دهانِ دوخته، زخمِ باز

زنان هنوز در کشاکش سنت، دین و مدرنیته قربانی‌اند. تجاوز، بازتاب نظامی‌ست که از عرف تا رسانه آن را بازتولید می‌کند. چند فریاد باید خاموش شود تا این فرهنگ فروبپاشد؟

شیلان سقزی

تعریف اصطلاح فرهنگ تجاوز

فرهنگ تجاوز(Rape Culture) مقوله‌ای است که تجاوز جنسی را عادی یا کم‌اهمیت جلوه می‌دهد، به عبارت دیگر این اصطلاح به مجموعه‌ای از باورها، رفتارها و نهادهایی اشاره دارد که تجاوز جنسی را توجیه یا کم‌‌رنگ جلوه می‌دهند. این فرهنگ با مقصر دانستن قربانی یا قربانی‌نکوهی، نادیده گرفتن رضایت و ترویج کلیشه‌های جنسیتی، تجاوز را به‌عنوان ابزاری برای حفظ سلطه مردانه معرفی می‌کند. مثلا پرسیدن از قربانی که «چه لباسی پوشیده بودی؟» یا «آیا مست بودی؟» به‌جای تمرکز بر رفتار متجاوز و یا ترویج کلیشه‌هایی مانند «مردها نمی‌توانند خود را کنترل کنند» یا «زن‌ها با رفتارشان مردها را تحریک می‌کنند»، یا نمایش تجاوز به‌عنوان یک شوخی یا موضوع سرگرم‌کننده در رسانه‌ها و فیلم‌ها. یکی از نمونه‌های عینی چنین ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، پرونده‌ی قتل الهه حسین‌نژاد در ایران است؛ خبر  قتل الهه‌ حسین‌نژاد، نمادی از وضعیت ناامن و خشونت‌بار زنان در ایران است. این حادثه نشان می‌دهد که چگونه در جامعه‌ای با ساختارهای مردسالارانه و قوانین تبعیض‌آمیز، زنان نه تنها از حمایت قانونی برخوردار نیستند، بلکه قربانی خشونت‌های خانگی، خیابانی و جنسی می‌شوند. همانطور که اشاره شد در بسیاری از موارد، قوانین موجود به جای حمایت از زنان، به مردان اجازه می‌دهد تا با توجیهاتی مانند «ناموس»، «شرف» یا «دزدی» دست به خشونت و حتی قتل بزنند. برای مثال، ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی ایران به مرد اجازه قانونی می‌دهد در صورت مشاهده همسرش در حال خیانت، او و شریکش را به قتل برساند! این ماده نه‌تنها خشونت را مشروعیت می‌بخشد، بلکه در عمل به ابزاری برای توجیه قتل‌هایی فراتر از شرایط ذکرشده تبدیل شده است. علاوه‌بر این، فرهنگ مردسالارانه‌ای که زن را به عنوان «مایملک» مرد می‌بیند، زمینه‌ساز خشونت‌های گسترده علیه زنان است.

 

دین و مذهب؛ مشروعیت‌بخشی به تجاوز

برخی تفاسیر سنتی از متون دینی می‌توانند به‌طور ناخواسته تجاوز را توجیه کنند. برای مثال، در برخی جوامع، تجاوز در بستر ازدواج به رسمیت شناخته نمی‌شود یا شهادت زنان در موارد تجاوز نادیده گرفته می‌شود. همچنین، مفاهیمی مانند "ناموس" و "عفت" می‌توانند فشارهای اجتماعی بر قربانیان تجاوز را افزایش دهند و قربانی را مقصر جلوه دهد. حتی شهادت‌خواهی محدود برای زنان در اثبات تجاوز در برخی نظام‌های شرعی، یکی از مکانیسم‌های سرکوب است. مثلا در رسوایی کلیسای باپتیست ترینیتی در نیوهمپشایر، یک دختر ۱۵ ساله پس از تجاوز، مجبور شد در برابر جماعت «اعتراف به گناه» کند، درحالی‌که متجاوز تا سال‌ها مجازات نشد. مورد دیگر اینکه در هند، راهب استیون تاری با سوءاستفاده از موقعیت مذهبی خود، مرتکب تجاوزهای متعدد شد و قربانیان را با وعده‌های معنوی فریب داد.

