در سوریه چه میگذرد و سرنوشت زنان چه خواهد شد؟ - تحلیل
زنان که در طول تاریخ تا به امروز پیشگام بودهاند، نیرو، اراده و آگاهی لازم برای هدایت جامعه کنونی به سوی آینده را دارند. نظام کنفدرالیسم دموکراتیک و ملت دموکراتیک که به رهبری زنان شکل گرفته، درک درستی از شرایط کنونی دارد.
روژبین دنیز
بیش از نیمی از سوریه در اشغال است. استبداد رژیم اسد با نادیده گرفتن خلقها، باورها، فرهنگها و آزادی زنان، سوریه را در ۱۳ سال گذشته به بنبست کشانده بود. سوریه ۱۲ سال است که با سه نظام، نگرش و چشمانداز متفاوت اداره میشود. مناطق با مرزهای مشخص از هم جدا شده و هر منطقه زیر نفوذ نظامی متفاوت، شکاف عمیقی را تجربه کرده است. هر یک از این مناطق دارای قوانین، نظام آموزشی، ساختار اداری و نیروهای نظامی و امنیتی خاص خود هستند.
سه ایدئولوژیک متفاوت، نماینده سه رویکرد خاکستری، سیاه و چندرنگی بودند. این نظامها پس از مدتی به ساختارهایی تبدیل شدند که جامعه یا آنها را پذیرفت یا کنار گذاشت. در آن سوی مرز، جوامعی شکل گرفت که با رژیمهای سرکوبگر، ترس و گشت ارشاد اداره میشدند. یک طرف که کاملاً سیاه و تکبعدی بود، جایی بدون حضور زن، هنر و ادبیات بود؛ سرزمینی که در آن نه ترانهای سر داده میشد، نه سماعی برپا میشد، نه کسی در برابر طبیعت به نیایش میایستاد و از عشق و همدلی تهی بود.
زندگی از قلب خاورمیانه با معنویت و همبستگی جریان دارد
در مقابل، شمال و شرق سوریه جایی است که خاورمیانه در آن با زندگی، روح جمعی و خلقگرایی درآمیخته و شکوفا شده است؛ جایی که خرد، دانش، معنویت و بومشناسی، گذشته را با امروز پیوند میزند. در این منطقه به رهبری زنان، نظامی چندفرهنگی با باورهای گوناگون شکل گرفته که خلقها خود را اداره میکنند و از نظر اقتصادی پایدار است. دستیابی به سرزمینی بدون جنگ آسان نبود، اما این تغییرات که با ایمان و همبستگی در قلب خاورمیانه رخ داد، دگرگونیهای بزرگی را به همراه آورد.
میراث ویرانگر بعث و تداوم خشونت در سوریه
در ۶۱ سال حکومت رژیم بعث، چه چیزی نصیب خاورمیانه شد؟ میراث آن چیزی جز ویرانی، درد و نقض حقوق بشر نبود: زندانهای مخوفی چون صیدنایا، گورهای جمعی، خلق کورد بیهویت شده، ایزدیهای محروم از باورهایشان، و زنانی که تنها حضور ظاهری داشتند. تضادهای اجتماعی برآمده از سیاستهای فرقهای و جنگهای نابودکننده، همه محصول این رژیم بود. بعث تاریخ را به ضعیفترین شکل روایت کرد و خواست تاریخ سوریه را از خود آغاز کند. این رژیم کوشید زمان را به میل خود شکل دهد و نشانههای گذشته را پاک کند. میتوان فهرست بلندی از ویرانیهای رژیم بعث در خاورمیانه ارائه داد، اما همین کفایت میکند.
جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و گروههای مزدور سر برآوردند. در نشستی پنهانی در ریاض، داعش با هدف ویرانی و خونریزی پایهگذاری شد. داعش تنها یک نمونه است؛ تمام گروههای مشابه از یک منبع سرچشمه میگیرند و تفاوتی با هم ندارند. ترکیه بزرگترین پشتیبان این مزدورها در میدان بوده است. اگرچه ترکیه ظاهراً از این گروهها حمایت میکند، اما در واقع این ایدئولوژی عثمانی است که گسترش آنها را در منطقه هدایت میکند. ادعای «فتح» سوریه با کمک مزدورها نیز از همین دیدگاه برمیخیزد. ترکیه سهم بزرگی در پشتیبانی از این گروههای مزدور دارد و باید این را قبول کرد.
