و فلاکت و استبداد نظام شاهی، رامین، زانیار و لقمان عزیزیان به دار آویخته شدند تا فاجعه‌ی «جمعه‌ی سیاه» را که روایت آن را سینه به سینه شنیده بودیم، زندگی کنیم. نه با مفهوم مرگ بیگانه بودیم و نه با سیاست‌های حذفی رژیم.

فقط همه چیز داشت نزدیکتر می‌شدو ملموس‌تر می‌شد و عینیت پیدا می‌کرد. بچه‌ها را از بند برده بودند و فقط می‌دانستیم بعد از دو روز هنوز برنگشته‌اند. در بند زنان زندان اوین و در بی‌خبری جمعه‌ای سیاه و در اضطراب مبادا برنگشتن بچه‌ها بودیم که نامشان را در زیرنویس شبکه‌ی خبر خواندیم. بچه‌ها را کشته بودند و با همان شیوه‌ی استبداد پیشین، از منابع رسمی خبری حکومتی نامشان را به عنوان خرابکار و معاند اعلام و دلیل جان باختن‌شان در چرخه‌ی قتل حکومتی را تروریست بودن خود یا جریان سیاسی نزدیک به آنان مطرح کردند.

استبداد همواره با ماهیت خود برقرار است و تا زمانی که ساختار قدرت و طبقه‌ی مسلط بر جامعه با تمام شیوه‌ها و ابزارهای در خدمتش زیر و رو نشود، محکومیم به دوباره زیستن تاریخی که نخواندیمش.

شش سال از جان باختن بچه‌ها می‌گذرد و ۴۶ سال از واقعه‌ی خونین میدان ژاله و آن از یاد نرفت و این یک نیز.

ریشه‌کن کردن ستم با زیرو رو کردن همه‌جانبه‌ی ساختار قدرت میسر است. با انقلابی که صندلی قدرت را واژگونه و هر تعبیری از رأس هرم قدرت را خنثی کند. اعلی‌حضرت، ولی مطلقه‌ی فقیه، شاه یا رهبر نماد تسلط یک فرد و در امتداد آن سلطه‌ی تفکری‌ست که در پی آن بردگی، رعیت بودن و امت سرسپرده را به جامعه تحمیل و ستم و استثمار را به درازا می‌کشاند.

به یاد جان‌باختگان ۱۷ شهریورماه ۱۳۵۷ و ۱۳۹۷ که ستم را تاب نیاوردند و از رگبار گلوله و طناب دار هراسی به دل راه ندادند.