 

سنت و مشروعیت‌بخشی به تجاوز

سنت‌هایی مانند ختنه دختران، ازدواج اجباری، کودک‌همسری و ازدواج با متجاوز، می‌توانند تجاوز را مشروع جلوه دهند. این سنت‌ها با تأکید بر حفظ آبرو و ساختارهای پدرسالارانه، به عنوان یک راه‌حل قربانی را مجبور به سکوت و پذیرش آن می‌کنند و مفاهیم «آبرو» و «بی‌آبرویی» فشاری سیستماتیک است که قربانی را به سکوتی مشمئزکننده وامی‌دارد. مثلا همانطور که اشاره شد در برخی جوامع، قربانی تجاوز مجبور و ناگزیر به ازدواج با متجاوز می‌شود تا "آبرو" خانواده حفظ شود. در پرونده تجاوز به راهبه‌ها در هند، قربانیان به‌جای دریافت حمایت، با سکوت و بی‌توجهی مواجه شدند.

 

مدرنیته و مشروعیت‌بخشی به فرهنگ تجاوز

با وجود پیشرفت‌های مدرن، اشکال جدیدی از فرهنگ تجاوز ظهور کرده‌اند. رسانه‌ها با ابژه‌سازی زنان، کلیشه‌های جنسیتی را تقویت می‌کنند. همچنین، در برخی فرهنگ‌های مدرن، مفاهیم نادرستی مانند "تجاوز عاشقانه" یا "تجاوز در قرار ملاقات" رایج شده‌اند که تجاوز را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند. پس مدرنیته با وجود رهایی‌های ظاهری، اشکال نوین کنترل بر بدن زنان ایجاد کرده است. مثلا در دانشگاه ویرجینیا، فرهنگ برادری‌های مردانه و احساس برتری مردان منجر به نادیده گرفتن شکایات تجاوز شده است، یا در واکنش به اظهارات دونالد ترامپ در مورد زنان، هزاران زن با هشتگ #NotOkay تجربیات خود از تجاوز را به اشتراک گذاشتند.

 

مکانیسم‌های بازتولید فرهنگ تجاوز

مکانیسم‌های بازتولید فرهنگ تجاوز موارد زیر است، ازجمله:

الف. قوانین ناکافی: در برخی کشورها، قوانین مربوط به تجاوز ناکارآمد یا ناعادلانه هستند.

ب. قربانی‌هراسی: مقصر دانستن قربانی به‌جای متجاوز.

ج. رسانه‌ها: ترویج کلیشه‌های جنسیتی و نادیده گرفتن رضایت.

د. فقدان آموزش جنسی: نبود آموزش‌های مبتنی بر رضایت و برابری.

مثلا در مدارس ابتدایی بریتانیا، گزارش‌هایی از آزار جنسی و فرهنگ تجاوز حتی در سنین پایین ثبت شده است. مثال دیگر اینکه در دادگاه‌های فرانسه، تصور "متجاوز هیولا" باعث شده است که بسیاری از متجاوزان واقعی نادیده گرفته شوند.

 

مقاومت در برابر فرهنگ تجاوز و راهکارها

الف. آموزش جنسی مبتنی بر رضایت: تأکید بر مفهوم "رضایت مشتاقانه".

ب. اصلاح قوانین اشتباه: تعریف شفاف تجاوز و جرم‌انگاری تجاوز زناشویی.

ج. توانمندسازی قربانیان: ایجاد فضاهای حمایتی و قانونی برای قربانیان.

د. بازخوانی متون دینی: تفاسیر نوین از متون دینی با تأکید بر حقوق زنان.

