روایت زنان از کار در باغهای سیب اورمیه؛ سهمی از دسترنج خود نداریم!
در قلب باغهای سیب استان اورمیه، هزاران زن از سپیدهدم تا غروب بیوقفه کار میکنند اما با وجود سهم بزرگشان در اقتصاد، اغلب از دستمزد خود محروماند و از رنجشان بهرهای نمیبرند.

نیان راد
مهاباد- استان اورمیه یکی از قطبهای اصلی کشاورزی و باغداری در ایران و روژهلات است. بخش اعظمی از اقتصاد این استان نیز تحت تأثیر کشاورزی قرار دارد. این استان با بیش از ۵۰ هزار هکتار باغ سیب، رتبه نخست تولید سیب را دارا میباشد. از همین رو هزاران نفر از جمله زنان و کودکان به شکل فصلی اکثرا در باغات سیب مشغول به کار هستند. آنان در برداشت، جمعآوری و سورت کردن، بستهبندی در جعبهها و برچسبزدن مشارکت دارند. این کار نه چندان آسان، در نبود کارخانجات و شغلهای رسمی در منطقه، به کورسوی امیدی برای همگان تبدیل شده است اما بسیاری از زنان، همچنان از رنج خود بهرهای نمیبرند.
نگاهی بر یک روز کاری
با نگاه انداختن به جمعیت مشغول در باغات به خوبی میتوان دید که تعداد زیادی از کارگران را زنان تشکیل میدهند. مهناز.خ یکی از این زنان است که در این فصل مشغول به کار است. او که ۳۰ سال دارد، چند سالیست این شغل فصلی را به دلیل نداشتن گزینهای دیگر، همچنان انتخاب میکند. وی شروع کار خود را این چنین توصیف مینماید:«هر روز ساعت ۳ و نیم بامداد از خواب بیدار میشویم. ساعت ۴ سوار مینی بوس شده وبه سمت باغ به راه میافتیم. از ساعت ۶ کارمان شروع میشود و تا ساعت ۴ عصر ادامه دارد.»
فاطمه.م یکی دیگر از این زنان است که برای اولین سال به این کار پرداخته است. فاطمه نیز همچون مهناز روز خود را آغاز میکند:« از ساعت شش که کارمان را شروع کردیم بالای درخت میرویم و سیب میچینیم، سیبهای زیر درختی را جمع میکنیم و سپس سیب خوب و بد را از هم جدا کنیم. تقریبا به مدت یک ماه به این کار مشغولیم و در این مدت باید کار برداشت سیب به اتمام برسد.»
به گفتهی این زنان بسیاری از آنان پس از رسیدن به خانه باید برای وعدهی نهار روز بعد نیز آشپزی کنند و به امورات منزل برسند حتی اگر خانوادگی به کار در باغ مشغول باشند و یا همسرشان به کار دیگری مشغول باشد.
محرومیت از مزد روزانه
در اواخر تابستان و اوایل بهار بیشتر محصول سیب استان برداشت میشود و به همین دلیل نرخ مزد روزانهی کارگرها هم افزایش مییابد. در پاییز جاری هر کارگر روزانه ۸۰۰ هزار تومان مزد دریافت میکند و گفتنی است که هیچ یک از آنان شامل بیمهی شخصی نمیشوند.
زنان در این میان اگرچه کار میکنند اما زمانیکه با این پرسش روبهرو میشوند که درآمدشان صرف چه چیزی میشود، میفهمیم که معمولا سهمی از دستمزد خود ندارند. همانطور که مهناز میگوید:« مخارج خانواده را من تأمین میکنم. هیچ پساندازی هم ندارم چون تمام پولم را پدرم میگیرد و همین حالا هم یک ریال پول همراهم نیست. هرچه هست را پدرم میگیرد. زندگیمان هم سخت است و به زور روزگار میگذرانیم.» کژال.ا نیز در ادامهی صحبتهای مهناز افزود:« من پول چند سال کارم را جمع کردم و برای پسرم ماشین خریدم، امسال هم میخواهم برای دخترم طلا بخرم تا پشتوانهای داشته باشد.» معصومه.ج نیز که همراه همسرش مشغول به کار است، گفت:« تمام پولم را برای مخارج پاییز و زمستان به همسرم میدهم.» مینا.ا نیز مالکیتی بر دستمزدش ندارد:«هرچه هست را شوهرم میگیرد و حتی نمیدانم چند است. اگر دست خودم بود هم به او کمک میکردم و هم پسانداز میکردم اما حالا برای خریدن یک تکه پارچه هم باید التماس کنم.»
از ریشههای تعلق تا آرزوی برابری
به گفتهی اندیشمندان زن، با شکل گیری سرمایهداری زنان نیز با دید تعلق نگریسته شدند. آنان برای زندگی در جامعهی مردسالار باید در خانه و زمینهای کشاورزی بدون دسترسی به مزد کار میکردند و تا به امروز نیز مردان خانواده آن را برای زنان به رسمیت نمیشناسند و خود را مالک مزد میدانند. بسیاری از زنانی که اینروزها در این باغات مشغول به کار هستند در سخنانش تقاضایی برای برابری نهفته بود؛ هرکدام از آنان اگر در جامعهای عادلانهتر میزیست و کنترلی بر سرنوشت و حتی مزد خود داشت، زندگی متفاوتتری را میزیست.