قالیبافی؛ هنر دست زنان و راهی برای استقلال اقتصادی

در جامعه‌ای با قوانین مردسالارانه، از ایجاد اشتغال به ویژه برای زنان به شدت جلوگیری می‌شود تا مانع از استقلال اقتصادی زنان شوند.

سایدا شیرزاد

مرکز خبر- اشتغال زنان، یک از مؤلفه‌های مهم در جامعه است که باید با دقت خاصی مورد بررسی قرار بگیرد.

قالیبافی از هنرهای زیبا و سختی است که بیشتر به عنوان منبع درآمدی برای زنان شناخته شده است. زنان تحصیل‌کرده‌ای که به دلیل نبود شغل مناسب با رشته‌ی تحصیلیشان بە ناچار هنر قالیبافی را یاد گرفته‌ و برای تأمین هزینه‌های زندگی از آن استفاده می‌کنند یا زنان سرپرست خانواری که به دلیل نبود کار و درآمد، از این هنر بهترین استفاده را می‌کنند.

در جامعه‌ای با قوانین مردسالارانه، از ایجاد اشتغال به ویژه برای زنان به شدت جلوگیری می‌شود تا مانع از استقلال اقتصادی زنان شوند. وابستگی اقتصادی زن به مرد در چنین جوامعی منجر به بروز جنایات و خشونت علیه زنان و نیز قبول هر خشونتی از جانب زن می‌شود. از این روست که در این جوامع با اشتغال زنان مخالفت می‌شود.از طرفی، برخی از شغل‌های تخصصی و مرتبط با رشته‌های تحصیلی که حضور زن را در جامعه بیشتر می‌کند، زنگ خطری برای جوامع مردسالار محسوب می‌شود چرا که آگاهی زنان را افزایش می‌دهد.

هنر قالیبافی به عنوان شغلی که به تحصیلات خاصی نیاز ندارد، در میان زنان بیشتر رواج داشته  و شاید یکی از شغل‌هایی است که حاکمیت نمی‌تواند مانع از ایجاد آن شود‌ و به راه درآمدی برای زنان تبدیل شده است. در همین راستا، با مشاهده‌ی دو کارگاه قالیبافی که به صورت خودجوش و توسط زنان افتتاح و اداره می‌شود، با زنان احداث‌کننده و نیز زنان مشغول به کار در این کارگاه گفت‌وگویی انجام شدە است.

 

«به این فکر افتادم که این کارگاه را برای زنان برپا کنم»

شادان، م ٣٨ ساله و مسئول یک کارگاه در حاشیه‌ی شهر سنه می‌باشد. او از دلیل انجام این کار می‌گوید: از زمانی که به یاد دارم سختی زیادی کشیدم و همیشه از نظر اقتصادی مشکل داشتم. مادرم قالیبافی می‌کرد اما تمام پول‌هایش را پدرم می‌برد. هرچند پدرم کار می‌کرد و درآمد خوبی داشت اما هیچ وقت برای رفاه ما کاری نکرد تا به قول خودش بتوانیم روی پای خودمان بایستیم. من حتی هزینه‌های دانشگاهم را خودم تأمین می‌کردم، تا اینکه من بعد از ازدواج از نظر مالی شرایط مناسبی پیدا کردم و به این فکر افتادم که این کارگاه را برای زنانی برپا کنم که می‌خواهند از نظر اقتصادی، استقلال داشته باشند. در اینجا چند دار قالیبافی برپا کرده‌ایم و از هر رده سنی زنانی را داریم که مشغول به کار هستند.

جهان.ق ۴٧ ساله، دارای ٣ فرزند که در کودکی و تحت قانون مردسالارانه ازدواج کرده، در این کارگاه قالی‌بافی کار می‌کند: همسرم مرد بددهن و بداخلاقی است. او وضعیت مالی خوبی دارد اما به زور مایحتاج ضروری خانه را خریداری می‌کند. دختر و پسر اولم ازدواج کرده‌اند و پسر کوچکم نیز مغازه‌ی پدرش را تحویل گرفته و آنجا کار می‌کند. اگر مریض می‌شدم هزار تومان نداشتم به بیمارستان بروم و گاهی پسرم می‌آمد و پولی به من می‌داد و آنقدر پدرش داد و هوار می‌کرد که او هم بە ندرت می‌آید، مگر به بهانه‌ی عیدی چیزی چون در غیر این صورت، هم او بد و بیراه می‌شنود و هم من کتک می‌خورم. در طول روز که همسرم خانه نیست به این کارگاه می‌آیم و کار می‌کنم تا برای خودم پولی داشته باشم. الان کمتر در خانه می‌نشینم و غصه می‌خورم چون در اینجا سرگرم هستم.