چ. ایجاد و حمایت جنبش‌های اجتماعی: مانند SlutWalk و #MeToo برای آگاهی‌بخشی و تغییر نگرش‌ها و یا برنامه "Green Dot" در ایالات متحده با آموزش مداخله‌گران، تلاش می‌کند تا فرهنگ تجاوز را در دانشگاه‌ها کاهش دهد.

 

تأثیر ساختارهای مذهبی، سنتی و مدرن بر بازتولید تجاوز در خاورمیانه

مثال‌هایی در باب اینکه چگونه ساختارهای مذهبی، سنتی و مدرن می‌توانند به ترویج و بازتولید فرهنگ تجاوز در جوامع مختلف کمک کنند.

 

مورد اول تجاوز به زنان آواره سوری در کوردستان عراق:

بر اساس گزارش‌ها، بیش از ۶۳ درصد از زنان آواره سوری در باشور مورد تهدید، خشونت کلامی، جنسی، آزار و اذیت و تجاوز قرار گرفته‌اند. بیش از۵۳ درصد از مهاجمان، کارمندان نهادهای بین‌المللی حافظ حقوق بشر یا نهادهای رسمی مسئول رسیدگی به امور پناهندگان، مدیران محل کار و رانندگان تاکسی بوده‌اند. این وضعیت نشان‌دهنده سوءاستفاده از قدرت و موقعیت توسط افرادی است که مسئول حمایت از این زنان هستند.

 

مورد دوم تجاوز به دختر بچه بلوچ در چابهار و «جمعه خونین زاهدان»:

در ژوئن ۲۰۲۲، یک دختر ۱۵ ساله بلوچ توسط سرهنگ ابراهیم کوچکزایی، فرمانده پلیس چابهار، مورد تجاوز قرار گرفت. این حادثه منجر به اعتراضات گسترده در زاهدان شد که در جریان آن، نیروهای امنیتی به سوی معترضان آتش گشودند و دست‌کم ده‌ها نفر کشته و زخمی شدند. این رویداد به «جمعه خونین زاهدان» معروف شد و نشان‌دهنده سرکوب شدید اعتراضات مردمی علیه خشونت جنسی توسط مقامات رژیم جمهوری اسلامی ایران بود.

 

مورد سوم آزار جنسی هزاران زن در عراق در پی درگیری‌های مسلحانه:

زینب حوا بنگورا، نماینده ویژه سازمان ملل در امور خشونت جنسی در جنگ‌ها، اعلام کرد که به علت حوادث تروریستی و درگیری‌ها در عراق، بین ۳ تا ۶ هزار زن مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. این آمار نشان‌دهنده استفاده از تجاوز جنسی به‌عنوان تاکتیکی در جنگ‌ها و درگیری‌های مسلحانه است.

 

مورد چهارم شیوع تجاوز جنسی به کودکان در عراق:

در عراق، موارد متعددی از تجاوز جنسی به کودکان گزارش شده است. برای مثال، دختری 7 ساله به نام سماح علی حسین در منطقه الوشاش بغداد توسط سه مرد جوان مورد تجاوز قرار گرفت. همچنین، دختری ۵ ساله به نام عبیر عبد علی در بصره توسط چهار مرد ربوده و مورد تجاوز قرار گرفت. این موارد نشان‌دهنده ضعف سیستم‌های حمایتی و قضایی در حفاظت از کودکان در برابر خشونت جنسی هستند.

 

 مورد پنجم تجاوز به زنان سوری در اردوگاه‌های آوارگان:

 در اردوگاه‌های آوارگان سوری در کشورهای همسایه مانند اردن، ترکیه و عراق، موارد متعددی از تجاوز و آزار جنسی گزارش شده است. برخی از زنان برای فرار از تجاوز، به ازدواج‌های موقت یا اجباری تن داده‌اند. این وضعیت نشان‌دهنده آسیب‌پذیری زنان در شرایط بحران و نبود حمایت‌های کافی است.

