«آیا نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل جسارت ارائه واقعیتها را دارد؟»
جمعی از زنان زندانی چپ محبوس در زندان اوین در واکنش به برگزاری هفتادونهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کردند: حافظهی تاریخیِ جوامع فراموش نمیکند که همواره به سیستمِ اقتدار وجههای دموکراتیک بخشیدهاید و آنانکه بازخواست شدند مردم بودند.
مرکز خبر- روز سهشنبه ٣ مهرماه، جمعی از زنان زندانی چپ محبوس در زندان اوین در واکنش به برگزاری هفتادونهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل با موضوع «پیشبرد صلح، توسعه پایدار و کرامت انسانی» و سخنرانی مسعود پزشکیان، رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران در این نسشست، بیانیهای منتشر کردند.
زندانیان در این بیانیە، ضمن اشاره به بحرانها و درگیریها گسترده در خاورمیانه که به وجود آورندهی آنها سیاستهای دولت-ملتها و کشورهای سرمایهدار است به چهار دهه خفقان، سرکوب، کشتار، قتلعام و اعدام، نقض حقوق اتنیکها، باورداشتها و عقاید، کشتهشدن روزانهی کولبران و سوختبران، کشتهشدن کارگران، بهرهکشی و استثمار کارگران، حقوق پرداخت نشده بازنشستگان، معلمان، پرستاران، کودکان کار، کودکهمسری، قتلهای ناموسی، قتلهای حکومتی و اعدام تحت لوای قوانین اسلامی، سیاستهای زنستیزانه، نابودی محیط زیست اشاره کردە و نوشتەاند: اگر موضوع بحث مجمعتان این است که «هیچکس را جا نگذارید و اقدام مشترک برای پیشبرد صلح، توسعه پایدار و کرامت انسانی برای نسلهای حاضر و آینده انجام دهید»؛ لازم است بگوییم آنکه خود را به عنوان نمایندهای مردمی میخواند و در آن جایگاه میایستد، نمایندهی حکومتی است که هنر مدیریتاش را در بیش از چهار دهه کشتار سیستماتیک به جهانیان نشان داد.
متن کامل بیانیه زندانیان چپ مجبوس در زندان اوین به شرح زیر میباشد:
هفتاد و نهمین مجمع سازمان ملل در شرایطی برگزار میشود که خاورمیانه در وضعیتی کائوتیکی بهسر میبرد. بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اِعمال مداوم خشونت و سرکوب بر جامعه در اوج خود است.
غربی که پایههایش را بر ارزشهای مادی و معنوی شرق (خاورمیانه) بنیان ساخت. خاورمیانهای که اکنون قربانیِ سیاستهای نادرستِ دولت_ملتها و ذهنیت لویاتانی سرمایهداری است. ذهنیتی که مناسباتِ اجتماعی را مابین دولت و جامعه به یک رویکرد ابژه_سوژه رسانده است. خاورمیانهای که به مرکز جنگ جهانی سوم و میدانی برای رقابتِ نیروهای هژمونگرا مبدل شده است که نتایجاش نسلکشیهای غزه، لبنان، عراق، سوریه و ... است. در واقع جنگ و کشتار به بخشی ناگسستنی از واقعیت خاورمیانه مبدل شده است. شاید تنها برگ برندهای که اکنون دست حاکمان جمهوری اسلامی وجود دارد، رخ ندادن جنگ در جغرافیای سیاسی ایران است. اما همانگونه که همگی واقفیم، جمهوری اسلامی هزینههای جانی و مالی گزافی در جنگهای نیابتیاش پرداخت نموده و مینماید. این نیز یکی از دلایلی است که جامعه را در اسفبارترین وضعیت قرار داده است.
آیا نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل در این نشست جسارت ارائهی این واقعیتها را دارد؟
از نقض حقوق بشر و عدم وجود آزادی بیان بحث میکند؟ نقض حقوق اتنیکها، باورداشتها و عقاید، کشتهشدن روزانهی کولبران و سوختبران، کشتهشدن کارگران در معدن طبس که اخیراً رخ داد، بهرهکشی و استثمار کارگران، حقوق پرداخت نشده بازنشستگان، معلمان، پرستاران، کودکان کار، کودکهمسری، قتلهای ناموسی، قتلهای حکومتی و اعدام تحت لوای قوانین اسلامی، سیاستهای زنستیزانه، نابودی محیط زیست و ...
شعار دولت چهاردهم، دولت «وفاق ملی» است که قصد دارد با توافق در داخل و تعامل با خارج گام به میدان بگذارد. توانستیم معنای «وفاق» در داخل را با اعدام ۲۳۷ نفر در پنج ماه نخست سال و صدور احکام اعدام بعد از ۱۵ سال برای زندانیان سیاسی زن، متوجه شویم.
دولت اصلاحات تماماً مطابق نیات و مطامع سیاسی سیستم اقتدارطلب تنظیم شده است و در مسیر تحمیل سیاستهای یکدستسازی و خالصسازی جامعه پیش میرود. جامعهای که در دولت قبل با محور قرار دادن خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» و بیان مطالباتش، هرگونه سرکوب، بازداشت و اعدام را آزمود. این یک واقعیت است که شکاف میان نظام ولایی و جامعه، هیچگاه از بین نمیرود و حکومت هرگز قادر نخواهد بود لوکوموتیو فرسودهی سیاست ارتجاعیاش را از ریشه تغییر دهد و تاب تحمل جامعه ارادهمند و مدیریت جامعه به دست مردم را ندارد. چنین ساختاری که مدام در حال مهندسی اجتماعیست، همواره از جانب شورای حقوق بشر سازمان ملل به رسمیت شناخته شد.
پارادوکس اینجاست که کمیته حقیقتیاب سازمان ملل برای بررسی کشتارهای ١۴٠١ اجازهی ورود به ایران را نیافت اما پس از مرگ ابراهیم رئیسی که دستور همان کشتارها را داده بود، مراسمی را برای گرامیداشت او برگزار کرد.
حافظهی تاریخی مردم ایران به خاطر میآورد حضور «روینالدو گالیندو پل» و گزارش نهایی او از زندانهای دههی شصت را پس از یک دهه کشتار خونین مخالفان در ایران که بیشباهت به امروزمان نیست. با وجود چنین تاقضهایی باید پرسید سازمانهای بینالمللی یا سازمانهای بینالدولی؟
حال با اشراف بر واقعیت موجود و رنجهایی که کشیدیم، اگر موضوع بحث مجمعتان این است که «هیچکس را جا نگذارید و اقدام مشترک برای پیشبرد صلح، توسعه پایدار و کرامت انسانی برای نسلهای حاضر و آینده انجام دهید»؛ لازم است بگوییم آنکه خود را به عنوان نمایندهای مردمی میخواند و در آن جایگاه میایستد، نمایندهی حکومتی است که هنر مدیریتاش را در بیش از چهار دهه کشتار سیستماتیک به جهانیان نشان داد.
اگر ما مردم ایران؛، با وجود هزینههایی که در طول دههها مبارزه با دیکتاتوری متحمل شدهایم، هنوز اهدافمان محقق نشد؛ به سبب رسمیت بخشیدن شما به چنین قدرتهاییست. قدرتهایی که به آنان وجههای دموکراتیک دادهاید و همواره بر عملکردشان مهر تأیید زدهاید و آنان که همواره بازخواست شدند، مردم بودند.