مطالبات دانشجویان در تغییر ساختار سیاسی ایران و واقعه ١٨ تیر ١٣٧٨
وقایع ١٨ تیر یا حمله به کوی دانشگاه تهران را میتوان اولین رویارويی مستقیم دانشجویان و حکومت عنوان کرد كه پس از دو دهه کشتار، سرکوب و اختناق شدید جامعه در دهه۶۰، نقطه عطفی شد برای جنبش دانشجویی و دموکراسی¬خواهی در ایران.
سروشا آمین
مرکز خبر- وقایع ١٨ تیر یا حمله به کوی دانشگاه تهران که طی روزهای ۱۸ تا ۲۳ تیر ۱۳۷۸ و به دنبال توقیف روزنامه «سلام» میان دانشجویان و نیروهای لباس شخصی معروف به« انصار حزب الله» و بسیج شکل گرفت گفته میشود.
١٨ تیرماه ۱۳۷۸ واقعهای است که در ادبیات رسمی نظام جمهوری اسلامی از آن با عنوان «آشوب و غائله ۱۸ تیر» یاد میشود. اما در این سالها و در ادبیات سیاسی مخالفان و منتقدان نظام سیاسی ایران، از ۱۸تیر ١٣٧٨ به عنوان «قیام» یا «نقطه عطف جنبش دانشجویی» نام برده شده است.
میتوان این وقایع را اولین واقعه بعد از اعتراضات گسترده گروههای مخالف جمهوری اسلامی در خرداد ماه ۱۳۶۰ عنوان کرد که چنین حضور اعتراضی از سوی جوانان و دانشجویان، در تهران و تبریز دیده میشد.
جامعه ایران از میانههای دهه هفتاد و به طور مشخص از خرداد ۱۳۷۶ شرایط تازهای را از سر میگذراند. در این بین برخی گروههای نوپایی دانشجویی همچون «جبهه متحد دانشجویی»، در کنار تشکلهای قدیمیتر همچون «انجمنهای اسلامی دانشگاههای سراسر کشور»، به گفتمانسازی و حضور هر روزه و فعال در جامعه روی آوردند و توانستند خود را به عنوان گروههایی مرجع معرفی کنند.
این فضا در دو سال نخست ریاست جمهوری محمد خاتمی، سطح مطالبات عمومی را بسیار سریع بالا برد. تا جایی که دیگر سخن گفتن از تغییر ساختار سیاسی ایران نیز به دانشگاهها کشیده شده بود و برخی گروههای دانشجویی در برنامهها و نشریات خود، از ضرورت تغییر ساختار سیاسی ایران سخن میگفتند.
در بازخوانی واقعه هجدهم تیرماه ۱۳۷۸، دلیل اصلی اعتراض دانشجویان کوی دانشگاه تهران، توقیف روزنامه سلام عنوان شده است. اما پیش از آنکه به ماجرای توقیف روزنامه سلام پرداخته شود باید دید که زمینههای واقعهای همچون ۱۸ تیر، با توجه به تغییرات سریع جامعه ایران در آن سالها، تنها با گذشت دو سال از آغاز به کار دولت محمد خاتمی، جنبش دانشجویی و گروه قابل توجهی از مردم نگران آینده شدند و احساس کردند که ظرفیتهای لازم برای تغییر و اصلاح بدون حضور مردم در خیابان و مطالبات جامعه محور وجود ندارد، در واقع افزایش سطح مطالبات و میل به «رادیکال» شدن دلیل اصلی اعتراض کوی دانشگاه بود.
در واقع تعطیلی روزنامه «سلام»، بهانه و دلیل نزدیک به واقعه بود، که برخورد خشن و بیرحمانه بخش مسلط قدرت نيروهای «انصارالله» و بسیج را در ادامه داشت.
در آن روزها جنبش دانشجویی رادیکال شده و فاصلهاش با گفتمان رسمی نظام افزایش پیدا کرده و شکاف شدیدتر شده بود. جنبش دانشجویی نسبت به گذشته رشد کرده و به همان میزان، در داخل جامعه مرجعیت پیدا کرده بود. در عین حال، ارتباط خوبی هم با جامعه رسانهای و با دیگر بخشهای جامعه مدنی ایران و همچنین با نخبگان داشت. مجموعه اینها سبب شد که این جنبش دانشجویی، واقعه ١٨ تیر را رقم بزند.