مورد هفتم سازمان عفو بین‌الملل در گزارشی اعلام کرد که نیروهای امنیتی ایران در جریان اعتراضات سال ۱۴۰۱ از تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونت جنسی برای ارعاب و مجازات معترضان استفاده کرده‌اند. این اقدامات شامل تجاوز به مردان، زنان و حتی کودکان در بازداشتگاه‌ها بوده است. این گزارش تأکید می‌کند که مقامات جمهوری اسلامی هیچ‌یک از عاملان این خشونت‌ها را تحت پیگرد قانونی قرار نداده‌اند.

 

مورد هشتم تجاوز جنسی به زنان در افغانستان:

 دادستانی کل افغانستان اعلام کرد که در سه سال گذشته ۵۷۰ پرونده تجاوز جنسی به زنان در سراسر کشور ثبت شده است. بیشترین موارد در ولایت‌های کابل، هرات و بلخ گزارش شده‌اند. در یکی از موارد، فردی به اتهام تجاوز و قتل دختری به نام نور جهان به ۳۰ سال حبس محکوم شد.

 

جنبش «من‌هم» در جهان عرب

در سال ۲۰۲۰، زنان در کشورهای عربی مانند مصر، تونس و کویت با استفاده از شبکه‌های اجتماعی تجربیات خود از آزار جنسی را به اشتراک گذاشتند. این حرکت منجر به افزایش آگاهی عمومی و در برخی موارد، پیگرد قانونی آزارگران شد. همچنین، برخی کشورها قوانین جزایی خود را اصلاح کردند تا از قربانیان حمایت بیشتری شود.

این نمونه‌ها نشان می‌دهند که چگونه ساختارهای مذهبی، سنتی و مدرن می‌توانند به ترویج و بازتولید فرهنگ تجاوز در جوامع مختلف کمک کنند. خشونت جنسی در خاورمیانه به دلایل مختلفی از جمله ساختارهای مذهبی، سنتی و ضعف قوانین حمایتی، همچنان یک معضل جدی است. برای مقابله با این پدیده، نیاز به اصلاحات قانونی، آموزش‌های فرهنگی و حمایت‌های اجتماعی گسترده وجود دارد.

 

فرهنگ تجاوز در قالب سنت ختنه دختران (FGM)

ختنه دختران نوعی خشونت جنسی و جسمی شدید است که در بسیاری از موارد می‌توان آن را نوعی تجاوز سیستماتیک به بدن و اختیار زن دانست. به عبارت دیگر نقض آشکار رضایت و کنترل بر بدن، صدمه جنسی فیزیکی شدید، شامل بریدن یا دوختن اندام جنسی بدون رضایت با هدف کنترل تمایلات جنسی زنان است که اثرات روانی مشابه تجاوز، افسردگی، اضطراب، ترس، و انزوای اجتماعی  رانیز به همراه دارد.

به‌عنوان مثال در مناطق روستایی و مذهبی سراسر کوردستان بویژه اقلیم کوردستان، ختنه دختران هنوز انجام می‌شود. طبق تحقیقات سازمان WADI، در برخی نواحی مانند حلبچه و گرمیان، تا ۷۰ درصد دختران ختنه شده‌اند. در سال ۲۰۱۱، باشور قانونی برای ممنوعیت این عمل تصویب کرد، اما در اجرا ناقص است، چون برخی روحانیان محلی با توجیه دینی از آن هنوز دفاع می‌کنند.

 

از سوی دیگر در مناطق ساحلی مانند حضرموت و الحدیده یمن، ختنه دختران رایج است و به عنوان یک «سنت اسلامی» معرفی می‌شود در حالی که پایه قرآنی ندارد. دختران در بدترین شرایط در کودکی، معمولاً در خانه و بدون بی‌حسی ختنه می‌شوند.

بنابراین ختنه دختران یک شکل از تجاوز فرهنگی و جسمی علیه زنان است. این عمل، بدون رضایت، به قصد کنترل بدن، میل و زندگی جنسی انجام می‌شود که منظر حقوق بشر  می‌تواند مصداق تجاوز با روپوش سنت باشد.