پرچم الحاق ترکیه در سوریه؛ داعش
داعش در سوریه با پرچم سیاه خود و با ایدئولوژی سلفی-جهادی شکل گرفت. ترکیه با همدستی این گروه مزدور به اشغال و الحاق دست زد، اما چه چیزی به خاورمیانه افزود؟ در مناطق اشغالی ادلب، جرابلس، سریکانی، گریسپی، الباب، مارع و اعزاز، قوانین سخت شریعت حاکم شد. بربریتی که پوشاندن زنان در چادر سیاه را واجب میدانست و آنان را خارج از این چارچوب، انسان نمیشمرد. ترکیه در مناطق اشغالی نه تنها سیاستهای واپسگرایانه را پیش برد، بلکه با تحمیل برنامههای آموزشی خاص، به زدودن حافظه تاریخی پرداخت. کوشید ۴۰۳ سال اشغال سرزمینهای عربی و نسلکشیهای دوران عثمانی را وارونه جلوه دهد. علم و محیط زیست نادیده گرفته شد و با تغییر نیروهای نظامی، پرچم، زبان، پول و بافت جمعیتی، سرزمینها و جوامع را الحاق کرد.
قوانین شریعت در ادلب، همچون دوران عثمانی، برای تسلط بر زنان و جامعه بود. عثمانیها در حلب، حمص، منبج و شام با قتلعام، سربریدن و بردهداری شناخته میشوند. آنها با تخریب بافت تاریخی جامعه، نگاه ابزاری به زنان، سرقت آثار هنری، ربودن اندیشمندان به استانبول و نابودی میراث فرهنگی خلقها، یکی از ستمگرترین امپراتوریهای تاریخ بودند. دشمنیشان با عرب، کورد و زنان ریشهدار است. ایدئولوژی نامطمئن و خصمانهشان، امروز نیز مانند گذشته، جز ویرانی، خون، آوارگی، فقر و تجاوز چیزی برای خاورمیانه نداشته است. عثمانی در تاریخ تنها به عنوان امپراتوری ویرانگر و جنگطلب به یاد مانده و سرانجام تاوان اعمالش را پس داد.
تغییر ظاهر مزدورها باعث فریب زنان نمیشود
سیاستهای گروههای مزدوری مانند داعش در سوریه امروز، برگرفته از رویاهای عثمانی است. هدف آنها اشغال دوباره منطقه از منبج تا قدس است؛ همان جاهایی که عثمانی شکست خورد. امروز اینها مدیریت موقت هیئت تحریر شام را در دمشق تشکیل دادهاند. بیشتر وزیران این هیئت که ادعای اداره سوریه را دارند، اعضای گروههای مزدور داعش، القاعده و النصره هستند؛ همانهایی که دشمن زنان، فرهنگها و باورهای خلقها هستند. تغییر ظاهر و پوشیدن کت و شلوار نمیتواند هویت واقعی آنها را پنهان کند؛ بهویژه زنان آنها را خوب میشناسند.
پس از پیروزی مبارزات زنان علیه داعش، عایشه الدبس که ترکیه او را به عنوان مسئول امور زنان گماشته، میخواهد زنان مبارزه را رها کنند. او با شعار «جنگ تمام شد، به خانههایتان برگردید» میکوشد زنان را به حصار خانهها براند و جامعه را به عقب برگرداند. پیام او روشن است: در خانه بمانید و فرزندانی به دنیا بیاورید که میتوانند تروریست شوند.
همین مزدورها که در سال ۲۰۱۵ در ادلب دو زن را وحشیانه در خیابان کشتند، امروز وزیر دادگستری شدهاند. وزیر خارجهشان از محافظان سابق داعش است و رهبری آنها را ابو محمد جولانی، نزدیکترین متحد ابوبکر بغدادی (رهبر داعش) بر عهده دارد.