محبوبه.ف ۵١ ساله، دارای ۴ فرزند، می‌گوید: ١۶ سالم بود که ازدواج کردم، از همان اوایل قالیبافی می‌کردم و پولش را به همسرم می‌دادم تا بتواند برای خودش کاسبی راه بیندازد و درآمدی داشته باشد. او هم کار و کاسبی خودش را راه انداخت و کم کم رونق گرفت اما اخلاقش با من بدتر شد و دیگر اجازه نداد من کار کنم چون وقتی خواستیم خانه بخریم گفتم نصف خانه را بە نام کند، که مخالفت کرد. چند سال گذشت و بچه‌هایمان بزرگتر شدند و دو تا دخترم ازدواج کردند و ما و دو تا پسرم ماندیم تا اینکه ٣ سال پیش همسرم در یک تصادف کل زندگی‌اش را بر باد داد و تنها خانه برایمان ماند. او هم دیگر نمی‌توانست کار کند و غیر از حقوق ناچیز بیمه هیچ منبع درآمدی نداشتیم. من یک سال است اینجا کار می‌کنم و از همان روز اول که این کارگاە باز شد آمدم و شروع به کار کردم تا بتوانم کمک خرجی باشم. پسرانم هم کار خودشان را دارند و باید کم کم به زندگی خودشان برسند. من چند ماه پیش رفتم و خانه را به اسم خودم زدم، اینبار دیگر همسرم مخالفت نکرد، البته کاری نمی‌توانست بکند.

سارا.م ٣٣ ساله و دارای یک فرزند پسر است وی در ٢۶ سالگی ازدواج کرده و در مورد زندگی‌اش می‌گوید: من از دست اخلاق‌های خانواده‌ام تن به ازدواج دادم. تا آن سن هم مجرد ماندم چون خودم کار می‌کردم و سرگرم درس و دانشگاه بودم. بعد از ازدواج و همزمان که باردار بودم متوجه شدم همسرم اعتیاد دارد. الان مجبورم اینجا کار کنم که بتوانم خرج خودم و پسرم را بدهم. گاهی همسرم نیز به زور از من پول می‌گیرد اما من پولهایم را روی یک کارت گذاشته‌ام و آن را به دست شادان داده‌ام تا هر وقت نیاز داشتم ازش بگیرم. اگر این کارگاه نبود نمی‌دانم باید چه کار می‌کردم.

 

«تا هم خودمان و هم زنان سرپرست خانوار کار کنند»

ناهید.م  و مریم.ک ، زنان سرپرست خانواری هستند که با هم یک کارگاه قالیبافی برپا کرده‌اند تا هم خودشان کار کنند و درآمدی داشته باشند و هم به زنان دیگری که سرپرست خانوار هستند کمک کنند.

ناهید می‌گوید: دو سال پیش همسرم در یک تصادف جانش را از دست داد و من ماندم و دو بچه. مانده بودم با دیه‌ای که به ما دادند چه کار بکنم، تا اینکه مریم به من پیشنهاد داد این کارگاه قالی بافی را برپا کنیم.

مریم.ک ۵۴ ساله دارای دو فرزند و سرپرست خانوار ، می‌گوید: من وقتی همسرم را از دست دادم بچه‌هایم کوچک بودند. با حقوق همسرم آنها را بزرگ کردم و به دانشگاه فرستادم. ناهید همسایه‌ی ماست و وقتی با من حرف زد و متوجه شدم او هم قالیبافی بلد است، این فکر به ذهنم آمد تا بتوانیم به زنان دیگری که سرپرست خانواده هستند کمک کنیم. الان هر زنی که اینجا کار می‌کند، خودش سرپرست خانواده است.

 مینا.ر و نسرین.ش، زنان جوانی هستند که به همراه چند نفر دیگر در این کارگاه کار می‌کنند، مینا، از همسرش جدا شده و یک فرزند دارد که در هفته چند روز را با او می‌گذراند. او می‌گوید: از طرفی برای تأمین خرج زندگی خودم مجبورم کار کنم و از طرفی می‌خواهم وقتی پسرم آمد پیشم، پول داشته ‌باشم تا برایش خرج کنم.

نسرین، زن جوانی است که دو فرزند دارد و همسرش را به دلیل بیماری از دست داده است. او می‌گوید: خانواده‌ی همسرم بعد از مرگ او اصلا ما را تحویل نگرفتند و من پیش پدر و مادرم زندگی می‌کنم اما چون پدرم سنش بالا رفته و توان کار ندارد، تصمیم گرفتم من هم دنبال کار بگردم تا لااقل خرجی خودم و بچه‌هایم را تأمین کنم.