 

آثار روانی، حقوقی و اجتماعی ختنه دختران

 

الف: آثار روانی ختنه دختران

ختنه دختران ضربه شدیدی به روان کودک یا نوجوان وارد می‌کند. از جمله اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، افسردگی و اضطراب شدید، ترس از رابطه جنسی و لمس فیزیکی، احساس شرم و نفرت از بدن و درنهایت کاهش عزت‌نفس و احساس قربانی بودن.

مثلا دختری به نام «نورهان» ۱۳ ساله در مصاحبه با بی‌بی‌سی می‌گوید: «بعد از ختنه، از مادرم متنفر شدم. هر شب کابوس می‌بینم. وقتی عروسی خواهرم شد، از ترس فرار کردم.»

طبق گزارش WADI، بیش از ۶۰ درصد از دختران ختنه‌شده از رابطه زناشویی می‌ترسند. یکی از زنان می‌گوید: «ازدواج کردم ولی ماه‌ها از شوهرم فرار می‌کردم. حس می‌کردم بدنم مال من نیست.»

 

ب: آثار حقوقی ختنه دختران

ختنه نقض چندین اصل بنیادین حقوق بشر است. از جمله نقض حق سلامت، تمامیت جسمی و رضایت فردی، نقض حقوق کودک (کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل)، جالب اینجاست که در برخی کشورها ختنه دختران جرم است، اما مجازات اجرا نمی‌شود یا سکوت فرهنگی حاکم است.

مثلا در کشور مصر قانون مسئله ختنه را طبق ماده ۲۴۲ جرم می‌داند، اما در پرونده «بدور شاکر» دختر بچه مصری، تنها پس از مرگ دختر و اعتراض عمومی مداوم بود که پزشک محکوم شد.

مورد دیگر اینکه در سال ۲۰۱۱، در باشور قانون ممنوعیت FGM تصویب شد، اما موارد معدودی پیگیری شده‌اند. حتی در برخی روستاها، پلیس و خانواده‌ها همکاری نمی‌کنند.

 

آثار اجتماعی ختنه بر دختران

ختنه اغلب نتیجه فشارهای اجتماعی و فرهنگی است، اما پیامدهای اجتماعی منفی طولانی‌مدت دارد. از جمله تثبیت نقش زن به‌عنوان تابع، مطیع و بی‌میل جنسی، افزایش طلاق به‌دلیل مشکلات جنسی یا روانی، محرومیت از آموزش به‌دلیل ترومای پس از ختنه و بازتولید نابرابری جنسیتی و فرهنگ کنترل بدن زن.

مثلا در سودان جنوبی دختری که ختنه نشده باشد «نامناسب برای ازدواج» تلقی می‌شود. اما بسیاری از دختران ختنه‌شده پس از ازدواج دچار درد شدید جنسی می‌شوند و برخی مردان آن‌ها را طلاق می‌دهند و یا در خانواده‌هایی که دختر ختنه‌نشده دارد، مادران تحقیر می‌شوند. اما پس از ختنه، بسیاری از دختران دچار خونریزی یا عفونت می‌شوند و گاهی نمی‌توانند تحصیل را ادامه دهند.

نتیجه کلی اینکه ختنه دختران یک تجاوز چند‌لایه است:

- جسمی و جنسی → درد و نقص مادام‌العمر 

- روانی → اضطراب، ترس، خشم، کابوس 

- اجتماعی → سکوت، فشار، شرم 

- حقوقی → نبود عدالت، بی‌قانونی یا ناتوانی اجرا.

 

ابعاد فرهنگی و بازتولید ختنه دختران

همانطور که اشاره شد ختنه دختران اغلب از طریق سنت و فشار اجتماعی، حتی بدون آگاهی از آسیب‌هایش تکرار می‌شود. دلایل فرهنگی رایج شامل موارد زیر است از جمله حفظ «عفت» و «نجابت» دختر، افزایش شانس ازدواج، حفظ شرافت خانوادگی و نیز تقلید از بزرگ‌ترها یا اطاعت از روحانیون محلی. مثلا در سومالیایی‌های ساکن یمن یا جیبوتی، ختنه دختران نوعی «نشانه شرافت» است و خانواده‌ای که این کار را نکند، طرد می‌شود.