آغاز واقعه ١٨ تیر اینگونه بود که روزنامه «سلام»، در شب ١۶ تیر ۱۳۷۸ به دلیل انتشار نامه محرمانه سعید امامی از معاونهای وزارت اطلاعات (که در آن نامه خواستار اعمال محدودیت شدید و نظاممند برمطبوعات شده بود)، توقیف شد و همزمان، رسانهها نیز خبر از تصویب قانون جدید مطبوعات در مجلس میدادند. قانونی که همسو با نامه افشا شده سعید امامی درباره اعمال فشار بیشتر بر مطبوعات بود.
«سعید امامی، که چند هفته قبل از انتشار نامه محرمانهاش در روزنامه سلام، خبر خودکشی مشکوک و بحثبرانگیز او به طور رسمی منتشر شده بود و از ماهها قبل به اتهام دخالت مستقیم در قتل گروهی از دگراندیشان موسوم به «قتلهای زنجیرهای»، به همراه گروهی دیگر از مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شده بود و حالا گفته میشد که در زندان با داروی نظافت خودکشی کرده است».
مجموعه این اتفاقها و خبرها، خشم فروخوردهی دانشجویان را برانگیخت و سبب شد تا اعتراضها در سحرگاه ١٨ تیرماه ١٣٧٨، از محوطه کوی دانشگاه به خیابانهای اطراف کشیده شود.
شب ۱۷ تیرماه ١٣٧٨، گروهی از دانشجویان حضور اعتراضی خود را به خیابانها کشاندند، و پس از آن یگانی از نیروی سپاه و بسیج تهران وارد عمل شد و تا بامداد ١٨ تیر به زد و خورد با دانشجویان پرداخت. همزمان، نیروهای لباس شخصی معروف به «انصار حزبالله» نیز، خود را به کوی دانشگاه و خوابگاه دانشجویان رسانند، آنها به خوابگاههای دانشجویی حمله کردند و در سحرگاه ١٨ تیر، دست به تخریب گسترده اموال دانشجویان و ضرب و شتم شدید آنان زدند.
همان شب توسط نیروی لباسشخصی «انصار حزبالله» وبسیج دهها نفر از دانشجویان معترض، بازداشت شدند. اعتراض دانشجویان در شب ۱۸تیر، جرقه وقوع درگیری میان دانشجویان و مردم با بسیج و افراد معروف به«انصار حزبالله» بود که تا غروب بیست و سوم تیرماه ١٣٧٨، ادامه پیدا کرد.
باید اشاره کرد اتفاقی که باعث شد ۱۸ تیر ١٣٧٨، خاص و تاریخی شود، حمله ددمنشانه و تخریب وحشیانه و گسترده و لگد مال کردن پیکر دانشگاه بود که جنبش دانشجویی را جریحهدار کرد و پتانسیلی که از قبل آماده شده بود، آنجا بروز پیدا کرد و متجلی شد.
در آن هنگام، شورای متحصنین دانشجویان کوی دانشگاه، در بیانیهای از کشته شدن چندین دانشجو در واقعه هجدهم تیر خبر داد. خبری که پس از چند روز تکذیب شد و بعدها به طور رسمی، «عزت ابراهیمنژاد»، تنها کشته شده واقعه ۱۸تیر معرفی شد اما برخی منابع تعداد کشتە شدگان را ٩ نفر اعلام کردند. هر چند که ماهها بعد نام «فرشته علیزاده» به عنوان یکی دیگر از کشتهشدگان واقعه کوی دانشگاه تهران مطرح شد و از سرنوشت «سعید زینالی» دیگر دانشجویی که شب ۱٨ تیر در کوی دانشگاه حضور داشت، همچنان خبری در دست نیست، همچنین در این واقعه حدود چهار هزار نفر بازداشت شدند و چند صد نفر محکوم به زندان، جریمه نقدی و یا اعدام شدند.
دیگر ماجرای حمله به کوی دانشگاه به اعتراضهای گسترده و چند روزه دانشجویان و مردم در تهران انجامیده بود. جدای از تهران، در دانشگاه تبریز و نقاط مرکزی این شهر نیز و در ٢٠ تیرماه درگیریهایی روی داد که به کشته شدن یک شهروند به نام «محمدجواد فرهنگی» انجامید.
در این میان کمتر از یک ماه بعد، یعنی پنجم مرداد ماه ۱۳۷۸، محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، در یک سخنرانی در همدان اعتراضهای خیابانی بعد از واقعه ۱۸ تیر، را «شورش و بلوای کور» نامید و آن را «نفرتآور» توصیف کرد و در آن مقطع، ضعف دولت خاتمی آشکارتر شد که نتوانست از جنبش دانشجویی حمایت کند و با سپاه همدست شد و جنبش را در ۲۳ و ۲۴ تیر سرکوب کردند. از همانجا موضع مردم نسبت به خاتمی خیلی شفافتر شد.
