کژار: مبارزهی زنان پایههای ذهنیتی رژیم را متزلزل میکند
جامعهی زنان آزاد شرق کوردستان با انتشار بیانیەای با اشارە بە عوال افزایش خشونت علیە زنان توسط رژیم جمهوری اسلامی، تاکید میکند این رژیم «از ترس نابودی خود به نیروی پیشاهنگ جامعه یعنی زنان هجوم میآورد».

مرکز خبر- امروز پنجشنبە ٣٠ تیر ١۴٠١ (٢١ ژوئن ٢٠٢٢)، جامعهی زنان آزاد شرق کوردستان –کژار با انتشار بیانیەای با اشارە بە اینکە «مبارزهی زنان پایههای ذهنیتی رژیم را متزلزل میکند»، تاکید میکند: «رژیم مستبد و تئوکراتیکِ ایران همهی عرصههای زندگی را برای زنان به زندان مبدل ساخته است، به گونهای که هر روز و هر ساعت به شیوەای وحشیانه به زنان حمله میکند».
متن کامل بیانیە بە شرح زیر است:
مبارزهی زنان پایههای ذهنیتی رژیم را متزلزل میکند
رژیم مستبد و تئوکراتیکِ ایران همهی عرصههای زندگی را برای زنان به زندان مبدل ساخته است. به گونهای که هر روز و هر ساعت به شیوەای وحشیانه به زنان حمله میکند، اما چرا حملات به زنان در این مرحله افزایش یافته است؟ پاسخ این است که رژیم ایران از ترس نابودی خود به نیروی پیشاهنگ جامعه یعنی زنان هجوم میآورد. میدانیم ۴٣ سال است رژیمی که مبتنی بر مذهب گرایی و تبعیض جنسیتی است حقوق زنان را سرکوب و با تکیه بر ذهنیت پیرسالار، مردمحور و زنستیز، حملات سیستماتیکی را علیه کل جامعه انجام میدهد. در اصل رژیم با همهی سیاستهای غیراخلاقی خود میخواست و میخواهد صدای زنان آزاد را سرکوب و نسلی از بردگان را با ذهنیت تاریخی خود تربیت کند و در خدمت قدرت استبدادی خویش قرار دهد، اما برخلاف تمام برنامههایش موفق نگردید، چرا که زنان تسلیم این نظام فاشیستی نگشتند. هر اندازه که بدیل میدادند، صدایشان همچنان در میدانهای مبارزه بلندتر میشد. در مقابل نیز مرکز و اصل نظام همواره در تلاش بوده و میباشد تا انتقام خود را از زنان بگیرد، زیرا زنان نه خود ساکت ماندند و نه اجازه میدادند که جامعه سکوت نماید. در طول این سالها، زنان به تلاش جهت کسب حقوق طبیعی خود که رژیم از آنها سلب نموده، ادامه دادند، اما رژیم همواره از طریق سرکوب، زندان و شکنجه پاسخ داد، لیکن زنان هرگز میدان را ترک نکردند، مبارزهی آنها همواره مخالف با دیدگاه نمایندگان رژیم بود و به مانعی برای آنان مبدل گشت. در سالهای اخیر، مبارزات زنان در همه زمینهها رادیکالتر بوده است، زنان رهبر و پیشاهنگ همهی قیامها و اعتراضها بودهاند. آنان همهی بخشهای جامعه را تشویق به اعتراض به وضع موجود کرده و به آنها جسارت بخشیدهاند.
زنان دیگر ایدئولوژی و سیستم ولایت فقیه را نمیپذیرند، زیرا ایدئولوژی رژیم ایران از پایه زنستیز است و تحت لوای دین به این اندیشه و ذهنیت مشروعیت میبخشد. در طول حاکمیت رژیم موجود زنان بیش از همه بها پرداخت داده و قربانی شدند، به این دلیل است که زنان اکنون این نظام را رد میکنند و در میادین، زندانها و خانهها با اندیشهی جنسیتگرا مبارزه میکنند. رژیم این را به خوبی میداند وبه توان و نیروی زن واقف است، میداند که جامعه با هیجان، انرژی و آگاهی زنان زنده است و با به بردگی کشاندن آنان، جامعه از جوهره و بنیانهای اخلاقی خود دور میشود. آخوندهایی که بنیانگذار این تفکر تاریکپرستند، همه برنامههایشان این است که چگونه زنستیزی خود را به نمایش بگذارند، آنان هر هفته در نماز جمعه به زنان یورش میبرند و به همهی نمایندگان خود اجازه میدهند تا آنان نیز همین کار را انجام دهند. امر به معروف این روحانیون تمام سلولهای رژیم ضدزن را از نو جان میبخشد. در واقع با اعمال این برنامه درصددند تا با ایجاد ترس و ارعاب برای زنان و حبس نمودن آنان در خانههایشان، آنها را از هرگونه عرصه و میدان فعالیت دور سازند، زیرا اکنون زنان به شکلی رادیکال حقوق خود را در میادین مختلف مطالبه میکنند. آنها میدانند که باید در انتظار دادن حق از سوی هیچکس نباشند و خود برای گرفتن حقشان عمل نمایند که برای حتمی گشتن آن نیز مبارزه لازم است! در مقابل نیز نظام از این عملکرد به لرزه درآمده و علیه آنها سیاست ویژهای اتخاذ میکند. دولت به ازدواج در سنین پایین مشروعیت میبخشد و تشویق میکند و به طرق گوناگون فرهنگ آن را در جامعه نهادینه مینماید. ارائهی طرح جوانی جمعیت و تعیین تعداد فرزندان، حبس افکار، عقاید و بدن زنان به نام حجاب، همه مصداق کشتار سیستماتیک زنان است. هجمههایی که به دلایل مختلف علیه زنان صورت میپذیرد، همگی سیاسی، برنامهریزی شده و به منظور از نفس انداختن جامعهای است که زندگی و حقوق خود را مطالبه میکند. رژیمی که خود در عمق بحران به سر میبرد، به هر طریقی سعی در خاموشی، انفعال و انجماد پتانسیلهای داخلی است. هراس بزرگ رژیم از توان و نیروی مردمی است، رژیم به خوبی میداند که وقتی مردم بخواهند قدرت موجود را در یک روز نابود کنند. تاریخ این واقعیت را بارها ثابت نموده است.