از سوی دیگر برخی از زنان ختنه‌شده، خود عامل ختنه نسل بعدی می‌شوند چون باور دارند که این کار «زن را پاک می‌کند» و این چرخه فرهنگی بازتولید خشونت است.

 

عوارض بهداشتی و پزشکی ختنه دختران

ختنه نه‌تنها روان و جایگاه زن را تخریب می‌کند، بلکه آسیب‌های جسمی جدی دارد.

از جمله عفونت، خونریزی شدید، شوک، نازایی، سقط‌های مکرر، عفونت‌های ادراری مزمن، درد جنسی، مقاربت دردناک و عوارض در زایمان مانند افزایش مرگ نوزاد.

 در گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO) آمده که زنانی که ختنه شده‌اند، ۵۰ درصد بیشتر از دیگران در زایمان دچار مشکلات مرگبار می‌شوند.

 

رویکردهای اصلاحی و مقاومت اجتماعی ختنه دختران

برای مقابله با ختنه دختران، راه‌حل‌هایی چندجانبه نیاز است. از جمله آموزش خانواده‌ها، مثلا در باشور، کمپین WADI با استفاده از روحانیون اصلاح‌طلب آموزش ضدختنه را شروع کرد.

مورد دوم قوانین مؤثر با اجرای واقعی، مثلاً در سودان، ختنه از سال ۲۰۲۰ به‌عنوان جرم قابل زندان تصویب شده، گرچه هنوز فرهنگ اجرا ضعیف است.

راهکار سوم و مهم قدرت دادن به زنان محلی است، در مناطق روستایی، آموزش قابله‌ها و مادران باعث کاهش موارد جدید شده.

مورد چهارم استفاده از هنر و رسانه از جمله فیلم‌های مستند، داستان‌های رادیویی و تئاتر خیابانی در اتیوپی و سومالی بسیار مؤثر بوده‌اند.

بنابراین ختنه دختران فقط بریدن فیزیکی نیست، بلکه شکلی از خشونت ساختاری و تجاوز به هویت زنانه است که در سکوت مذهبی، سنتی یا اجتماعی پنهان شده و نسل به نسل منتقل می‌شود و قربانی را وادار به پذیرش، توجیه و حتی تکرار می‌کند که مبارزه با آن فقط قانونی نیست بلکه فرهنگی، روانی و اجتماعی است.

 

کنفدالیسم دموکراتیک روژئاوا و مقابله با فرهنگ تجاوز

ساختار «کنفدرالیسم دموکراتیک» در شمال و شرق سوریه (روژئاوا) با هدف مقابله با فرهنگ تجاوز و توانمندسازی زنان طراحی شده است. این ساختار، که بر اساس ایده‌های تئورسین عبدالله اوجالان شکل گرفته و بر برابری جنسیتی، استقلال، خودمدیریتی و عدالت اجتماعی زنان تأکید دارد.

مکانیسم‌های مقاومت در برابر فرهنگ تجاوز از دیدگاه کنفدالیسم دموکراتیک هشت مورد کلیدی است که هرکدام جدا بررسی می‌شود.

 

۱- ایجاد قوانین مترقی:

ممنوعیت ازدواج اجباری، چندهمسری، ازدواج کودکان و قتل‌های ناموسی که این قوانین با کمپین‌های آگاهی‌بخشی در جامعه اجرا می‌شوند.

۲- مراکز زنان(Mala Jin):

در هر شهر و روستا، «خانه زنان» یا Mala Jin و مراکزی برای حمایت از زنان قربانی خشونت وجود دارد که خدمات مشاوره، حمایت حقوقی و پناهگاه ارائه می‌دهند. مثلا در شهر رقه، مرکز Mala Jin توانسته بیش از ۱۵۰ زن قربانی خشونت خانگی و تجاوز را حمایت کند و پرونده‌های آنان را به صورت قضایی پیگیری نماید و این مراکز به زنان آموزش می‌دهند چگونه حقوق خود را بشناسند و چگونه علیه آزارگران اقدام کنند.