بعد از وقایع هجدهم تیرماه ١٣٧٨، فضای امنیتی تا ماهها بعد همچنان ادامه یافت.
با شروع دهه ۸۰ شمسی و بعد از بروز اختلاف نظر در دفتر تحکیم وحدت به عنوان فراگیرترین تشکل دانشجویی وقت و همینطور بعد از برخورد با تشکلهایی دانشجویی که به نوعی در وقایع بعد از ۱۸ تیرماه ١٣٧٨، نقش داشتند، شرایط برای فعالیت دانشجویی در ایران تغییر کرد.
اما همچنان دانشجویان در خط مقدم اعتراضات و کنشهای اجتماعی قرار داشتند و در دهههای مختلف حماسههای بسیاری را آفریدهاند، چنانکه در خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی»، همراه اکثریت مردم به خیابانها آمده و مطالبات خود را فریاد زدند.
سرکوب بیسابقه دانشجویان در سراسر کشور همزمان با آغاز خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی»، با شدت بسیار از طرف نهادهای امنیتی آغاز شد، اما هم شمار بالای دانشگاههای درگیر در این اعتراضات، و هم تنوع بالای کنشهای دانشجویان، موجب شد تا دشواری سرکوب آنها برای نیروهای امنیتی دوچندان شود.
سرکوب اعتراضات دانشجویی با دستگیری گسترده دانشجویان فعال، به ویژه اعضای فعلی و سابق تشکلهای دانشجویی آغاز شد. به طور مشخص بسیاری از کسانی که تا اندازهای چهرههای شناختهشدهتر در میان فعالان دانشجویی محسوب میشدند در هفتههای اول اعتراضها به سرعت دستگیر شدند.
اما بعد از حدود یک ماه اعتصاب و عدم حضور دانشجویان معترض بر سر کلاسهای درس، جریان بازداشت دانشجویان با دستگیری صدها نفر در دانشگاه، خوابگاه، یا در منزل و مسیر دانشگاه اوج گرفت. کسانی مانند: «فهیمه سلطانی، ایلیا تابعی، باوان لطفی، ریحانه ناصری، آذین سعیدی نسب، مطهره گونهای، مائده امیرسیافی، لیلا حسینزاده، سارا نادری و...»، از اینجا دیگر دستگیریها لزوما به فعالان دانشجویی خلاصه نمیشد و دایره کسانی که نامشان به عنوان دانشجوی بازداشتی منتشر میشد، گسترش یافت.
همزمان موج کمسابقه محرومیت از تحصیل و امکانات رفاهی و احضار به حراست دانشگاهها هم شروع شد. دانشجویان بر خلاف سالهای قبل، در جریان خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» دیگر برای بیان اعتراضشان به برگزاری تجمع و تحصن، و صدور بیانیهها اکتفا نکردند و به شکل کمسابقهای انواع هنرهای اعتراضی در قالب موسیقی و هنر اجرایی، از دل دانشگاه بیرون آمد.
اوج گیری نصب دوربینهای مداربسته متعدد و استخدام نیروهای جدید و پر شمار به عنوان حراست و حفاظت فیزیکی دانشگاهها در همین دوره تأیید میکند جمهوری اسلامی برای کنترل کنشهای متنوع دانشجویان مجبور به انجام حرکات جدیدی علاوه بر بازداشت و ضرب و شتم معترضان دانشگاهی شد.
انبوه دانشجویانی که به تعبیر نهادهای اطلاعاتی، ورود آن ها به صحنه اعتراضات، معادلات متفاوتی را برای حکومت رقم زد، بر خلاف سالهای قبل، بخشی از اساتید دانشگاهها را هم به همراهی با خود وادار کرد، که باعث اخراج صدها تن از اساتید معترض شد و بازتاب بیرونی این همبستگی میان برخی از اساتید و دانشجویانشان را رقم زد.
باید اشاره کرد که در برخی دانشگاهها نظیر دانشگاه کوردستان جمعی از اساتید به همراه دانشجویان در تحصن اعتراضی نسبت به هتک حرمت دانشگاه از سوی نیروهای امنیتی و سرکوب شدید اعتراضات مردمی اعتراض کردند. بازداشت برخی اساتید دانشگاههای آزاد و سراسری و قطع حقوق تعداد دیگری از آنها، از پیامدهای همبستگی شماری از اساتید با دانشجویان معترض بود.
اما سرانجام سرکوب دانشجویان و معترضان آن چیزی نشد که دولت جمهوری اسلامی خواهان آن بود، بلکه دانشجویان چند دهه است که همچنان تمام قد، پای خواستهها و مطالبات خود ایستاده و کوتاه نمیآیند.