بزرگترین نیرو ، نیروی خلق است. دولت نیز در تلاش تا جامعه را از هر جهت درگیر مشکلات اجتماعی و اقصادی سازد و وضعیت موجود را برای جامعه عادی کند. او میخواهد با سرکوب خلق و در راس آن زنان، بر بقای خود بیافزاید، پس هر چه ضعیفتر میشود رویکردش تهاجمیتر میگردد. حملات وحشیانه به زنان تحت عنوان حجاب محصول همین ذهنیت است و با ایجاد فضای رعب و سرکوب میخواهند زنان میدان مبارزات را ترک بگویند. رژیمی که به طور سیستماتیک در مقابله با زنان فعالیت کرده و امروز هزاران زن را به منظور اجرای سیاست خویش بکار میگیرد و با بهرهگیری از ذهنیت مردسالار آنان را آموزش و به دشمنی برای همجنسانش مبدل میسازد. از یک سو زنان مبارز و مقاوم در صحنه سیاسی را زندانی میکند و از سوی دیگر با ایجاد نهادهای بسیج زنان، آنان را از ماهیت و اخلاق راستین دور مینماید! در واقع اینها پتکی هستند که دولت بر سر سایر زنان دیگر فرو میآورد. در اصل همین زنان بسیجی قربانیان اصلی حکومتاند و به ابزاری در دستان رژیم مبدل میشوند. این دقیقا به معنای تسخیر روح و روان و دوری از جوهره و اخلاق جامعه است. پس این زنان بایستی هر چه سریعتر خود را از این ذهنیت تاریکاندیش رها کرده و به ابزار حمله رژیم تبدیل نشوند.
جامعه نبایستی نظارهگر وضعیت موجود باشد. سکوت و عدم موضعگیری در این موارد بسان مرگ است! هر فرد در جامعه لازم است موضع خویش را مشخص نماید و به صیانت از ارزشها و معیارهای اخلاقی خویش بپردازد. در این صورت جاسوسان رژیم جسارت حمله به زنان را نخواهند داشت. سران حکومت از مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری در هراسند. اما علاوه بر دولتمردان، زنان نماینده و محافظ دولت نیز بسان محکومی که عاشق جلادش است نیز همین گفتهها را بر زبان میرانند، مسئولین به خوبی میدانند که اکنون زنان در تمام عرصهها به ویژه در زندانها در مقابل خشونت و سرکوب دولتی مقاومت و مبارزه را مبنا قرار داده و با همین عملکردشان بزرگترین ضربه را به ذهنیت استبدادمنشی وارد میکنند و مبارزات آنان، پایههای اصلی رژیم را میلرزاند، چرا که علیرغم تمام سیاستهای زن ستیزانهشان قادر به ممانعت از پیگیری مطالبات زنان و انقلاب آنان نیستند.
زنان بیش از هر زمان دیگر دارای توان مبارزه و آلترناتیو مختص به خویش هستند، پس به همان اندازه نیز اتحاد و همصداییشان از اهمیت ویژهای برخوردار است. زنان با ذهنیت تهاجمی و خشونتآمیز روبرو هستند، بنابراین صیانت و حفظ دستاوردهایشان در تمام عرصههای زندگی ضروری است. بدین رو آموزش، سازماندهی و نظام دفاعی زنان بیش از هر زمان دیگری لازم است و وحدت و سازماندهی مشترک میتواند موفقیت زنان را تضمین کند. زیرا نظام سرمایهداری و سیستم محافظهکار آخوندی هرگز حقوق زنان را به رسمیت نخواهد شناخت. زنان با مبارزات و فداکاریهای خود دیگر ابزار هیچ نیروی اقتدارگرایی نخواهند بود. فرای این دو گزینه، زنان به پارادایمی نیاز دارند که بر آزادی زنان و مردم تاکید کند، البته که زنان کورد امروزه پیشاهنگان این نظام هستند و خود را مسئول سازماندهی و دفاع از همه زنان میدانند. بدین منظور ما – بعنوان زنان کورد- نیرومندتر از گذشته به تقویت مبارزه در شرق کوردستان و ایران و گسترده نمودن سازماندهی خویش و دفاع مشترک همهی زنان ادامه خواهیم داد.