۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و تحولات سرنوشتساز روژهلات
با صدور فتوای روحالله خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، روژهلات وارد دورهای پرتنش و سرنوشتساز شد؛ رخدادی که به سرکوب و شکلگیری مقاومت در این منطقه انجامید.

ویان مهرپرور
مهاباد- پس از سقوط حکومت پهلوی، انقلاب مردمی ایران مصادره شد. روحالله خمینی به عنوان رهبر، سیاستهای جدیدی را علیه کوردها اعمال کرد، در حالی که کوردها برای حفظ سرزمین و حق تعیین سرنوشت خود مقاومت میکردند. این مطالبات با سرکوب مواجه شد. در این دوره، مردم کورد با نقشآفرینی برجسته زنان، اداره روژهلات را به شکل متفاوتی تجربه کردند و حکومت مرکزی را با چالشی جدی روبهرو ساختند. پافشاری مردم روژهلات کوردستان بر مقاومت نهایتاً منجر به صدور فتوای «جهاد» خمینی علیه روژهلات شد، فتوایی که تأثیر آن بر سیاستهای منطقه تا امروز باقی مانده است.
فتوای «جهاد» برخاسته از مردسالاری
مقاومت و اعتراضات مدنی مردم کورد باعث شد نیروهای وابسته به حکومت با نمایندگان منطقه به گفتوگو بپردازند. اتفاقاتی مانند حوادث مهاباد و نوروز خونین سنندج، تحریم همهپرسی سراسری ایران توسط کوردها، کوچ تاریخی مریوان و پیادهروی هفت روزه مردم سنه همراه با اعتصابات دیگر، فضایی دموکراتیک و مردمسالار در کوردستان ایجاد کرد و حکومت تازهتأسیس جمهوری اسلامی را نگران ساخت. با این حال، پس از درگیریها و لشکرکشی سپاه به پاوه در مرداد ۱۳۵۸، جمهوری اسلامی نشان داد که مذاکره تنها ابزاری موقت بوده و در نهایت با صدور فتوای «جهاد» روحالله خمینی علیه کوردها در ۲۸ مرداد، دورهای خونین آغاز شد.
تقویم مقاومت به وقت روژهلات
پس از صدور فتوای روحالله خمینی و حمایت ریاستجمهوری وقت، ابوالحسن بنیصدر، درگیریها آغاز شد. خمینی مردم کورد را «کفار» و «تجزیهطلب» خواند و تبلیغاتی علیه کوردستان شکل گرفت. گروههای مختلف به سپاه پیوستند و مقاومت در روژهلات آغاز شد.
پس از این جریان دهها نفر از مردم روژهلات در دادگاههای چند دقیقهای اعدام و تیرباران شدند. شهر و روستاهای روژهلات با لشکرکشی و بمباران از سوی جمهوری اسلامی مواجه گشت و در روستاهایی چون قارنا، قلاتان، سهوزی، ئیندرقاش، دیلان چهرخ، حهلبی، کۆیکان، کهرێزهی شکاکان، چهقهل مستهفا، خهلیفهلیان، گورخانه، وسووکهند، قهرهگۆل، دێمهسوور، جافرئاباد، مهرجانئاباد، بایزاوێ، جبریلئاوێ، گوندهویله، دووئا، سارووقامیش، ههلهقووش، گێجه و سۆفیان، نیز هزاران نفر از افراد بیگناه، قتل عام شدند.
روایاتی که به جای ماند
برای بسیاری از مردم روایات روزهای خونین به نقطهی عطفی در شروع مبارزات تبدیل شد. پس از فتوای روحالله خمینی جنگ در روژهلات تمام نشد و هر شاهد روایتی از قلب تاریخ دارد. زینب.خ که شاهد کشتار ایندرقاش بوده است، هرگز نتوانست چشمهای کنجکاو کودکیاش را از تصویر تیرباران مردم در مسجد پاک کند. وی میگوید: «مردم پس از هر شلیک به زمین میافتادند و من هنوز تمام مقاومتم را به ظلم آنروزها گره میزنم.» آمنه.خ نیز از مهاباد که روزهای آزاد مدرسه و کمیتههای محلات را به یاد دارد با اعدام معلمانش، پیشهی معلمی را انتخاب کرده است و میگوید: «با بمباران مهاباد، از روی جنازهها میپریدیم تا به مدرسه برویم. بعضی شبها که حکومت نظامی بود، در خود مدرسه یا خانهی مردم میخوابیدیم. برای من از دست دادن معلمانم درد عمیقی بود و قول دادم برای ادامه راهشان معلم شوم.» خدیجه.آ نیز در سالمندی درد یک عشق ابدی را بر قلبش دارد : «یکسال بعد از ازدواج در درگیریهای مهاباد، همسرم را از دست دادم. از او هیچ فرزندی ندارم و هنوز بعد از سالها به یادش زندگی میکنم. جمهوری اسلامی قاتل عزیزان ماست و تا پایان عمرم دادخواه میمانم.»
زنان و پیشگامی مبارزه
زنان از ابتدای انقلاب ۵٧ در روژهلات نقش مهمی در مبارزات داشتند. تشکیل کمیتههای زنان و مبارزه در میدانهای جنگ بخشی از مبارزهی آنان بوده است و پس از آن در فریاد «ژن، ژیان، آزادی» میتوان انعکاس و تداوم آن را یافت. سارا حیدری(نام مستعار) یکی از زندانیان جنبش انقلابی ١۴٠١ در مهاباد میگوید: «جمهوری اسلامی از همان ابتدا جنگ با زنان و آزادیخواهی را شروع کرد و با مبارزات زنان نیز به پایان میرسد. تاریخ از ٢٨ مرداد ۵٨ تا همین امروز که زنانی چون پخشان، وریشه و... از این خاک زاده شدهاند، مقاومت و مبارزه سرلوحهی زندگی همهی زنان بوده است و این راه آزادی قطعا از مسیر آزادی زنان میگذرد.»