۳- نظام ریاست مشترک:

نظام ریاست مشترک (Co-leadership) یعنی حضور زنان و مردان در قدرت که در سنت خاورمیانه بی‌سابقه بوده است و می‌توان گفت یک نوع ساختارشکنی‌ سنت است.

در همه سطوح حکومتی، از شوراهای محلی تا پارلمان منطقه‌ای، هر جایگاه مدیریتی به‌صورت مشترک توسط یک زن و یک مرد اداره می‌شود. این سیاست تضمین می‌کند که زنان صدای مستقیم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی داشته باشند و فرهنگ مردسالارانه تضعیف شود. مثلا در مجلس خلق کوبانی، ریاست مشترک یک زن به نام «حلا كوبانی» بود که بر مسائل مربوط به حقوق زنان و مقابله با خشونت جنسی تأکید ویژه داشت. این ساختار باعث شده قوانین مرتبط با حفاظت از زنان سریع‌تر تصویب و اجرا شود. به‌گونه‌ای که در تمام نهادهای حکومتی، هر سمت مدیریتی به‌صورت مشترک توسط یک زن و یک مرد با الزام حداقل ۴۰ درصد حضور زنان در هر نهاد اداره می‌شود.

 

۴- نیروهای دفاعی زنان (ی‌پ‌ژ):

واحدهای نظامی متشکل از زنان که در مبارزه با داعش نقش کلیدی داشتند و نماد مقاومت در برابر خشونت جنسی بودند. نیروهای مدافع زنان(ی‌پ‌ژ) نه فقط به‌عنوان گروه نظامی بلکه به‌عنوان نماد مقاومت در برابر خشونت جنسی و تبعیض جنسیتی شناخته می‌شوند. مثلا در جریان جنگ با داعش، هزاران زن به (ی‌پ‌ژ) پیوستند و با شجاعت جلو خشونت‌های جنسی و ظلم علیه زنان مقاومت کردند. درواقع مبارزه این زنان باعث افزایش اعتماد به نفس و توانمندی زنان در جامعه شد و تصویر زن توانمند را تثبیت کرد.

 

۵- اقتصاد زنان(Aborîya Jin):

تعامل زنان در تعاونی‌های اقتصادی مانند کشاورزی، صنایع دستی و خدمات، باعث کاهش وابستگی مالی به مردان و افزایش قدرت انتخاب آنان شده است. مثلا تعاونی زنان «کوجار» در حسکه بیش از ۵۰۰ زن را در تولید پوشاک و صنایع دستی مشارکت داده است. به‌واقع استقلال اقتصادی زنان باعث می‌شود کمتر در معرض خشونت‌های خانگی قرار بگیرند و امکان ترک خانواده‌های ناسالم بدون وابستگی به مردان را داشته باشند.

 

۶- آموزش و فرهنگ‌سازی در آکادمی و جامعه:

کلاس‌های سوادآموزی و آگاهی‌بخشی درباره حقوق زنان، تغییر نگرش، خشونت جنسیتی، و برابری در مدارس، دانشگاه‌ها و محافل اجتماعی برگزار می‌شود. مثلا برنامه‌های آموزش جنسی و حقوق بشر برای نوجوانان، موجب کاهش تابوهای جنسی و افزایش آگاهی درباره تجاوز و سوءاستفاده شده است و نیز آموزش زنان به مهارت‌های حقوقی و اجتماعی، امکان مشارکت فعال‌تر در زندگی عمومی را فراهم کرده است.

