نامه زینب جلالیان در اعتراض به احکام اعدام وریشه مرادی و پخشان عزیزی

زینب جلالیان، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد محبوس در زندان یزد، با انتشار نامه‌ای سرگشاده، صدور احکام اعدام برای پخشان عزیزی، وریشه مرادی و دیگر زندانیان سیاسی را به شدت محکوم کرد.

مرکز خبر- امروز سه‌شنبه، ۹ بهمن‌ماه، زینب جلالیان، زندانی سیاسی کورد محکوم به حبس ابد و یکی از قدیمی‌ترین زندانیان زن در زندان‌های جمهوری اسلامی، که از چهار سال پیش در تبعید به زندان یزد منتقل شده و بدون رعایت اصل «تفکیک جرائم» در این زندان نگهداری می‌شود، با انتشار نامه‌ای از زندان، صدور احکام اعدام برای پخشان عزیزی، وریشه مرادی و دیگر زندانیان سیاسی را به‌شدت محکوم کرد. او از تمامی زنان جهان، آزادی‌خواهان و سازمان‌های حقوق بشری خواست که از محکومان به اعدام حمایت کنند و در برابر احکام اعدام سکوت نکنند.

زینب جلالیان در این نامه، مسئولان اجرایی این احکام را مخاطب قرار داده و پرسیده است: «چگونه توانستی مهر مادری، محبت پدری و عشق به همنوع را نادیده بگیری؟ به خاطر کدام مصلحت؟ تو وجدان و انسانیت خود را به چه فروختی؟ حق زیستن و نفس کشیدن دیگران را به چه قیمتی معامله کردی؟

به چه بهایی این همه آرزو را نابود می‌کنی؟ چگونه می‌توانی به این راحتی، جوانان سرزمین مادری‌ات را قربانی کنی؟ خودخواهی تو به جایی رسیده که تنها چیزی که تو را راضی می‌کند، حکم مرگ دیگران است.

تو که دستانت به خون دیگران آلوده است، بدان هیچکس، حتی تو، صلاحیت گرفتن حق زندگی را از انسانی ندارد. چگونه توانستی وقتی قلم به دست گرفتی، احکام اعدام پخشان عزیزی، وریشه مرادی و برادران ما را صادر کنی؟ آیا جان آدمی اینقدر برایت بی‌ارزش شده است؟ به کدام خطا؟ به کدام گناه؟ به استناد کدام حقوق بشر؟

ما را به قربانگاهی می‌فرستی که طناب نیمه ضخیمش از گیسوان بریده مادران قربانیانت بافته شده است. چه عاملی تو را به این وادی تاریک کشانده است؟ برایت اندوهگینم، برای تو که تمامی اصول انسانی را زیر پا گذاشته‌ای و همه پل‌های پشت سرت را ویران کرده‌ای. ای شکنجه‌گر و قاضی ناعادل!

با وجود تمام ظلم‌هایی که بر ما روا داشته‌ای، بدان که من به دنبال انتقام نخواهم بود. من از حق خود می‌گذرم و تو را می‌بخشم. این تفاوت من و توست.»

این زندانی سیاسی با اشاره به این که زندانیان محکوم شده به اعدام علیه حکم اعدام او اعتراض کرده بودند، نوشت: «وریشه گیان، پخشان گیان، دلم می‌گیرد… دلم می‌گیرد وقتی به من می‌گویند که دیروز، شما قلم در دست گرفتید و علیه اعدام من و همرزمانم نوشتید، اما امروز خودتان محکوم به اعدام شده‌اید. دلم می‌گیرد در شهری که پاداش انسانیت یا ذلت است یا مرگ با حکم حکام.

دلم می‌گیرد از سرزمینی که حق آزادی، حق اندیشیدن و حق زیستن را از مردمانش دریغ می‌کنند. دلم می‌گیرد وقتی دیر به مادرانمان زنگ می‌زنیم و با ناباوری می‌پرسند: «روله، تویی؟» چون سایه شوم اعدام بر سر شهر و دیارمان سایه افکنده است.

من با تمام وجود، حکم اعدام را محکوم می‌کنم. از همه زنان جهان، آزادگان دنیا، سازمان‌های حقوق بشری و هر کسی که هر کاری از دستش برمی‌آید، می‌خواهم حمایت خود را از محکومان به اعدام دریغ نکنند. در برابر حکم اعدام همنوعانتان سکوت نکنید!»