رویای بزرگ اردوغان و داعش در راه دمشق
امروز در سوریه، علویها، مسیحیان، دروزیها، کوردها، ایزدیها و چرکسها هدف بازماندگان داعش و مستبدان هستند. داعش و گروههای مزدور مشابه، قتلعام این خلقها را واجب میدانند. رویاهای «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) همچنان زنده است. سخن اردوغان که «خورشید بر سوریه طلوع کرد» نیز از همین نگاه برمیخیزد. رویای داعش با رویای اردوغان یکی است. اما چه کسی طلوع خورشید را بر فراز مرگ و ویرانی دیده که اردوغان و داعش ببینند؟
در این سرزمین میگویند: «نخست زنان بیدار میشوند، سپس خورشید طلوع میکند، زیرا خورشید را زنان میزایند.» این سخن در آیین ایزدی ریشه دارد و حقیقتی تاریخی را بازگو میکند که ردپایش هنوز در این خاک زنده است و از رهگذر زنان به امروز رسیده است.
انقلابی به رهبری زنان
در سوی دیگر، ملت دموکراتیک است؛ بهار راستین خلقها و انقلابی که در وجود خلقها و زنان تجلی یافته است. این راه، باورها را به صاحبانشان بازمیگرداند، کودکان را با رویاهای بزرگ به سوی آینده میبرد، تاریخ را ساده و درست میآموزد، و بومشناسی و دانش را به صاحبان حقیقیاش یعنی جامعه و زنان میسپارد. در برابر مذهبگرایی، ملیگرایی و جنسیتگرایی دولت-ملت، همه جامعه شامل زن و مرد؛ با روحیه انقلابی جنگیدهاند و با مقاومت خود پیروزیهای بسیاری به دست آوردهاند.
آشتی طبیعت با جامعه
خاک، آب، هوا و انرژی که در پی پنج هزار سال جنگ و ویرانگری آسیب دیدهاند، اکنون با عشق و میهندوستی در حال بهبودند. طبیعتِ احیا شده در دوازده سال گذشته، با وجود همه جنگها، پاسخ دلبستگی و تلاش خلقهای شمال و شرق سوریه را داده است. خلق با وجود تحریمها، اقتصاد خود را ساخته است. با کمونهای روستایی، تعاونیها، مجالس و پروژههای اقتصادی، خود را سازمان داده و اقتصادش را برای نیازهای جامعه گسترش داده است.
دیدار دانه گندم با خاک، آغاز یک آفرینش است. دانه در همزیستی با خاک، از آن تغذیه میکند، میروید و به برکت بدل میشود. گندم، خلقهایی میآفریند که خاک را دوست میدارند و پاس میدارند. این پیوند، این یگانگی جوهر و جسم، همان راه شکلگیری جوامع است. زن که این پیوند را ژرفتر از همه میبیند و درک میکند، در گذر تاریخ این راه را با روحیه مبارزه و انقلاب تا به امروز پیموده است.
زنان، پیشگامان دیروز، امروز و فردا
در شمال و شرق سوریه، شعر، ادبیات، هنر، سینما و زبان به این پیوند جان میبخشد. زندگی در گرد زنان با نوزایی پیوسته، انرژیای بیپایان میآفریند. نظام خودگردان شمال و شرق سوریه که با چندفرهنگی و به رهبری زنان شکل گرفته، نزدیکترین نظام به ریشههای خاورمیانه است و تنها نظامی است که توان ساختن آینده را دارد. زنان همانگونه که تاریخ را به امروز رساندند، نیرو، اراده و آگاهی راهبری امروز به سوی فردا را نیز دارند. نظام کنفدرالیسم دموکراتیک و ملت دموکراتیک که با پیشگامی زنان شکل گرفته، روح زمانه را به درستی دریافته است.
«ژن، ژیان، آزادی» پیروز خواهد شد!
چگونه میتوان پیروزی راهی را که ۱۲ سال در سوریه پیموده شده سنجید؟ با نابودی شریران به دست یکدیگر، رژیم بعث و دیکتاتوری اسد از خاورمیانه رخت بربست. اکنون دو راه پیش روست. در سوریه و خاورمیانه کدام راه پیروز میشود؟ شاید پاسخ را باید نزد زنان جست. مبارزه اخیر زنان و ایستادگیشان در برابر مزدورهای داعش در دمشق، سویدا، لاذقیه، حمص، حلب، منبج، رقه و کوبانی، جایگاه آنها را روشن میکند. آری، «ژن، ژیان، آزادی» پیروز خواهد شد!