ازجمله کمپین‌های(زن ناموس مرد نیست، به خشونت علیه زنان پایان دهید)

 

۷- نظام قضایی زنان و عدالت ترمیمی:

تشکیل شوراهای عدالت زنان که به پرونده‌های خشونت خانگی، تجاوز و تبعیض رسیدگی می‌کنند، موجب شده عدالت از منظر زنانه اجرا شود. این شوراها به جای تمرکز صرف بر مجازات، به ترمیم و بازسازی روانی قربانیان توجه دارند و در مواردی میانجیگری می‌کنند تا خشونت مجدد رخ ندهد و به‌طور مؤثری در مقابله با فرهنگ تجاوز و توانمندسازی زنان در جامعه روژاوا عمل کرده‌اند.

 

۸- مقاومت در برابر فرهنگ دینی:

کنفدرالیسم دموکراتیک تلاش کرده است تا مفاهیم دینی و سنتی را با نگاهی تازه و زنانه بازتعریف کند. مثلا در جلسات مذهبی و فرهنگی، روحانیون زن و مرد به بحث درباره حقوق زنان و مخالفت با خشونت جنسی می‌پردازند. این رویکرد باعث شده دین از ابزار توجیه خشونت خارج شود و زنان قدرت بیشتری در فضای مذهبی پیدا کنند.

به‌واقع کنفدرالیسم دموکراتیک روژاوا با ساختاری همه‌جانبه، از قدرت سیاسی تا آموزش و اقتصاد، توانسته فرهنگ تجاوز را به چالش بکشد و زنان را از هر نظر توانمند سازد. این مدل یک الگوی قابل توجه برای جوامعی است که درگیر تبعیض جنسیتی و خشونت هستند.

 

انقلاب «ژن، ژیان، آزادی» علیه فرهنگ تجاوز

انقلاب «ژن، ژیان، آزادی»  نوعی مقابله بنیادین با فرهنگ تجاوز و خشونت جنسی است. این شعار و جنبش که از مبارزات زنان کورد آغاز شد و به سرعت در ایران، خاورمیانه و حتی جهان گسترش یافت، ساختارهای مردسالار، سرکوبگر و تجاوزگر را به چالش کشید. دلایل زیر نشان دهنده‌ی چرای انقلاب در مقابله با فرهنگ تجاوز است.

۱- بازپس‌گیری اختیار بدن و زندگی زن:

 یعنی مانفیست این شعار در برابر کنترل بدن زن، حجاب اجباری، ازدواج اجباری و تجاوز قانونی و غیرقانونی می‌ایستد و اینکه «ژن» نماد مقاومت زنانه در برابر تسلط سنت، دین سیاسی و قانون نابرابر است.

۲- مبارزه با تجاوز دولتی و نهادی:

در ایران، بسیاری از بازداشت‌شدگان زن در اعتراضات، قربانی تجاوز، شکنجه یا تهدید جنسی شده‌اند که این انقلاب صدای قربانیان خاموش را بلند کرد.

۳- جنسیت‌زدایی از سیاست و جامعه:

 این جنبش فقط زنانه نیست، مردانی که با سلطه‌جویی و خشونت جنسی مخالفت می‌کنند هم در آن جای دارند و مفاهیمی چون آزادی جنسی، استقلال زن، رضایت و کرامت فردی برجسته شده‌اند.

۴- الگو گرفتن از کنفدرالیسم دموکراتیک:

شعار «ژن، ژیان، آزادی» ریشه در فلسفه مبارزات زنان کورد باکور کوردستان و روژاوا دارد که همان‌طور که اشاره شد، نظامی برای از بین بردن فرهنگ تجاوز ساخته‌اند.

مثلا ژینا امینی دختر کورد، قربانی خشونت ساختاری و جنسی دولت اسلامی و شریعت‌محور ایران بود که اعتراض به قتل حکومتی و سیستماتیک او شکل‌گیری این انقلاب بود و در جریان اعتراضات، زنانی که حجاب از سر برداشتند، بدن خود را از کنترل فرهنگی و سیاسی بازپس گرفتند که این یک عمل ضدتجاوز بود.

«ژن، ژیان، آزادی» فقط یک شعار نیس بلکه بیانیه‌ای علیه تجاوز سیستماتیک به زنان و فراخوانی برای جامعه‌ای آزاد، برابر و امن برای همه انسان‌هاست.