ابتلای عالیه مطلب زاده؛ زندانی سیاسی سابق به سرطان سینه

عالیه مطلب‌زاده، روزنامه‌نگار و زندانی سیاسی سابق، در یادداشتی از ابتلای خود به بیماری سرطان خبر داد و احضارهای پیاپی و تحت فشار بودن مداوم از طرف بازجویان و استرس و اضطراب را مانع از رسیدگی به موقع به وضعیت سلامتی‌اش عنوان کرد.

مرکز خبر- روز جمعه ١١ آبان ماه، عالیه مطلب زاده، روزنامه‌نگار، عکاس، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی سابق در حساب کاربری خود در اینستاگرام از ابتلای خود به سرطان سینه خبر داد و احضارهای پیاپی، فشار مداوم بازجویان و استرس و اضطراب را از عوامل پیشرفت بیماری خود ذکر کرد و نوشت که این عوامل مانع از رسیدگی به موقع به وضعیت سلامتی‌اش بوده است.

این زندانی سیاسی سابق در سال ۱۳۹۶ توسط دادگاه انقلاب تهران محاکمه و به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به ۳ سال حبس تعزیری محکوم و در ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ از زندان اوین آزاد شد.

این فعال حقوق زنان در ادامه‌ی پست اینستاگرام خود نوشت: دکتر سرش را تکان می‌دهد و با صدای آرام و ملایمی می‌پرسد: «چرا زودتر نیومدی ماموگرافی؟»

عالیه مطلب‌زاده در ادامه با اشاره به احضارهای پیاپی نیروهای امنیتی پس از آزادی وی از زندان و اتمام دوران محکومیت خود، نوشت: این سوال ذهنم را به سوی گذشته می‌کشاند. پله به پله به عقب می‌روم و در تاریکی خاطرات غرق می‌شوم. «چرا زودتر نیامدم؟» این پرسش در ذهنم طنین‌انداز می‌شود و به یاد تلفن‌ها و احضارهای این یک و نیم سال پس از آزادی می‌افتم. روزهای پر از فشار و استرسی که هر بار مانند طوفانی همه زندگی را در هم می‌پیچیدند. بعد از زندان، هر بار که اطرافیانم به مراجعه به پزشک و انجام معاینات ضروری تأکید می‌کردند، به خودم می‌گفتم: «وقتی این ماجرا تمام شود، می‌روم.» اما ماجراها هیچگاه به پایان نمی‌رسیدند.

سال‌هاست که اخبار روز به روز بدتر می‌شوند و ما در چنگال خبرهای سرکوب، اعدام‌ها، زندان‌ها، و احتمال جنگ گرفتار هستیم. در میان این همه بحران، پرداختن به خود به راحتی فراموش می‌شود و تا زمانی که درد نیاید، حس نیاز به پزشک هم احساس نمی‌شود.

سپس، یک روز مثل همین امروز، ناگهان با توموری که در وجودت لانه کرده و آرام آرام بزرگتر و خطرناکتر می‌شود، مواجه می‌شوی. توده‌ای پنهان که دیگر حتی آشکار شدنش هم حیرتی در تو برنمی‌انگیزد.

شاید در بروز این درد تازه، تبار تو یا موروثی بودن بیماری اندکی حضور داشته باشد، اما سهم اصلی از آنِ احضارکننده‌های درد و بیماری است. آن همه تحمیلِ اضطراب، فشار و زندان بر جانِ زنِ ایرانیِ معترض که تنها خواهانِ زندگی است، چنان که حق اوست.

همه تلخی‌ها و رنج مدامِ سال‌ها را پس می‌زنی و می‌کوشی زندگی را که در نبودنت تکه تکه شده، رفو کنی. می‌کوشی خودت را باز بیابی… اما هر بار احضارکنندگان به بهانه‌ای دوباره به زندگیا‌ت هجوم می‌آورند و هر آنچه را که رشته‌ای، پنبه می‌کنند.

و حتی حال که در دور مداوم آزمایش‌ها، مشاوره‌ها و معاینه‌ها می‌چرخی و می‌چرخی، رهایت نمی‌کنند.

کسانی که ایران را به پرتگاه فقر و جنگ کشانده‌اند، نگرانند که نکند تو امنیت کشور را به خطر بیندازی!

و طنین زنگ تلفن با شماره‌های ناشناس مدام در گوش‌ات تکرار می‌شود و پژواک صدای پزشک، که با آن می‌آمیزد: «سعی کن از شرایط غم، اضطراب و استرس‌ها دور باشی!»

این زندانی سیاسی در ادامه‌ی یادداشت خود با اشاره به تداوم مسدودیت حساب‌های بانکی‌اش، نوشت: و من که حتی حساب‌های بانکی‌ا‌م برای حفظ امنیت کشور مسدود شده است، سعی می‌کنم آرام بمانم. هر روز اخبار را می‌خوانم و صدای پای جنگ را که نزدیک و نزدیکتر می‌شود، می‌شنوم و سعی می‌کنم آرام بمانم. هزینه‌های سرسام‌آور سونوگرافی، ام آر آی، آزمایشگاه، ارقام جراحی و … را می‌بینم و باز سعی می‌کنم آرام بمانم.

عالیه مطلب‌زاده در ادامه‌ با اشاره به عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت زندانیان سیاسی محبوس در زندان‌های ایران نوشت: در میان انبوه زنان بیمار که برگه‌های آزمایش در دست، بی‌رمق و خسته از پله‌ها بالا و پایین می‌روند، یاد زندانیان و دوستان در بندم دوباره زنده می‌شود. جایی که خبر از هیچ آزمایش یا معاینه‌ای نیست و تا بیماری در مرحله نهایی عود نکند، هیچ مبتلایی از آن باخبر نمی‌شود. و سعی می‌کنم آرام بمانم!

هر چند که مدت‌ها است باورم به «انسان» که معجزه‌اش می‌پنداشتم، همچون قبل نیست اما همچنان پا سفت می‌کنم تا آرام بمانم به خاطر مبارزه‌ای که این بار ماهیتی دیگرگونه دارد؛ مبارزه‌ای از جنس ماندن و بودن.

بودن در رویای روشن فردای آزاد و آباد وطن. بودنی آن قدر قوی که با هیچ اضطرابی نتوانند زیباترین رویای جانت را از تو بگیرند.

این مبارزه نه تنها برای بقاء، بلکه برای زندگی کردن است؛ برای داشتن حق انتخاب، برای داشتن صدایی که شنیده شود، صدای رسای زن، زندگی، آزادی …و برای ساختن آینده‌ای که شایسته‌اش هستیم.